سرخط خبرها
گفتگو‌ی شهرآرا با کاسب خیر محله

زیاده‌خواهی‌های امروز و دور شدن از آرامش دیروز

  • کد خبر: ۱۴۹۵۷
  • ۲۶ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۹
زیاده‌خواهی‌های امروز و دور شدن از آرامش دیروز
رضا خانی سال ۵۲ در محله طلاب به دنیا می‌آید و بزرگ می‌شود. پدرش هم آنجا مغازه لوازم خانگی داشته است. از حدود ۳۵ سال پیش به محله دانش‌آموز می‌آید. در واقع جزو اولین ساکنان این محله است.
فهیمه شهری - شش ساله بود که کار در بازار را شروع کرد. همراه پدرش به مغازه می‌رفت و پشت پاچال می‌ایستاد و جواب مشتری می‌داد. یکی از ابتدایی‌ترین اصولی که یاد گرفت همین بود که مشتری، فروشنده را به رسمیت می‌شناسد نه شاگرد را. پدرش در مغازه، انواع لوازم خانگی داشت و می‌گفت «وقتی مشتری می‌آید نباید سراغ جنسی از اقلام اولیه را بگیرد و فروشنده بگوید نداریم. گردگیری هم جزو واجبات است چراکه اگر کالایی خاک گرفته باشد، به چشم مشتری نمی‌آید.» این‌ها جزئی‌ترین آموزه‌های پدر بودند. رضا خانی هرچه بزرگ‌تر می‌شد، آموزه‌های بیشتری از پدر دریافت می‌کرد. پدر نه فقط حساب و کتاب سود و زیان بازار، بلکه اصول اخلاقی کسب را هم به او یاد می‌داد و تأکید زیادی بر آن داشت. رضا که به سن جوانی رسید و پس از سربازی، قصد ازدواج داشت، روزی پدرش در بازار با پدری مواجه می‌شود که قصد خرید بخشی از جهیزیه دخترش را داشته، اما دخترش همراهش نبود و پدرش می‌گفت هر چه بخرم دخترم قبول دارد. پدر خانی با خودش می‌گوید این دختر، قانع و اهل زندگی است. شماره را می‌گیرد و برای مراسم خواستگاری می‌روند. سرانجام این وصلت سر می‌گیرد و پیش‌بینی پدر درست از آب در می‌آید؛ رضا دارای همسری قانع، دین‌دار و اهل زندگی می‌شود که در کنارش طعم آرامش و خوشبختی را حس می‌کند.

ورشکستگی و تدبیر‌های پدرانه
پدرش مغازه‌ای کوچک را برای او خریداری می‌کند و می‌گوید اگر به خوبی از عهده کار بربیایی، شاید چند سال دیگر، این مغازه را به نام خودت بزنم، اما تا آن موقع باید اجاره آن را پرداخت کنی. رضا ابتدا ناراحت بود و با خودش می‌گفت پدرم اگر قصد کمک به من را دارد چرا اجاره دریافت می‌کند، با این حال احترام پدر را نگه می‌دارد و با همین شرایط کارش را آغاز می‌کند. با وجود اینکه سال‌ها کنار پدر تجربه کسب کرده بود، اما با مستقل شدن، مشکلات و تجربیات جدیدی سر راهش قرار می‌گیرد؛ جنس اقساطی با چک در اختیار مشتری می‌گذاشت، اما چک‌ها پاس نمی‌شود. سرانجام روزی می‌رسد که ۱۰ میلیون تومان بدهکاری داشت و نمی‌توانست آن را پرداخت کند. حتی تا مرز ورشکستگی می‌رسد و در این زمان، پدرش می‌آید و آن ۱۰ میلیون را که نسبت به زمان خودش رقم بالایی بود، پرداخت می‌کند و می‌گوید: «این ۱۰ میلیون، همان اجاره‌هایی است که از خودت گرفتم. من دنبال گرفتن اجاره از تو نبودم، اما می‌دانستم روزی می‌رسد که در بازار کم می‌آوری، این پول را به اسم اجاره از تو دریافت کردم تا چنین روزی به خودت برگردانم.»

خانی که مصلحت کار پدر را درک می‌کند، پس از این، با تجربیات جدیدی، قامت راست می‌کند و کارش را ادامه می‌دهد. او اکنون حدود ۷ سال است که کاستی‌های ناشی از ورشکستگی را جبران کرده است و یک روال عادی در بازار دارد. نه اینکه از درآمد سرشار برخوردار باشد، اما همین که اندک سودی دارد می‌خواهد آن را با دیگران تقسیم کند. در این راستا طی این سال‌ها نه به دنبال مال‌اندوزی برای خودش بلکه دنبال شناسایی نیازمندان است تا جهیزیه و لوازم مورد نیاز آن‌ها را با قیمت خرید و بدون دریافت هیچ سودی، در اختیارشان بگذارد. البته با چند نفر خیر و یک مؤسسه خیریه هم در ارتباط است و از طریق آن‌ها، کمک‌های مالی به نیازمندان می‌رساند. در ادامه، با این فروشنده خیر قدیمی لوازم منزل محله دانش‌آموز، بیشتر آشنا می‌شویم.

علت برکت کسب در قدیم
رضا خانی سال ۵۲ در محله طلاب به دنیا می‌آید و بزرگ می‌شود. پدرش هم آنجا مغازه لوازم خانگی داشته است. از حدود ۳۵ سال پیش به محله دانش‌آموز می‌آید. در واقع جزو اولین ساکنان این محله است چراکه وقتی آمده تا ده‌ها متر آن طرف‌تر هیچ منزلی نبوده است. پدرش مغازه را در اختیارش می‌گذارد و او شروع به کار می‌کند. خانی درباره اصول کارش و آنچه از پدرش فرا گرفته است، می‌گوید: «از کودکی که نزد پدرم به مغازه می‌رفتم، همیشه تأکید می‌کرد که حواست به نوسان بازار و قیمت‌ها باشد اگر لحظه‌ای غفلت کنی، متضرر می‌شوی. البته آن زمان ثبات بازار بیشتر از زمان کنونی بود. اکنون که نوسان بازار این‌قدر زیاد شده است من جنس کمتر می‌آورم تا همان را بفروشم و دوباره با سودش، جنس جدید خریداری کنم، چون اگر یک بار جنس زیاد بیاورم و بخواهم بر اساس قیمت خرید سود بگیرم، پس از مدتی ممکن است قیمت اولیه کالا این‌قدر افزایش یابد که هنگام خرید جنس جدید متضرر شوم اگر هم بخواهم براساس قیمت روز، جنس قدیمی را بفروشم باید سودی بیشتر از آنچه مرسوم است بگیرم؛ بنابراین تعداد کمی جنس می‌گیرم و وقتی به فروش رفت، کالای جدید را خریداری می‌کنم.»

او ادامه می‌دهد: «پدرم پاسخ‌دهی صحیح و با روی خوش به مشتری را نیز از واجبات می‌دانست. من هم با همین توصیه‌های او اکنون طوری با مشتری برخورد می‌کنم که همه می‌گویند ما به دلیل اخلاق تو پا در مغازه‌ات می‌گذاریم. افزون بر این پدرم به رعایت حجب و حیای کسب هم تأکید زیادی داشت و همیشه می‌گفت حواست باشد نگاه ناجور به مشتری نداشته باشی و سرت پایین باشد.»

به عقیده خانی، فراتر از این‌ها قدیمی‌ها اخلاقیاتی داشتند که بازاریان امروز کمتر رعایت می‌کنند. او در این راستا اظهار می‌کند: «پدرم مانند خیلی از هم سن و سال‌های خودش اعتقاد به خواندن نماز اول وقت و بیدار بودن در وقت نماز صبح داشت. او می‌گفت اگر بنده صبح زود بیدار باشد در‌های رزق و رحمت خدا به رویش باز می‌شود. کاسبان امروز کمتر به این مسائل توجه می‌کنند، اما من به تجربه دیدم هر وقت بین‌الطلوعین بیدار بودم، آن روز کسب بهتری داشتم. به عقیده من قدیمی‌ها به دلیل ایمان و اعتقادات قوی‌تری که داشتند، کسبشان برکت بیشتری داشت، اما امروز، با وجود درآمد‌های بالا، برکت کم شده و گرفتاری‌های مردم و کاسبان افزایش پیدا کرده است.»

دادن اطلاعات درست به مشتری
خانی یکی از عوامل مهم موفقیت کاسبان قدیم را وقت شناسی بیان می‌کند و می‌افزاید: «امثال پدر من، همیشه سر ساعت مشخصی در مغازه را باز و بسته می‌کردند و مشتری می‌دانست چه ساعتی باید بیاید. همچنین دست خیر داشتند و بخشی از درآمدشان را به نیازمندان می‌دانند، اما کاسبان و بسیاری از مردم امروزی، آن‌قدر درگیر تجملات و زیاده‌خواهی شده‌اند که دائم فکر مال‌اندوزی بیشتر هستند و نیازمندان را از یاد برده‌اند. همین دست خیر کاسبان قدیم، رزق و برکت مالشان را زیاد می‌کرد و به قول معروف بلاگردانشان بود. البته امروزه هم کاسبان زیادی هستند که دست خیر دارند، ولی در کل به نظر می‌رسد قدیمی‌ها اعتقاد بیشتری به این مسائل داشتند. من هم که از کودکی کنار پدرم در بازار بودم، همیشه این رفتارهایش را الگوی خودم قرار دادم و سعی دارم با همان سبک و سیاق، کسب و زندگی‌ام را بگذرانم. خدا را شکر همسرم نیز تأکید زیادی بر کسب حلال دارد و همیشه می‌گوید کم و زیاد مال برایم فرقی نمی‌کند، فقط حواست باشد لقمه‌ای که به خانه می‌آوری حلال باشد.»

به عقیده خانی، کاسبان قدیم، انصاف زیادی در کارشان داشتند، اما امروز به دلیل سودجویی‌های افراطی، شاهد گران فروشی و کم فروشی هستیم. این درحالی است که مردم همیشه برای کاسب با انصاف ارزش زیادی قائل هستند و در هر شغلی، همیشه سراغ افراد منصف می‌روند.

خانی انصاف را نه فقط در قیمت‌گذاری بلکه در دادن اطلاعات به مشتری نیز می‌داند و توضیح می‌دهد: «یک کاسب با انصاف، نه فقط در گرفتن سود بلکه در دیگر مسائل هم انصاف را رعایت می‌کند و فقط به فکر فروختن جنس نیست. من خودم همیشه سعی می‌کنم با دادن اطلاعات درست به مشتری، در انتخاب جنس به او کمک کنم. هیچ وقت از جنسی تعریف دروغی نمی‌کنم و خوبی‌ها و بدی‌های هر کالایی را صادقانه به مشتری می‌گویم تا بتواند به درستی انتخاب کند و تصمیم بگیرد. همین داشتن انصاف در دادن اطلاعات به مشتری، خیلی در جلب اعتماد مشتری تأثیر دارد. گاهی هم پیش می‌آید به عنوان مثال مشتری می‌آید و قصد خرید جاروبرقی دارد، اما وقتی متوجه می‌شوم جارو برقی‌اش خراب شده، او را راهنمایی می‌کنم که آن را به کجا ببرد تا برایش تعمیر کند. چنین مواقعی اگر کاسبی فقط نگاه درآمدزایی داشته باشد، سعی دارد مشتری را توجیه کند تا کالای جدیدی خریداری کند، اما من معتقدم همه چیز سود مالی نیست و دعای خیر مشتری ارزشش بیشتر از پول است.»

لبخند رضایت مشتری
به عقیده او لبخند رضایت مشتری، سرمایه بزرگی برای کاسب است بنابراین بیشترین سرمایه خودش را اعتماد مردم و رضایت آن‌ها از اجناس می‌داند و اظهار می‌کند: «مشتری دارم که ۲۵ سال است بیشتر اجناس موردنیازش را از من خریداری می‌کند و وقتی از او می‌پرسم تاکنون از چه جنسی ناراضی بودی؟ می‌گوید هنوز جنسی نبرده‌ام که از آن ناراضی باشم. این رضایت مشتری، هم به لحاظ مادی و هم به لحاظ معنوی، برکت را زیاد می‌کند و موجب افزایش تعداد مشتری می‌شود. از طرفی خودم هم وجدانم راحت است که جنس بد دست مشتری نداده‌ام.»

او با اشاره به اجناس قاچاق که در بازار به فراوانی وجود دارد، می‌افزاید: «شاید مشتری نداند کدام جنس داخل مغازه‌ها قاچاق است، اما من فروشنده می‌دانم کدام کالا‌ها قاچاق است و با وجود سودی که فروش این کالا‌ها دارد هیچ وقت جنس قاچاق نیاورده‌ام تا هم به اقتصاد کشورم خیانت نکنم هم خاطرم جمع باشد جنسی که دست مشتری می‌دهم اصل است و کیفیت لازم را دارد.»

خانی تصریح می‌کند: «من سازنده نیستم، اما می‌دانم کدام جنس کیفیت دارد و کدام بی‌کیفیت است برای همین خودم را مدیون مشتری نمی‌کنم و همین اطلاعاتی را که دارم به او می‌دهم. وقتی هم جنسی از یک شرکت معتبر به او می‌دهم، حتی اگر به طور اتفاقی آن کالا خراب شود می‌دانم که تقصیر من نبوده و شرکت سازنده مسئول است.»
او از وقتی موضوع اقتصاد مقاومتی و تبلیغ برای فروش کالای ایرانی آغاز شده، این موضوع را جدی گرفته است و سعی دارد بیشتر کالای ایرانی بیاورد. حتی در جهیزیه دختر خودش فقط کالای ایرانی داده است تا در درجه اول خودش عامل به این موضوع باشد.

خانی در این باره می‌گوید: «در گذشته کالا‌های ایرانی طراحی خوبی نداشتند، اما طی ۲ سال اخیر از این جهت پیشرفت خیلی خوبی کرده‌اند و اکنون کالا‌های ایرانی داریم که کیفیت بالایی دارند، من هم به مشتریانم توصیه می‌کنم آن را خریداری کنند. مردم هم راضی هستند. البته اکنون به خاطر همان چشم و هم‌چشمی‌ها، ابتدایی که مشتری‌ها برای تهیه جهیزیه مراجعه می‌کنند، فهرستی می‌دهند که در آن مارک‌های خارجی نوشته شده است، اما وقتی قیمت‌ها را می‌گویم و با مشتری صحبت می‌کنم، کم کم نظرشان عوض می‌شود و سراغ کالا‌های ایرانی می‌آیند.»

او خودش را موظف می‌داند اطلاعات درست را به مشتری بدهد تا تصمیمی صحیح بگیرد و در این راستا می‌گوید: «اکنون کیفیت خیلی از کالا‌های ایرانی، بهتر از اجناس وارداتی چینی است، اما بسیاری از مردم به این موضوع واقف نیستند و وقتی توضیحات لازم را به آن‌ها می‌دهم، نظرشان عوض می‌شود و ترجیح می‌دهند همین کالای ایرانی را بخرند.»

مبارزه با فرهنگ مصرف‌گرایی
این فروشنده لوازم منزل، کالا‌های تزئینی گران قیمت در مغازه‌اش نمی‌آورد و هدفش از این کار این است که مردم کمتر چنین کالا‌هایی را ببینند و دنبال خرید آن نروند. خانی در این‌باره توضیح می‌دهد: «من بیشتر لوازم اصلی مورد نیاز مردم را دارم و سعی دارم اجناسم این‌قدر تنوع داشته باشد که وقتی مشتری وارد مغازه شد بتواند از بین کالا‌هایی که هست، کالای موردنیازش را انتخاب کند، اما کالا‌های تزیینی گران‌قیمت را نمی‌آورم، چون این اجناس بیشتر از سر چشم و هم‌چشمی خریداری می‌شوند. وقتی هم مشتری می‌آید و سراغ این کالا‌ها را می‌گیرد می‌گویم من چنین اجناسی نمی‌آورم شما هم سعی کنید آن‌ها را خریداری نکنید تا به این فرهنگ مصرف‌گرایی دامن زده نشود.»

او نه تنها در خانه خودش بلکه در جهیزیه دخترش هم کالای تزئینی نگذاشته است تا باز هم جزو کسانی باشد که در عمل پایبند حرفش است.

وظیفه انسانی
خانی بر حسب شغلی که دارد با افراد زیادی مواجه می‌شود که قصد تهیه جهیزیه برای فرزندانشان را دارند، اما اظهار می‌کنند که توان مالی کافی برای این امر ندارند. او کمک به این افراد را وظیفه انسانی خودش می‌داند، اما بار‌ها دیده و شنیده است که افرادی هم سوءاستفاده می‌کنند و به عنوان مثال از چند جا جهیزیه می‌گیرند یا جهیزیه دریافتی را می‌برند می‌فروشند و پولش را صرف کار دیگری می‌کنند. در این راستا با چند نفر از بانوان فعال بسیج و مسجد محله در ارتباط است و افرادی را که اظهار ناتوانی مالی می‌کنند به آن‌ها معرفی می‌کند تا تحقیقات لازم را انجام دهند و وقتی مطمئن شدند فرد به کمک مالی نیاز دارد به اشکال مختلف به او یاری می‌رسانند.

خانی توان اینکه جهیزیه را به طور رایگان برای فردی تهیه کند، ندارد، اما با شناختی که از بازار دارد می‌داند اجناس را از کجا، زیر قیمت بازار خریداری کند، این کار را انجام می‌دهد و سپس کالا را بدون دریافت هیچ سودی در اختیار فرد می‌گذارد. همچنین مدت‌ها وقت می‌گذارد و به افراد توضیح می‌دهد چه کالا‌هایی بخرند تا جهیزیه‌ای مختصر، اما کامل و مقرون به صرفه داشته باشند. البته بعضی‌ها به دلیل همان چشم و هم‌چشمی‌ها راضی نمی‌شوند و اصرار دارند به هر طریقی شده، کالا‌های تجملاتی را وارد جهیزیه‌هایشان کنند، اما کسانی که واقعا به لحاظ مالی مشکل دارند، از توصیه‌های خانی خشنود می‌شوند.

او همچنین مانند هر کاسب دیگری، اجناسی در مغازه دارد که به دلایل مختلف ممکن است به راحتی فروش نرود، خانی بدون دریافت هیچ هزینه‌ای این اقلام را در اختیار نیازمندان می‌گذارد. با قرض‌الحسنه‌ای هم در ارتباط است که از طریق آن وام ازدواج یا اقلام مورد نیاز را برای زوجین فراهم می‌کنند. همچنین وجوهی دارد که به جای اینکه آن را در بانک بگذارد و سودش را بگیرد، در این قرض‌الحسنه گذاشته است تا از محل سودش به نیازمندان کمک کنند. او علاوه بر کمک‌های مالی عادی، پول خمس و زکات خودش را هم در راه کمک به نیازمندان صرف می‌کند. مشتریانی نیز دارد که با قصد کمک به زوج‌های جوان، مبالغی را در اختیار او می‌گذارند تا در این راه هزینه شود. چند خیر محلی نیز پای کار هستند. یکی از اقوامش، که زنی تنها و بازنشسته است، از خیران دائمی آن‌هاست و بدین طریق، همه دست به دست هم می‌دهند تا زوجی را راهی خانه بخت کنند.

این فروشنده قدیمی منطقه به معاون اجتماعی شهرداری منطقه ۱۱ اعلام کرده، از طریق شورای اجتماعی محلات، هر فردی را می‌شناسند که برای تهیه لوازم منزل و جهیزیه مشکل دارد، معرفی کنند تا بدین طریق، کمکی به او داشته باشند.
 
زیاده‌خواهی‌های امروز و دور شدن از آرامش دیروز
دور شدن از قناعت
خانی با توجه به شرایط اقتصادی سختی که مردم دارند، جهیزیه ارزان و اقساطی را هم در اختیار هم محله‌ای‌هایش قرار می‌دهد و دنبال گرفتن چند برابر سود نیست فقط اینکه بداند مشتری همان پول اصلی را برمی‌گرداند برایش کافی است.
به عقیده خانی، امروز لوازم آرامش وارد زندگی مردم شده، اما احساس آرامش در زندگی آن‌ها وجود ندارد و این به خاطر آن است که توقعات افزایش یافته است و مردم دیگر مثل قدیم، قانع نیستند. او می‌گوید: «زندگی‌های امروز پر از کالا‌های مختلف تشریفاتی است که همه با قسط و قرض و ... خریداری شده‌اند، اما این لوازم آرامش نه تنها نتوانسته احساس آرامش را در زندگی‌ها بیاورد، بلکه برعکس می‌بینیم دعوا و خشونت بین خانواده‌ها زیاد است و هیچ وقت از آنچه دارند راضی نیستند.»

خانی ادامه می‌دهد: «امروزه، ما ایرانی‌ها نه برای خودمان بلکه برای مردم زندگی می‌کنیم و با مقایسه دائمی زندگی خودمان با دیگران، هیچ وقت از داشته‌هایمان لذت نمی‌بریم این درحالی است که قدیم، افراد به همان امکانات اندکی که داشتند راضی بودند و از زندگی لذت می‌بردند.»

این فروشنده لوازم خانگی معتقد است اگر انسان دنبال دنیاطلبی برود هیچ وقت احساس رضایت از زندگی نمی‌کند، اما اگر با خدا وارد معامله شود، و به جای حرص، همان مال اندکی را که دارد با دیگران تقسیم کند، چنان آرامشی وارد زندگی‌اش می‌شود که دیگر هیچ کمبودی احساس نمی‌کند.

او همواره مرگ را در خاطر دارد و با توجه به اینکه انسان پس از مرگ همه اموالش را باید بگذارد، معتقد است: «همین کار‌های خیر و کمک‌های انسانی است که ذخیره آخرت انسان می‌شود و آن دنیا به دردش می‌خورد بنابراین نه به دنبال مال‌اندوزی بلکه درصدد یاری رساندن به شهروندانش است.»

بیکاری جوانان
خانی در پایان با اشاره به بیکاری و افزایش مشکلات مالی مردم و جوانان می‌گوید: «در گذشته، بچه‌ها مانند من، هم‌زمان با درس خواندن سر کار می‌رفتند و شاگردی می‌کردند. این باعث می‌شد که وقتی به سن جوانی می‌رسیدند و قصد ازدواج داشتند، قادر بودند روی پای خودشان بایستند و کسب و کار مستقلی راه بیندازند، اما اکنون که پدر و مادر‌ها بچه‌ها را فقط به درس خواندن سوق می‌دهند، وقتی فرزندانشان به سن ۲۵ یا ۳۰ سالگی می‌رسند، با وجود تحصیلات بالا، اگر کار دولتی برایشان نباشد قادر نیستند هیچ کار دیگری انجام دهند این در حالی است که اگر مانند پدرانمان از کودکی فرزندانمان را کنار کاسب معتمد محل بگذاریم تا شاگردی کند، این‌قدر شاهد بیکاری عزیزانمان نخواهیم بود.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->