شهرآرانیوز؛ معلولیت واقعیتی انکارناپذیر در هر جامعهای است. در واقع معلولان جزئی از جامعه هستند که نیازمند توجه بیشترند و شهروندان وظیفه دارند در مواجهه با آنها با طمأنینه بیشتری رفتار کنند و برنامهریزان شهری هم وظیفه دارند شرایط را برای زیست آسانتر آنها فراهم کنند.
جامعه مهاجران افغانستانی هم که بیش از ۴۰ سال است در کنار مردم ایران زندگی میکنند، از این امر مستثنا نبودهاند و معلولان مهاجر هرچند تا سالهای گذشته با حمایت ناچیزی روبهرو بودند، اما تلاش کردند نقش شهروندی خود را بهدرستی ایفا کنند.
اما جامعه معلولان مهاجر افغانستانی چهرههای هنرمند، ورزشکار و نخبهای داشته که پرچمدار این جامعه بودهاند و نهتنها سربار جامعه نبودهاند که همواره باری از روی شانههای جامعه نیز برداشتهاند.
چهرههایی مثل «استاد محمدحسین جعفری»، «مرتضی عبدی»، «سید حسن حسینی»، «فرشته رضایی» و دهها نام دیگر که در طول این سالها نمایندهای شایسته نهتنها برای جامعه معلولان مهاجر که برای مهاجران افغانستانی هستند.
فعالان حوزه معلولان مهاجر در طول این سالها فعالیتهای خود را با راهاندازی مجموعههای حمایتی ساختارمند کردند که از آن جمله میتوان به باشگاه معلولان غدیر (۱۳۸۹)، مؤسسه صائب، خانه نابینایان افغانستان و مؤسسه معلولان باور سبز اشاره کرد.
در این گزارش بهمناسبت روز جهانی معلولان چند تن از چهرههای شاخص جمعیت معلولان مهاجر افغانستانی ساکن مشهد را معرفی کردهایم.
محمدحسین جعفری
محمدحسین جعفری متولد سال ۱۳۵۵ است و از جمله چهرههای شناختهشده هنر مهاجران افغانستانی در مشهد به حساب میآید. او که از ناحیه پا دچار معلولیت است، استاد نقاشی است و یکی از مؤسسان خانه هنر (مهاجر) در مشهد است. او سالهاست در گالری کوچک خود که «مرکز هنرهای تجسمی اندیشه» نام دارد و در سال ۱۳۸۹ در محله مهاجرنشین گلشهر آن را تأسیس کرده، دورههای مختلف هنری (گچکاری، آینهکاری، خوشنویسی، میناکاری، کار با کاشی، تذهیب و کتیبه) برگزار میکند و در طول این سالها توانسته است هنرمندان زیادی تربیت کند. هنرجویانی که بعضیهایشان حالا از چهرههای شناختهشده در رشتههای مختلف هنری هستند.
مرتضی عبدی
مرتضی عبدی ورزشکار و فعال اجتماعی معلول مهاجر افغانستانی است. او در اسفند ماه ۱۳۶۳ در یک خانواده هشتنفره (دو خواهر و چهار برادر) در مشهد به دنیا آمد. خانواده او با شروع جنگ شوروی در افغانستان به ایران مهاجرت کردند. مرتضی عبدی در یکسالگی بر اثر سرماخوردگی دچار فلج اطفال و از ناحیه دو پا فلج شد. او در یکی از مصاحبههایش گفته است: «من فقط توانستم تا کلاس پنجم درس بخوانم. آن پنج کلاس را هم با سختی و بهصورت شبانه درس خواندم. در جامعه ما و بهخصوص تا دو دهه قبل، محیط برای حضور معلولان در جامعه مناسبسازی نشده بود و البته اکنون هم ایرادات اساسی وجود دارد. مثلاً فکر کنید که در آن روزگار و برای خانوادههایی مثل خانواده من تعریف نشده بود که فرد معلول نیاز به ویلچر و به کمکهای توانبخشی دارد تا بتواند وارد اجتماع شود. من تا ۲۰سالگی ویلچر نداشتم.» مرتضی عبدی ۹ساله بود که قالیبافتن را شروع کرد و نزدیک به ۱۷ سال قالی بافت. مرتضی عبدی اولین ویلچرش را در بیستسالگی از سازمان هلال احمر بهدست آورد.
مرتضی عبدی در سال ۱۳۹۲ با هدف ارائه خدمات به معلولان مهاجر، مؤسسه خیریه «باور سبز» را تأسیس کرد. در این مؤسسه که در منطقه گلشهر مشهد واقع بود، به معلولان مهاجر خدمات آموزشی، ورزشی، مددکاری، فیزیوتراپی و اشتغال بهصورت رایگان ارائه میکرد. مؤسسه باور سبز ۱۶ دی ۱۳۹۹ پلمب شد.
فرشته رضایی
فرشته رضایی، متولد اسفند سال ۶۹ در تهران است و پدر و مادرش مهاجر افغانستانی هستند. خانم رضایی و همسرش چندسالی است که در مشهد زندگی میکنند. رضایی به بیماری دیستروفی مبتلاست و تجربههایش در زندگی او را به زنی مقتدر و اهل مبارزه تبدیل کرده است. او از ۱۹سالگی درگیر بیماری دیستروفی است.
رضایی درباره مهاجرانی که به این بیماری مبتلا هستند، میگوید: «در رابطه با بیماران دیستروفی افغانستانی آمار مشخصی وجود ندارد. من در مشهد با چند نفر مواجه شدم که آنها حاضر نبودند در جمعها شرکت کنند، خودشان را گوشه گیر کردهاند و تفاوت زیادی با بیماران ایرانی مبتلا به این بیمار در مواجهه با این بیماری دارند. جهل، خرافات و باورهای غلطی که در میان خانوادهها وجود دارد، باعث میشود که آنها گوشهگیری اختیار کنند. بسیاری از کسانی که به این بیماری مبتلا هستند، از جزئیات آن آگاهی ندارند، مثلا ما در گلشهر یک خانواده مهاجر افغانستانی داریم که علائم دیستروفی را دارند.»
سیدحسن حسینی
سیدحسن حسینی، متولد سال ۱۳۶۰ از مهاجران متولد مشهد، مسئول خانه نابینایان مهاجر ساکن مشهد است. این مجموعه کارش را از سال ۱۳۷۲ شروع کرده است. خانه نابینایان مهاجر ساکن مشهد فعالیتش را سال ۱۳۷۲ شروع کرد و اعضای آن در مجتمع امید که مخصوص نابینایان بود، تحصیل میکردند. در ابتدا این گروه تشکیل شد تا پیگیر امور بچههای نابینا باشد، مشکلاتی مثل اقامت و سرویس رفتوآمد. نام این گروه را خانه نابینایان مهاجر گذاشتیم. گروه رشد کرد و تعداد آن به ۱۴۰ نفر رسید. از این تعداد حدود ۱۵ نفر به دانشگاه رفتند. بیشترشان بورسیه شدند و به اروپا مهاجرت کردند. هرچند دوست داشتند بمانند، اما مشکلات خیلی زیاد بود.
این تنها بخش کوچکی از چهرههای شناختهشده معلولان مهاجر افغانستانی در مشهد است. افرادی که به معلولیت به چشم محدودیت نگاه نکردند و با اراده و پشتکار نهتنها برای حل مشکلات خود تلاش کردند، بلکه گره از کار همنوعان و هموطنان خود هم باز کردند.