فیلم‌های ورزشی روحیه بیماران سرطانی را تقویت می‌کند تاسیس یک جایزه ادبی به نام «یون فوسه» برنده نوبل ادبیات تصویربرداری «حکایت‌های کمال۲» در شهرک غزالی انتشار فراخوان بخش مسابقه تبلیغات سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر نگاهی به آثار سعید روستایی به بهانه‌ صادرشدن پروانه ساخت فیلم جدیدش ارسال فهرست ۱۲۸ فیلم موردتأیید «جشنواره فیلم کوتاه تهران» به دبیرخانه «فجر» وقتی فیلم‌های اجتماعی شبیه هم می‌شوند | نقدی بر فیلم «نبودنت»؛ ساخته کاوه سجادی‌حسینی آموزش داستان نویسی | رج‌های ناتمام (بخش دوم) ماجرای حاشیه‌های اجرای «ترور» ساعد سهیلی در مشهد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ کنسرت «ریچارد کلایدرمن» در ایران + فیلم مروری بر کارنامه هنری داریوش فرهنگ به بهانه سالروز تولدش درگذشت غم‌انگیز سلین‌ حسین‌پور، بازیگر هفت‌ساله مهابادی + علت و فیلم معرفی داوران بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره تئاتر مقاومت + عکس «شارلیز ترون» هم بازیگر فیلم «آینده» نولان شد صحبت‌های معاون سیما درباره ساخت چند مجموعه تاریخی جدید «علی دهکردی» در جمع بازیگر سریال «مهمان‌کُشی»
سرخط خبرها

بازنشر مصاحبه چاپ‌شده محمدعلی سپانلو در کتاب «گلی به جمال تهران»

  • کد خبر: ۱۳۵۷۲۵
  • ۲۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۶
بازنشر مصاحبه چاپ‌شده محمدعلی سپانلو در کتاب «گلی به جمال تهران»
امروز ۲۹ آبان زادروز محمدعلی سپانلو شاعر معروف است. مرد منظومه پیاده‌روها، خالق تهران بانو. وقتی مهمانش شدیم پاییز بود. همان روز‌های تلخ و سخت خانه‌نشینی. این مصاحبه مرور یک خاطره است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ ۲۹ آبان بهانه خوبی است برای مرور خاطرات یک گفتگو. گفتگو با محمدعلی سپانلو در روزهایی که به‌واسطه بیماری خانه‌نشین شده بود. مردی که با تورق برگ برگ کتاب‌های شعرش بوی کوچه و خیابان‌های تهران به مشام می‌رسد. مردی که تهران را با تمام وجود می‌سرود و ردپای هویت پایتخت را در بندبند اشعارش می‌توان مرور کرد. این گفتگو بخشی از مصاحبه چاپ‌شده او در کتاب «گلی به جمال تهران» نوشته عباس محبعلی از خبرنگاران سابق همشهری محله است.

این روزها که بیماری، شما را خانه‌نشین کرده چه می‌کنید؟

در حال حاضر استراحت می‌کنم، اگرچه حالم بهتر از گذشته است اما فعلاً استراحت می‌کنم و بیشتر مشغول مطالعه‌ام و علاوه بر آن شعرهای قبلی‌ام را غلط‌گیری می‌کنم. شعرهای زیادی دارم که منتشرنشده و فعلاً فرصت خوبی است که روی این اشعار کار کنم.

شما متولد کدام محله تهرانید؟

خیابان ری. یک شعر چاپ‌نشده هم دارم به همین نام؛ یعنی خیابان ری که پر از خاطرات تهران قدیم است.

چه شد که این شعر را گفتید؟

یک‌بار که به محله قدیمی‌ام سر می‌زدم، متوجه شدم که تمام اسم‌ها عوض‌شده. الآن دیگر نه خبری از کوچه شترداران است، نه بازارچه نایب‌السلطنه، نه کوچه آبشار، نه کوچه دردار، نه سه‌راه امین‌حضور. همه اسم‌ها عوض‌شده. خلاصه این شعر ارجاعی به همین موضوع است.

پس دلبستگی زیادی به تهران قدیم دارید. امروز تهران خیلی بزرگ‌شده...

اتفاقاً چند سال پیش شهرداری تهران جشنواره شعر شهر را برگزار کرد که محمدعلی بهمنی دبیر جشنواره بود. در آن برنامه از من دعوت کردند و جایزه‌ای دادند. زیاد علاقه نداشتم بروم، اما به خاطر بهمنی که هم دوستم است و هم اطمینان داد که برنامه حاشیه‌ای ندارد، رفتم. در آن برنامه چند نفر از اعضای شورای شهر هم بودند. اگر یادم باشد سوم خرداد، روز آزادی خرمشهر بود که این اختتامیه برگزار می‌شد. خلاصه رفتم پشت تریبون و از مبارزان و مجاهدان خرمشهر تجلیل کردم. بعد رو به نمایندگان شورای شهر گفتم چرا اسم‌های قدیمی را عوض می‌کنید؟ اسم‌هایی که متعلق به خاطرات مردم است. چرا اسم کوچه دردار و بازارچه نایب‌السلطنه را عوض می‌کنید؟ این‌ها خاطره شهر و خاطره مردم است.

در طول چند دهه گذشته بارها خواستند نام چهارراه مخبرالدوله را عوض کنند، اما مردم هنوز می‌گویند چهارراه مخبرالدوله. چون خاطره اولین کسی است که سیم تلگراف را به ایران آورد، مردم فراموش نمی‌کنند. الآن در خیلی از کشورها دولت‌ها سعی می‌کنند خاطره شهرها را زنده نگه‌ دارند. این خیلی جالب است. ما حق نداریم خاطرات شهرمان را از بین ببریم. این‌ها یادگار است. هر کدام از این اسم‌ها برای خودشان داستان و پیش‌زمینه‌ای دارند. می‌گفتند چیذر. در اصل شیذر است که یکی از اسماء خداوند است. چرا باید این را عوض کنیم؟ ‌

بالاخره همه جای دنیا هم رسم است که برای پاسداشت نام شهدایشان از نام شهدا و مفاخر معاصرشان در خیابان‌ها استفاده کنند.

شهر این‌همه بزرگ‌شده. این‌همه خیابان نوساز هست. چرا روی کوچه دردار و سه‌راه امین‌حضور اسم می‌گذارید. مگر اتوبان همت یا جهان‌آرا بد است؟ اتفاقاً این اسم‌ها می‌مانند چون رقیب ندارند. شما اسم یک شهید را می‌گذارید روی یک خیابان قدیمی و برایش رقیب درست می‌کنید. بعضی اسم‌ها در خاطره مردم جا گرفته است به این راحتی‌ها از ذهن‌ها پاک نمی‌شود؛ اما بعضی اسم‌های قدیمی پاک‌ شده‌اند و اسم جدید خیلی راحت پذیرفته شده است. مگر الآن کسی می‌گوید می‌روم میدان آریامهر. همه می‌گویند میدان فاطمی. چون پذیرفته‌اند؛ اما اسمی را که با خاطره‌شان گره‌خورده نمی‌پذیرند.

با این حرف‌هایی که می‌زنید باید دوران کودکی‌تان پر از خاطره‌های تهران قدیم باشد؟

بله. امروز وقتی در تهران قدم می‌زنم، در تهران قدیم قدم می‌زنم. من آن تهران را به‌خوبی در یاد دارم. مثلاً میدان توپخانه که بسیار زیبا بود. الآن یک جای شلوغی شده. از هر طرف آدم وارد این میدان می‌شود. این میدان دیگر قواره ندارد. مثل میدان حسن‌آباد شده یا میدان بهارستان. من هر وقت از خانه بیرون می‌آیم در یک تهران نامرئی قدم می‌زنم. ضمن اینکه زیر این تهران یک تهران هزارساله هم هست. یک‌بار مقاله‌ای نوشتم به نام تهران بانو که در همشهری هم چاپ شد. در آن مقاله تحقیق مفصلی کرده بودم در مورد جاهایی که می‌گفتند جن دارد یا می‌شود در آنجاها گنج پیدا کرد. گذری هم به تاریخ خیلی دور تهران قدیم زدم.

ماندگارترین تصویری که از محله‌های تهران قدیم دارید، چیست؟

بخش زیادی از خاطرات من در کافه‌هایی شکل‌گرفته که نویسندگان برجسته این مملکت در آن‌ها رشد کرده‌اند. یک‌بار در مصاحبه‌ای که فکر می‌کنم با همشهری بود تمام کافه‌ها را از میدان بهارستان تا خیابان نادری توصیف کردم و گفتم چه کسانی در این کافه‌ها رفت‌وآمد می‌کردند و چطور بود. سعی کردم این مصاحبه را پیدا کنم و در کتاب تاریخ شفاهی هم که هاشم اکبریانی درآورده بگنجانم، اما پیدا نکردم.

به شما شاعر تهران می‌گویند. چقدر این لقب را دوست دارید؟

از یک‌جهت درست است، اما من خودم را شاعر تاریخ می‌دانم. چون شعرهایم روایت تاریخ تهران است. الآن هم که از تهران حرف می‌زنم، تهران نیست؛ تاریخ است.

به گمان من اسماعیل فصیح یکی از زبده‌ترین و بهترین رمان‌نویسان تاریخ شهری معاصر است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رمان او این است که شهری است و فضای شهری را می‌توان در آن احساس کرد. رمان‌های او نه مثل برخی رمان‌های روشنفکری فارغ از فضای شهری است و نه مانند برخی دیگر از رمان‌ها در فضای بسته روستایی مانده است.

اسماعیل فصیح در «درد سیاوش» محله «درخونگاه» را که محله زادگاه اوست به‌خوبی معرفی می‌کند. در این رمان حتی اتوبان‌های شهر توصیف می‌شوند که این ویژگی در دیگر رمان‌های معاصر ما کمیاب است و باز هم تأکید می‌کنم که او نویسنده‌ای درجه‌ یک بود. علاوه براین کتاب «زمستان ۶۲» فصیح سند درخشانی از ادبیات جنگ است و این تفکر حادثه‌ساز در خیلی از کارهای او دیده می‌شود.

شاعر در یک نگاه

محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی و مترجم، متولدِ ۲۹ آبان ۱۳۱۹ تهران، بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه‌های شعر و داستان و تحقیق، به صورتِ تألیف و یا ترجمه، منتشر کرد. او فعالیت ادبی‌اش را در دهه ۱۳۴۰ شروع کرد و با منظومه پیاده‌روها شهرت یافت. از میان اشعار او، منظومه خانم زمان اقبال عمومی پیدا کرد که سال ۸۴ به همراه مجموعه‌های تهران بانو، ‌ پیاده‌روها، خاک و هیکل تاریک در یک کتاب «منظومه تهران» توسط انتشارات فرهنگ معاصر چاپ شد. محمدعلی سپانلو ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ به دلیل بیماری چشم از جهان فروبست.

منبع: همشهری آنلاین

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->