الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ محسن توسلی را باید هنرمند نقاشی خطی بدانیم که با خوش نویسی سنتی هم پیوندهایش را حفظ کرده است. او که متولد سال ۱۳۴۷ در مشهد است، درباره خودش میگوید از کودکی و از زمانی که به یاد میآورد، هم زمان عاشق خوش نویسی و نقاشی بوده است. این علاقه وقتی در او بیشتر شد که در دوره دبستان و راهنمایی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد.
در دوره دبیرستان برای طرح کاد مدرسه پیش استاد مرتضی روحانی رفت که شاگردی کند و به گفته خودش این شاگردی تا به امروز ادامه دارد. روحانی که هم در نقاشی دستی داشت و هم در خوش نویسی و مغازه اش پاتوق هنرمندان خوش نویس و نقاش مطرح کشور بود، در هدایت او به سمت نقاشی خط تاثیر بسیاری داشت. توسلی روز شنبه در نگارخانه رضوان حضور یافت تا نمایشگاهی را که با عنوان بزرگداشت چهلم شهدای شاهچراغ برگزار کرده بود در جمع هنردوستان و برخی اساتید خوش نویسی و نقاشی مشهد افتتاح کند.
این نمایشگاه متشکل از ۲۶ اثر نقاشی خط اوست که موضوعاتی مرتبط با شهادت و شهید دارند و به طور ویژه پنج اثر آن درباره شهدای شاهچراغ خلق شده است. در حاشیه افتتاح این نمایشگاه گپ و گفتی با او درباره وضعیت این روزهای هنر نقاشی خط داشتیم. او در این گفتگو به ظرفیتهای این هنر اشاره کرد و گفت که نقاشی خط میتواند زبان جهانی خوش نویسی سنتی ما باشد.
من بعد از قضایای شاهچراغ تصمیم گرفتم چهار پنج کار آماده کنم که دیدگاه خودم راجع به این مسئله بود. شاید مخالفانی هم داشته باشد، ولی این نظر من بود. در کنار این کارها چند کار دیگر هم با موضوع شهادت داشتم که تا حالا به خاطر کرونا به نمایش درنیامده بود. آنها را هم به این نمایشگاه آوردم که با موضوع سنخیت داشته باشد. هدفم بزرگداشت کسانی بود که در این ماجرا شهید شده بودند. احساس کردم واقعا مظلوم و بی دفاع بودند. اینکه هرکدامشان از نقطهای بودند برایم خیلی جالب بود.
خیلی از جنبشهای هنری هم در واکنش به اتفاقات جامعه به وجود آمده اند. مثلا ظلم و تبعیضی بوده و هنرمند عکس العمل نشان داده و کارهایی را تولید کرده است که بعدا دیگران راهش را ادامه داده اند. شرایط جامعه من هم الان، من را مجاب کرد که این آثار را تولید کنم، ولی متأسفانه دیدگاههایی که گفتید در خیلی از هنرمندان وجود دارد.
مثلا یکی از هنرمندان برای من پیامک فرستاد که نمیتوانم به نمایشگاهت بیایم، چون بعضیها یک جور دیگر آن را برداشت میکنند، ولی بالاخره مسئلهای بوده است و من به عنوان یک هنرمند تحت تأثیر قرار گرفته ام و فکر کرده ام باید عکس العملی نشان بدهم. حالا درست یا غلطش را نمیدانم. هنرمند نباید مستقیم قضاوت کند و من هم مستقیم قضاوت نکردم. این کارها صرفا برای بزرگداشت کسانی است که آنجا مظلومانه و بی گناه شهید شدند. وظیفه ام بوده است که این کار را انجام بدهم. شاید هم بعد به من حمله بشود.
بله، من تا قبل از کرونا خودم را مقید کرده بودم که هرسال یک نمایشگاه انفرادی داشته باشم. در نمایشگاههای گروهی نیز معمولا شرکت میکردم. کرونا که پیش آمد، فعالیت من و بیشتر همکارانم کمتر شد. نگارخانهها هم تعطیل بودند، ولی من کارم را میکردم و در این مدت بیشتر انرژی ام را روی آموزش گذاشته بودم.
من اول خوش نویسی کار میکردم و خیلی سیاه مشق را دوست داشتم. زمانی که با استاد روحانی کار میکردم، به نقاشی خط راغب شدم. او هم خوش نویسی کار میکرد و هم نقاشی. مغازه اش محل رفت وآمد نقاشان زیادی از تهران و مشهد بود. آن موقع، در اوایل دهه ۶۰، در مشهد نگارخانه فعال یا پاتوق هنری یا ورکشاپهایی مانند آنچه الان هست نداشتیم. مغازه او پاتوقی بود که هنرمندان زیادی حتی از خارج کشور میآمدند و یک محیط بالنده وبا تضارب آرا و فعالی را هم در زمینه خوش نویسی و نقاشی تشکیل داده بود. ناخودآگاه از همان زمان رنگ و نقاشی در کارهای من نفوذ کرد و به سمت نقاشی خط کشیده شدم. ضمن اینکه خوش نویسی صرف را هم کنار نگذاشته ام.
بله، به نظرم نقاشی خط هم از نقاشی مستقل است و هم از خوش نویسی. به ویژه که بارقههایی در آن در حال به وجودآمدن است که میتواند شخصیت خودش را پیدا کند، ولی متأسفانه خیلی از خوش نویسان نمیتوانند نقاشی خط را ببینند، چون فکر میکنند یک رقیب برای خوش نویسی است. از آن طرف خیلی از نقاشان، چون به رنگ و فرم آشنا هستند، نقاشی خط را یک حوزه سهل الوصول قلمداد میکنند.
نقاشی خط همیشه با این دو نظر و دیدگاه روبه رو بوده است. کمتر خوش نویسی است که منصفانه قضاوت کند و اگر هم قضاوتی دارد ظاهری است و کمتر نقاشی است که نقاشی خط را جدی بگیرد و اگر هم به سمتش آمده به خاطر شرایط اقتصادی و نیازهای معیشتی اش است، چون از دور شنیده که کارهای نقاشی خط در حراجیها خوب فروش میرود.
نقاشی خط از هر دو طرف اساتید بزرگی دارد که به سمت آن آمده اند. ولی هنوز نه، نمیتوانیم این را بگوییم. چون کسانی که نقاشی خط کار میکنند آن قدر سرگرم کار و مشغولیات خودشان هستند که نه وقتش را دارند و نه حوصله اش را که بتوانند مبانی این هنر را تدوین کنند، کرسی بگذارند و نظریه پردازی کنند.
یک جایی مانند فرهنگستان هنر باید باشد که تعدادی از اساتید نخبه را جمع کند و سرفصلهایی را تدوین و تألیف کند تا دست کم در سی چهل سال آینده این هنر بتواند به رسمیت شناخته شود، مانند طراحی و نقاشی. یک زمانی طراحی و نقاشی اجزای لاینفک همدیگر بودند. ولی الان طراحی برای خودش یک شاخه مستقل شده است. نقاشی خط هنری است که از خیلی از هنرها استفاده میکند. گرافیک، نقاشی، خوش نویسی، رنگ و فرم، تایپوگرافی، حتی تصویرسازی و کاریکاتور، به نوعی در نقاشی خط مؤثرند.
زبان جهانی خوش نویسی ما نقاشی خط است. یعنی همان سیاه مشق هم که در خارج از مرزهای ایران برد و نفوذ دارد، به نظرم نوعی نقاشی خط است. ما با سیاه مشق و نقاشی خط میتوانیم شخصیت، کاراکتر و عناصر خوش نویسی مان را به جهان معرفی کنیم. برای مثال خط نستعلیق آن قدر ظرفیت دارد که بشود آن را جهانی کرد و بهترین لباس و پوشش برای آن نقاشی خط است.
صرفا با خوش نویسی سنتی مثلا با کتابت یا فرم سنتی چلیپانویسی نمیشود این کار را بکنیم. من نمیخواهم خوش نویسی سنتی را تخطئه کنم، ولی اینها داخل کشورهای فارسی زبان برد دارند. در بعضی از کشورهای فارسی زبان حتی دیگر خطشان هم از بین رفته است، ولی با نقاشی خط، چون فرم و رنگ به خدمت میآید، یک زبان بین المللی به وجود میآید و میتواند با جهان ارتباط برقرار کند.
بله. اگر اساتید خوش نویسی ما کمی منصفانه نگاه کنند، میبینند که نقاشی خط خدمات شایانی به خوش نویسی کرده است. یعنی خوش نویسی را به نوعی مطرح کرده و از مرزها فراتر برده است. در حراجی ها، اکسپوها و نمایشگاههای خارج از کشور آثار نقاشی خط اساتید ما برد دارد و مورد استقبال قرار میگیرد، درصورتی که شاید از یک قطعه کلاسیک خوش نویسی چنین استقبالی نشود.
بله. ولی به نظرم مشکل اول خود ما هنرمندان هستیم که برای تبیین و تدوین چارچوبها و گسترش این هنر کاری نمیکنیم. متأسفانه خیلی از هنرمندانی که نقاشی خط کار میکنند در آموزش دادن خست به خرج میدهند. اشکال دیگر به مسئولان برمی گردد که به طورکلی به هنر و هنرمندان و به ویژه این هنری که میتواند یک چهره جهانی برای ما ایجاد کند، هیچ وقعی نمیگذارند. من یک بار به یکی از مسئولان گفتم شما حتی با صنایع دستی میتوانید در چاههای نفت را ببندید، هنر که دیگر جای خود را دارد.
البته از جهتی حق دارند. گروهی از هنرمندان نقاشی خط هستند که نگاههای آوانگارد و پیشرو دارند. آنها خود خوش نویسی را کنار میگذارند و از ماهیت و اسکلت و آناتومی خوش نویسی استفاده میکنند، ولی آگاهانه. دراین بین یک عده سودجو هم هستند که نه نقاش هستند و نه خوش نویس، ولی با رنگ بازی میکنند و با انواع و اقسام شیوهها کارهایشان را به خورد جامعه میدهند.
نه، دارم وضعیت را ارزیابی میکنم. یک آسیب از سوی این هاست. یک سمت ماجرا هم یک عده از خوش نویسان هستند که میبینند از کارهای هنرمندان نقاشی خط استقبال بیشتری میشود و به همین دلیل گارد دارند. یک عده دیگر هم ازاین نظر گارد دارند که واقعا نقاشی خط را نمیفهمند و رنگ را نمیشناسند. مثل اینکه شما به کسی که کوررنگی دارد بخواهید توضیح بدهید که رنگ سبز چیست. چون با فرم آشنا نیستند و یک عمر فقط سرشان در تقلید بوده است و ملابنویس بوده اند. حالا که نگاههای نویی به وجود آمده است، نمیتوانند کسانی را ببینند که میخواهند یک قدم جلوتر بردارند.
ضمن اینکه من خودم برای خوش نویسی کلاسیک بی نهایت اهمیت قائلم. یعنی کسی که نقاشی خط کار میکند خیلی بهتر از یک خوش نویس کلاسیک میتواند ظرفیتها و جزئیات خوش نویسی سنتی را بفهمد. چون او روی تک تک اجزا، فرم ها، منحنیها و دایرهها مداقه و تجزیه وتحلیل میکند، ولی یک خوش نویس صرف فقط میخواهد دایره اش مثل دایره استادش بشود. همه آمال و آرزویش استادش است.
حالا دیگر این ادعای آن هاست. من گفتم که خودم هم یک خوش نویس کلاسیک هستم. یعنی اول خودم را یک خوش نویس میدانم، ولی این دیدگاهها وجود دارد، نه فقط در خوش نویسهای معمولی، حتی من این دیدگاهها را در اساتید بزرگ خوش نویسی هم دیده ام. مثلا در ظاهر یک حرفی را میزنند، ولی در محفلهای شخصی و خصوصی شان قضاوت دیگری دارند.