امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ خورشیدی در تاریخ سیاسی ایران، آبستن حوادث ناگواری شد. پس از روی کار آمدن رضا پهلوی او به دنبال آن بود تا با مظاهر دینی در ایران مقابله کند. او پس از سفر به ترکیه در این تاریخ در دانش سرای مامایی همراه همسر و دختران بی حجاب خود -برای اولین بار- شرکت و رسما فرمان ممنوعیّت حجاب را برای زنان اعلام کرد. وی طی سخنانی خطاب به زنان و دختران دانش آموخته پزشکی و مامایی از بی حجابی با عنوان «اعطای آزادی به بانوان» نام برد و اقدام به ممنوعیت حجاب را گشودن «فصل جدیدی در زندگی زن ایرانی» اعلام کرد.
به دنبال فرمان رضاخان در «منع حجاب» مأموران شهربانی و پاسبانها در کوچه و خیابانها به اذیّت و آزار زنان و دختران محجّبه پرداختند. مأموران چادر و روسری و هر نوع پارچه شبیه آن را با خشونت از سر زنان میکشیدند و پاره میکردند. بسیاری از زنان و دختران خانه نشین شدند و از ترس مأموران، در نیمههای شب از کوچههای فرعی، دور از چشم مأموران برای کارهای بسیار ضروری از خانه بیرون میرفتند.
جامعه ایران با این قانون به مخالفت پرداختند و علما نیز این قانون را خلاف شریعت اسلامی میدانستند. دامنه این مخالفتها به حدی شدت گرفت که حکومت پهلوی مجبور شد تا با اعمال رفتارهای قهری با مردم برخورد کند. پس از خلع رضاخان از حکومت این قانون نیز لغو و به تاریخ پیوست.
مسئله حجاب در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی در نظرات و اندیشههای اسلام پژوهان جایگاه ویژهای پیدا کرده بود. شهید مطهری با نوشتن کتابی نظر دین اسلام و حکومت اسلامی را به خوبی تبیین کرد. پس از انقلاب اسلامی نیز نظرات گوناگونی درباره مسئله حجاب وجود داشت و در برخی برهههای تاریخی چالشهایی درباره اجرای این مفهوم ایجاد شد. گفتمان انقلاب اسلامی به مسئله حجاب به عنوان مفهومی اسلامی و شرعی مینگرد، اما در عرصه روشی و اجرایی آن اختلافهایی بین صاحب نظران وجود داشته است.
به بهانه سالروز قانون کشف حجاب توسط حکومت پهلوی اول و برای تبیین این مسئله گفت وگویی با استاد محمدمهدی عبدخدایی یکی از یاران شهید نواب صفوی و از اعضای فداییان اسلام داشته ایم. او به ریشههای تاریخی این مسئله اشاره کرده است. در ادامه نیز گفتاری از دکتر جمیله علم الهدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در تبیین مفهوم عفاف و حجاب و رویکردهای تربیتی به این مسئله آمده است.
دکتر جمیله علم الهدی دارای مدرک دکترای فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی است که سابقه تدریس در دانشگاههای شهید بهشتی، امام صادق (ع)، علامه طباطبایی و تربیت معلم و عنوان هایی، چون مدیر پژوهشی برگزیده در سال ۱۳۸۷، مؤلف پایان نامه برتر در سال ۱۳۸۲ با عنوان «تبیین ماهیت تعلیم و تربیت اسلامی و دلالتهای آن در برنامه درسی (رساله دکتری)»، مدیر مؤسسه پژوهشی برتر در سال ۱۳۸۸ (جشنواره فارابی) و نویسنده کتاب برگزیده سال ۱۳۸۸ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با عنوان «نظریه اسلامی تعلیم و تربیت» را در سوابق آموزشی و پژوهشی خود دارد. وی در حال حاضر رئیس پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی است.
مفهوم عفاف نیز مانند دیگر ارزشهای دینی فطری و ذاتی است که بر همین مبنا چالش و تفاوت تربیت اسلامی و تربیت مدرن مطرح میشود. در تربیت مدرن ارزش ها، مفاهیم اجتماعی هستند که پیش از تولد توسط خانواده و جامعه شکل گرفته و از طریق نظام تعلیم و تربیت در فرد نهادینه میشود. این نگاه تربیتی موجب شده است تا عبارت جامعه پذیری در تربیت مدرن بسیار دیده شود.
در مبانی تربیت اسلامی ارزشها بیرونی نیستند و به صورت فطری و پیش از تولد در افراد وجود دارند که وظیفه اجتماع و خانواده صیانت و پرورش این ارزشهای فطری است که این مهم در تربیت مدرن بالعکس است. به این معنا که ارزشهای تثبیت شده در جامعه در روند جامعه پذیری به افراد تحمیل میشود.
یکی از اشتباهات ما در زمینه صیانت از ارزشهای دینی، مانند عفاف و حجاب، این است که تلاش میکنیم به صورت تحمیلی و اجباری افراد جامعه را به سمت آن سوق دهیم. مبنا در تربیت و جامعه مدرن، نظم است، زیرا در یک اقتصاد انبوه صنعتی باید همه چیز را بر اساس نظم تولید و توزیع کرد در حالی که در جامعه سنتی قدیم خبری از نظم نیست و افراد به صورت آزاد ساعتهای کاری و فعالیتهای خود را تنظیم میکنند.
عفت در رابطه بین فردی شکل میگیرد و در انزوا پدید نمیآید بلکه در پیوندهای میان حداقل دو فرد شکل میگیرد و صورت ظاهری و عینی عفاف در قالب لباس دیده میشود و جایگاه فرد و مناسبات او را با دیگران آشکار میکند. به عبارت دیگر لباس واقعیتی اجتماعی است و موقعیت یا رابطههای هر فرد با دیگران را رقم میزند. این موقعیت میتواند یک موقعیت سیاسی باشد یا مدیریتی باشد یا ارزشی برخی گمان میکنند که اگر فردی پوشش داشت حتما عفت و حیا هم دارد در صورتی که باید بدانیم عفاف تنها به لباس اختصاص ندارد، بلکه شامل رفتار هم میشود. راه رفتن، نگاه کردن، حرف زدن و... با حجاب ارتباط دارد.
به عنوان نمونه قرآن کریم راه رفتن دختران حضرت شعیب را راه رفتن عفیفانه ذکر کرده است یا درباره نگاه کردن به نامحرم به مردان تذکر عفت داده میشود یا درباره صدا به بانوان تذکر عفت داده میشود که این موارد به لباس ربط ندارد، ولی رفتارهای عفیفانه تلقی میشود. رفتار عفیفانه به اندازه پوشش و شاید بیشتر از آن به تقویت ملکه عفت در انسان کمک میکند و راههای نفوذ شیطان یا شیاطین را میبندد، همچنان که در روایات معصومین (علیهم السلام) از جمله راههای نفوذ به قلبهای مؤمنین؛ شک و تردید و بی عفتی و بی حیایی ذکر شده است.
عمده دلیل حجاب به پیوندهای انسان با دیگر انسانها مربوط میشود. نکته خیلی جالب این است که فضایل اثر تقویت کننده بر یکدیگر دارند. از این رو عفاف و حجاب در شکل دهی به دیگر فضیلتهای اخلاقی اثرگذار است؛ یعنی فردی که موازینی را در پوشش رعایت میکند میتواند ذهن خود و دیگران را از برخی چیزها برای پرداختن به امور مهمتر فارغ کند، مثلا اگر جوانان پوشش مناسب داشته باشند ذهن آنها از امور مبتذل و دم دستی فارغ میشود و به امور عمیق و عقلانی توجه میکنند.
شما میبینید که در برخی جوامع حتی در جوامعی که قوانین و انضباط دینی و اخلاقی خاصی هم رایج نیست برای فعالیتهای جدی مثل کار، تحصیل تحقیق، پوششهای مناسب و خاصی در نظر گرفته میشود. در هیچ جامعهای سراغ ندارید که افراد با لباسهایی ظاهر شوند که با زیورآلات زیاد تزیین شده و با چنین پوششی به محیط کار رفته یا در محیط تحصیل حاضر شوند، زیرا اشتغال به این زیورآلات باعث میشود افراد از اموری که مهمتر است باز بمانند.
در جوامع مختلف همواره فعالیتهای جدی که به انرژی و تمرکز بالایی نیاز دارد، پوشش افراد به گونهای انتخاب میشود که بسیار ساده است، بدون زیورآلات اضافه و بدون عناصری که هیجان آفرین و تحریک کننده باشند. پس میبینید که حجاب در لایه اجتماعی معنای خاصی پیدا میکند. پوشش و به ویژه حجاب به موقعیت و هویت افراد و به شغل آنها بستگی دارد و جایگاه افراد را در بین دیگران آشکار میکند.
عموم افرادی که از جایگاه اجتماعی بالا برخوردار هستند همچون ثروتمندان، علما و دانشمندان و خاندان اصیل و حتی اشراف، در پوشش دقت نظرهای خاصی دارند و از برهنه شدن در محیطهای عمومی به شدت پرهیز میکنند؛ زیرا موقعیت اجتماعی آنها تهدید میشود. اقتضای شرافت و بزرگی آن است که آنها حد مناسبی از پوشش را داشته باشند و نوعی از حجاب را مراعات کنند. در واقع بین اخلاق فضیلت گرا و پوشش یک رابطه مستقیم وجود دارد که این رابطه خاص جامعه دینی یا اسلامی نیست، بلکه در جوامع غیراسلامی هم رواج دارد.
***
محمدمهدی عبدخدایی سال ۱۳۱۵ در مشهد متولد شد. پدرش، شیخ غلامحسین ترک تبریزی اهل وایقان از توابع آذربایجان شرقی بود. ۱۰ سال بیشتر نداشت که پس از ترور کسروی، در منزل پدری اش با سید مجتبی نواب صفوی آشنا شد. مادر او در جریان کشف حجاب، سال ۱۳۱۶ خورشیدی توسط ماموران حکومتی به شهادت رسید. وی در این گفتگو خاطرات خود در این باره را بیان میکند.
واقعه مسجد گوهرشاد یکی از وقایع مهمی است که در دوران رضاخان رخ داده است. تا آنجا که من یادم است، یعنی، چون آن زمان بچه بودم و به مدرسه میرفتم فقط شنیدهها را یاد دارم. در مشهد دو توپ بندی معروف بود: یکی آنکه روسها حرم مطهر را به توپ بستند بعد از جنگ بین الملل اول. دومین توپ بندی ماجرای مسجد گوهرشاد بود که خاطره بدی در مردم مشهد گذاشت و این توپ بندی را رضاخان انجام داد.
من سالهای بیست ودو، بیست وسه یادم است که منبریها و مداحها موقع روضه خوانی، به توپ بندی مسجد گوهرشاد به دست رضاشاه را در ذهن مردم زنده میکردند و اگر نمیتوانستند گریزی به آن ماجرا میزدند. حتی یاد دارم از خود لغت توپ بندی استفاده میکردند یا میگفتند آن موقعی که حرم مطهر به توپ بسته شد یا آن موقعی که مسجد گوهرشاد به توپ بسته شد.
پس از حاکمیت رضاخان، سال ۱۳۱۰ او تصمیم میگیرد به نام متحدالشکل کردن جامعه، کلاه را عوض کند. از مهمترین جاهایی که با تعویض کلاه مخالفت کرده، تبریز بود. تبریز دو مرجع داشته، یکی آقا میرزا صادق آقا و یکی هم مرحوم آیت ا... سیدابوالحسن انگجی. این دو مرجع خودشان محوری بودند در تبریز که پدر من به نام آقای شیخ غلامحسین تبریزی یک دوره درس خارج را در خدمت مرحوم آقای سیدابوالحسن انگجی تلمذ کرده و بعد به نجف مشرف شده است و از نجف برگشته بود.
پدر بنده هم در تبریز تعقیب و بعد از آن مخفی میشود و حتی به یاد دارم که پدرم میگفت من زمانی که مأموران ریختند و منزل آیت ا... انگجی را محاصره و ایشان را دستگیر کردند من در خانه آیت ا... انگجی بودم.
بعد از تغییر کلاه، دومین تهاجم امپریالیسم این بوده است که چادرها را از سر زنها بردارد یعنی به قول خودشان هدف اول متحدالشکل کردن مردها و بعد متحدالشکل کردن زنها بوده است.
مشخص است که در این موقع مخالفتهایی در شهرهای ایران به وجود میآید. تبریز هم که در همان تغییر کلاه مقاومتش درهم میشکند و مراجع آن تبعید میشوند. خاندان پهلوی، بی حجاب به قم میروند و با عکس العمل مردم روبه رو میشوند. خود رضاخان به قم میرود و شروع میکند با مشت و لگد مردم را زدن و در حقیقت حرکت قم را با آمدن این دیکتاتور و رودررویی او با مردم درهم میکوبد. تنها جایی که باقی میماند مشهد است. مشهد شهر مذهبی و شهر زیارتی است و شهری است که اطراف آن همه به حضرت رضا (ع) اظهار ارادت میکنند.
این مسئله در مشهد با عکس العمل شدیدی روبه رو شد، به طوری که در مشهد شخصیتی بود به نام آیت ا... حاج آقا حسین قمی که ایشان بعد از فوت مرحوم آیت ا... سیدابوالحسن اصفهانی مرجع شدند و من آمدن آیت ا... قمی را بعد از شهریور ۱۳۲۰ به یاد دارم، استقبال عجیبی از ایشان شد.
مادر من در واقعه کشف حجاب در سال ۱۳۱۶ خورشیدی و موقعی که من یک ساله بودم به شهادت میرسد. داستان از این قرار بود که من یک ساله بودم که مادرم از حمام باز میگشته است. بین حمام و منزل ما قریب صد یا صد و پنجاه قدم راه بوده است.
پاسبان اداره ثبتی بوده که قرار بوده از پدر من امضایی برای ملکی که در تبریز داشته است بگیرد در همان هنگام میبیند دو زن (مادرم و همسایه اش) با چادر راه را طی میکنند، حمله میکند چادر مادر مرا از سرشان میکشد. مادرم فرار میکند و خود را به آستانه خانه همسایه میاندازد در همان جا سقط جنین و خونریزی شدیدی میکند.
پاسبان چادر مادرم را در دست میگیرد و به سمت منزل ما میآید و وقتی میبیند در خانه باز است وارد میشود و روی تخت کنار حوض دراز میکشد و چادر مادرم را روی صورتش میگذارد و میخوابد. پدرم وقتی جریان حمله به مادرم را میشنود و به علت شرایطی که پدرم داشته و به صورت یک تبعیدی و فراری بوده است به منزل باز میگردد و متوجه پاسبان میشود.
پاسبان نامه را به او میدهد و امضا میکند و روانه میشود. وقتی وارد اتاق میشود میبیند زنانی در اطراف مادرم جمع شدند و در حال مداوای او هستند. به دلیل این شرایط نمیتوانند مادرم را به دکتر برسانند و مادرم پس از شانزده روز به شهادت میرسد، در حالی که بیست و چهار ساله بوده است.