دوستان. هموطنان، همدردان. مردم رنجیده و رنجدیده. روحمان آزرده و دلمان شکسته میدانم. اعتمادمان سلب شده و حال عمومی ما را به این روز در آورده. در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات، بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است. وارث یکی از بزرگترین گنجینه های تاریخ و ادبیات در جهان هستیم در حالی که در زندگی روزمره مان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعی مان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگی مان شده.
تا آنجا که اول عمل میکنیم بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز. در تصمیم گیری، قضاوت، اظهار نظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تامل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟ درباره سیاست های کلان مملکتی چون از دانش کافی برخوردار نیستم، صاحب نظر هم نیستم و بعید میدانم نظر شخصی ام تاثیر چندانی بر روند وقایع داشته باشد. هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم. اما در حيطه حرفه ای خود گاهی ناگزیر از ذکر مطالبی هستم.
در احوالات مواج و گل آلود. کم نیستند موج سواران و ماهیگیران آب گل آلود. با عشق و ارادت به تمامی خانواده های داغدار وقایع اخیر به خصوص عروجیان هواپیمای مسافربری، لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند. و آن، سقوط از مرز استاندارد های رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم. از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضای های حقیقی و مجازی. دوستان. شاید در حال حاضر شرایط فعلی متناسب این مطلب نباشد اما عملکرد تعدادی از همکاران که بعضا در پشت آن انگیزه های شخصی فراوان موج میزند، این واکنش را طلب می کند.
و جشنواره فیلم فجر جدای از نام و مناسبت برگزاری آن، به لحاظ تکنیکی همواره تنها جشنواره رسمی کشور تلقی میشده که شاید کلیه سیاست های سینمایی سال بعد از خود را اعم از نوبت اکران آثار، سیاست های تولید، روش و خط مشی سینما را رقم میزده و از این بابت همواره مورد توجه سینماگران در بخشهای مخلتف و محلی جهت ارائه، کشف، رشد و پیگیری فعالیت حرفه ای قلمداد میشده. لذا حضور در آن همواره برای فیلمسازان داخلی حائز اهمیت بوده. هر ساله هم شاهد استقبال گسترده مردم و خاصه مخاطبین سینما بوده و طی سالهایی که از آن گذشته، رقم زننده بخش قابل توجهی از تاریخ سینمای ایران بوده.
که مسلما مانند بسیاری جشنواره های دیگر در دنیا متولیان دولتی داشته. حال تعدادی از همکاران بنای اعلام انصراف از جشنواره گذاشته اند. با احترام به تصمیم شخصی آنان، نسبت به آن نقدی دارم که عرض میکنم. اولا این حرکت دامن زدن به افتراق جامعه شکن خودی و نا خودی است. و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند. این رفتار حتی در میان هنرمندان و طرفداران و مخاطبینش نیز شکاف عمیق و شاید جبران ناپذیری ایجاد کند که به صلاح هیچ کس نیست. و این تصور که کسانی که ترجیح به انصراف نمیدهند همدرد و شریک حال مردم و جامعه نیستند، و موضعی مغایر با مردم دارند، سخت اشتباه است.
حق یک فیلم با تمام مشقات و مشکلاتی که در راه ساخته شدن دارد، هست که دیده شود و در مناسبتی رسمی مورد ارزیابی قرار گیرد. این موضوع از بابت انگیزه تمامی عوامل یک فیلم با سرنوشت هنر سینمای کشور، ارتباط مستقیم دارد. چه بسا که طی دهه های گذشته چنانچه نیم تمرکز سیاسی و نظامی کشور را اگر صرف ساختن فرهنگ سینما به قدرت هماوردی با هالیوود میکردیم، شاید امروزه با تکیه بر غنای تاریخی و فرهنگی و ایمانی که از آن برخورداریم، نیمی از جهان را به مرام و آیین خویش در آورده بودیم.
در نهایت قربانی شدن فرهنگ و هنر هم دست کمی از دیگر فجایع ندارد. دوم اینکه این جشنواره تماما امکان بدل شدن به یادواره ای برای تقدیم شدن آثار به از دست رفتگان مدت اخیر و زنده نگه داشتن یاد آنها را داراست و تریبونی برای بیان رسای احساسات و همدردی با دردمندان . یادواره ای که رنگ و بوی باران از دست رفته را به خود بگیرد و تبدیل به مراسمی برای گرامیداشت و زنده نگه داشتن شکوه یادشان باشد. لذا این بنده کوچک بدینوسیله این حرکت را تایید نمیکنم و آن را گامی در جهت همدردی تلقی نمینمایم. هنر و فرهنگ حق مردم هر سرزمین است و در هر محفلی و تحت هر عنوانی که مجال بروز و ظهور
پیدا کند، تاثیر گذار جامعه خویش خواهد بود ایکاش نیت هامان هم خالص باشد، و بنا به صلاح شخصی خود في المثل ترس از برخورد تحقیر آمیز مخاطب با فیلممون به سیاق و روال ادوار گذشته، پشت احساسات پاک مردم قایم نشیم. اوست یگانه حي و حاضر و ناظر. هم قصه نانموده داند، هم نامه نانوشته خواند.
سید شهاب حسينی