سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز؛ «دبیرستان که بودم فقط سرم توی کتاب و جزوههای درسی بود تا نکتههای طلایی تستهای کنکور را حفظ کنم، حتی ساعتهای مربوط به ورزش و پرورشی را بیشتر در کتابخانه مدرسه مطالعه میکردم. خانواده و دبیران هم تشویقم میکردند و من هر روز با بیشتر کردن ساعتهای مطالعه، رکوردم را ارتقا میدادم. بالاخره کنکور فرارسید و از این مرحله از زندگی با دستیابی به نتیجه دلخواه عبور کردم. وارد دانشگاه شدم و یکی از صندلیهای رشته تحصیلی مورد علاقهام را تصاحب کردم، اما مشکل از همان روز ثبتنام آغاز شد. من جوانی متوقع بودم که در ازای این موفقیت و زحمتی که برای به دست آوردنش کشیده بودم از همه انتظار خدمت گرفتن داشتم، اما محیط بزرگتری که وارد آن شده بودم، به زحمت زیادی که کشیدم اهمیتی نمیداد، بلکه انتظار داشت با مهارتهای ارتباطی قوی؛ رابطه درست و اصولی با آن برقرار کنم، غافل از اینکه من تا پیش از ورود به دانشگاه، آنقدر غرق در کتابها و تستها بودم که ارتباطاتم با دیگران به کمترین حد رسیده بود... »
تجربه این برش از زندگی را شاید کموبیش همه دانشجویان داشته باشند. مشکل از وقتی شروع میشود که ما تازه دانشگاه را مبدأ تمرین گفتوگو میدانیم. درحالیکه به باور دکتر سید هاشم نعمتی، استادیار دانشگاه پیامنور و روانشناس، مهارت گفتوگو در جامعه ابتدا باید در نهاد خانواده فراگرفته و در این مرحله از زندگی تقویت شود. این موضوعی است که در مطلب امروز به مناسبت روز دانشجو، درباره آن با دکتر نعمتی صحبت کردیم و او به ما پاسخ داده است که چطور فرهنگ گفتوگو را در جامعه و دانشگاه نهادینه کنیم.
مهارت گفتوگو در نهاد خانواده از روزی فراگرفته میشود که پیمان ازدواج میبندیم. اگر دختر و پسر با شناخت کافی از هم - که حاصل یک ارتباط موفق است - وارد خانواده شده باشند، بین آنها و فرزندشان گفتوگوهای سالم شکل میگیرد، اما اگر مهارت گفتوگو در کوچکترین نهاد جامعه یعنی خانواده درست پایهریزی نشده باشد فرزندان نیز دائم شاهد بحث و جدل پُر از تعارض بین پدر و مادر هستند. یقین داشته باشید چنین فرزندانی در نهادهای بزرگتر جامعه مانند مدرسه و دانشگاه، تعامل خوبی با اطرافیان ندارند. چون پایه اولیه گفتوگو در نهاد خانواده شکل نگرفته است. حال اگر دانشجویی با دستی خالی از مهارتهای ارتباطی وارد محیط دانشگاه شد، در بیش از نیمی از تعاملهای اجتماعی دچار مشکل میشود. یعنی فردی است که حاضر نیست صحبت کسی را بشنود، تجزیهوتحلیل کند و سپس پاسخ درخور بدهد. چنین افرادی بهمحض اینکه حرف از دهان رئیس دانشگاه بیرون بیاید سپرِ مقابله جلوی آن میگیرند؛ بنابراین اگر «چگونه با هم صحبت کنیم؟» را نیاموختیم یقین بدانیم این نیاموختنها در فضای دانشگاه به تعارضهای زیادی تبدیل میشود. کار به جایی میرسد که هرکسی حرف خودش را میزند؛ استاد به دنبال بیان حرف خودش است و دانشجو هم در پی اعتراض. بسیاری از پرخاشگریها و ناتوانی در برقراری ارتباط دوسویه نیز نشئتگرفته از نبود آموزش گفتوگو در خانواده همچنین در مدرسه و دانشگاه است، برای نمونه اگر دانشگاهها فضای لازم برای برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی و تعامل دوسویه بین دانشجویان و استادان را به یک برنامه متداول در محیطهای علمی تبدیل میکردند، اکنون کمتر شاهد خلاء گفتوگو در بین قشر تحصیلکرده جامعه بودیم.
اگر بخواهیم وارد موضوع گفتوگو شویم باید به زمینه ارتباط برگردیم. زمینه ارتباط شاید بهترین عاملی باشد که میتوانیم با تجزیهوتحلیل آن فرایند گفتوگو را تسهیل کنیم. تاریخچه ارتباط ما را به زمان ارسطو و سادهترین مدل ارتباطی میرساند که متشکل از سه عامل یا عنصر اصلی است؛ گوینده، گفتار و مخاطب یا گیرنده پیام. پس در سادهترین مدل ارتباطی سه عنصر را باید بشناسیم؛ گوینده چه کسی است؟ مطالبی که گفته میشود چه چیزی است؟ و شنونده مطالب ما کیست؟
اگر بین این سه عنصر، شناخت کامل به وجود بیاید گفتوگو یا تعامل بین دو گروه بهخوبی انجام میشود، اما متأسفانه امروزه هیچکدام از عواملی که فرایند گفتوگو را شکل میدهند در مدل ارتباطی برخی از افراد جامعه ازجمله دانشجویان و استادان وجود ندارد. یعنی نه گوینده میداند شنونده کیست و نه گفتار یا پیام را میشناسند و نه مخاطب را. مخاطب گاهی دانشجو، همسر، دانشآموز و گاهی توده وسیعی از مردم در رسانههای گروهی است؛ بنابراین مخاطب در هر شرایطی متفاوت است و آنچه در فرایند ارتباط - بهویژه در دانشگاه_ اهمیت دارد؛ مخاطبشناسی است. ضعف اساسی در گفتوگو به دلیل نشناختن مخاطب است. در بیشتر اوقات ما گوینده را میبینیم یا میشناسیم؛ برای نمونه گاهی گوینده یک رسانه جمعی مثل تلویزیون یا روزنامه است که مخاطبانی از اقشار مختلف جامعه آن را میشناسند، اما آیا گوینده نیز میداند این مخاطب وسیع چه ویژگیهایی دارد؟ اگر صداوسیما مخاطبان را نشناسد، در نتیجه تعامل چیزی به دست نمیآید.
اگر قرار است با گروهی دانشجو صحبت کنیم میبایست از قبل گوینده و مخاطب مشخص باشند. به طور حتم پرسش کوتاهِ «موضوع جلسه چیست؟» را خیلی شنیدید. افراد دوست دارند درباره موضوع اطلاع قبلی داشته باشند؛ بنابراین اگر بنده بهعنوان استاد دانشگاه میخواهم با دانشجویانم صحبت کنم ضروری است موضوع را از قبل به اطلاع دانشجویان برسانم. برای نمونه باید بگویم در زمینه رفتارشناسی یا ارتباط بین دانشجو و استاد قرار است صحبت کنم. یقین داشته باشید گفتوگو زمانی مؤثر است که گوینده و شنونده در مطالبی که میخواهند بگویند و بشنوند با هم برابر باشند.
حال یک پرسش اساسی ممکن است ایجاد شود؛ چگونه میتوانیم یک گفتوگو را گفتوگوی سازنده و نتیجهبخش تلقی کنیم؟ زمانی میتوانیم نتیجهبخش تلقی کنیم که سه عنصر یاد شده شناخته شده باشند. در این میان، مهمترین عنصر مخاطب است که گاهی در دسترس نیست. شما در یک ارتباط رودررو مخاطب را میشناسید و بازخوردهایی که از او میگیرید قابلدیدن است. برای نمونه میبینید که مخاطبتان به حرف شما اعتنا نمیکند یا در جمع، عدهای شروع به هوکردن و تمسخر شما میکنند، اما در تعامل رسانههای جمعی این بازخوردها را نمیبینید. بازخوردها فقط در جایجای اجتماع منعکس میشود. از همین رو برای اینکه تعامل و گفتوگو بهینه شود دوباره و به طور حتم باید مخاطبشناسی کنیم. مخاطب کیست؟ چه شرایطی دارد؟ کجا زندگی میکند؟ علایقش چیست؟ جامعه برای او چه کرده است؟ و هزاران پرسش دیگر تا بتوانیم واکنشها را تحلیل کنیم.
اگر فردی پیش از فراگیری مهارتهای ارتباطی مانند گفتوگو، وارد جامعه شود در ۷۰درصد تعاملات اجتماعی دچار مشکل میشود.
به تعامل بین دو نفر یا دو گروه یا بین دو گوینده و شنونده، گفتوگو میگوییم. در هر شکلی از گفتوگو دو عامل اساسی فرستنده و گیرنده وجود دارد.
نخستین شرط برای دستیابی به جامعهای که دانشجویانش اهل گفتوگو باشند این است که نهاد خانواده را با شناخت قبلی شکل بدهیم. شناخت نیز باید زیر نظر مشاور باشد و هرگز تصادفی نیست. امروزه برای شناخت، به زمان، مراوده و تعامل نیاز داریم. دختر و پسری که قصد دارند نهاد خانواده را تأسیس کنند برای اینکه سنگ بنای گفتوگو در بین خودشان و سپس فرزندان را درست بچینند باید دستکم در مدت شش ماه تعامل و مراوده با اهداف، علایق و انگیزههای هم برای شروع زندگی مشترک آشنا شوند.
دانشگاه، محفل بزرگی است که افراد با تفکرها و برخوردهای مختلف را در خود جایداده است. به طور حتم وقتی قصد ورود به چنین جامعهای را داریم نیاز است مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنیم. چه خوب است پیش از ثبتنام کردن افرادی که مایلهستند در دورههای تحصیلات تکمیلی ادامه تحصیل بدهند دانشگاه، بستههای آموزشی با موضوع گفتوگو در اختیارشان قرار دهد و پس از دانشجو شدن نیز آموزشهای کلاسیک عملی در این زمینه برای آنها در نظر بگیرد. اینگونه مبادرتها که بر مبنای فرایندِ اصیل آموزش در دانشگاه است جزو بایستههای عملی قبل از حضور دانشجویان در دانشگاه محسوب میشود. راهکارهای دیگری نیز پیشنهاد میشود که بعضی از آنها عبارتاند از:
در نشستهای توجیهی که هرسال دانشگاهها برای ورودیهای جدید برگزار میکنند در کنار آموزش فرایند انتخاب واحد و موضوعهای دیگر، استادان دانشگاه درباره عناصر موثر ارتباط نیز صحبت کنند و بخشی از دوره توجیهی را به مقوله ارتباط اختصاص دهند.
آموزشِ مهارت گفتوگو جزو دروس پیشنیاز باشد.
خانواده دانشجویان نیز به هماندیشیهای آموزشی دانشگاه دعوت شوند.
دانشگاهها دورههای آموزشی در این زمینه ویژه افراد خانواده برگزار کنند.
اردوهایی با این موضوع در دانشگاهها تدارک دیده شود.
سرفصل «چگونه باهم صحبت کنیم؟» بهصورت حضوری و غیرحضوری در دانشگاهها آموزش داده شود.
هویت اصلی دانشجو در پرسش، فراگیری و مطالبهگری است. اگر موقعیت بحث آزاد در کلاسها، نشستهای هماندیشی و برنامههای غیرعلمی در دانشگاهها مرسوم نیست، دانشجویان باید چنین فعالیتهایی را از دانشگاه مطالبه کنند. دانشگاه و استادان نیز باید به این خواستهها جامعه عمل بپوشانند و دستکم بخشی از برنامههای متفرقه دانشگاه را به گفتوگو درباره موضوعهای غیرعلمی و حتی مباحث روز اختصاص دهند.
هرچقدر هم باهوش باشید اگر سه ویژگیِ خودکنترلی، حفظ انگیزه و انعطافپذیری را در خود ایجاد نکنید به موفقیت تحصیلی –شاید هم موفقیت در هیچ زمینه - دست نمییابید. برای نمونه پژوهشگران روانشناسی بر این باورند که خودکنترلی تأثیرگذاری بیشتری (تا دوبرابر) بر نتایج تحصیلی افراد در مقایسه با آیکیو دارد.
ازآنجاکه دانشجوی واقعی بیشتر زمان خود را در طول سال تحصیلی به مطالعه اختصاص میدهد حفظ انگیزه و انرژی کار دشواری است که او باید به آن توجه داشته باشد.
دانشجو برای اینکه به فعالیتهای مهم و مؤثر بپردازد باید از حواسپرتیهایش مانند رصد بیش از اندازه شبکههای اجتماعی و اتلاف وقت در فضای مجازی بکاهد.
دانشجو باید انعطافپذیر باشد؛ زیرا در یک مقطع زمانی ممکن است فعالیتهایش نتیجه دلخواه را بهدست ندهد. در چنین مواقعی باید توانایی حفظ روحیه خود و بازنگری را داشته باشد.