شکایت سپاهان از رضا درویش توافق فاتح تریم با الشباب سرمربی کوبایی تیم ملی بوکس، وارد ایران شد باقری دوباره تأکید کرد: به‌صورت موقت سرمربی هستم میزبانی بسکتبالیست‌های آسمان ولایت از پالایش نفت آبادان ترکیب احتمالی استقلال مقابل چادرملو | بازگشت مدافع مازاد به ترکیب اصلی؟ لتسکیه بهترین داور جهان شد تاریخ و ساعت بازی پرسپولیس و خیبر خرم آباد | رونمایی از دستپخت کریم باقری تیر فدراسیون فوتبال به سنگ خورد تاریخ‌نگاری حضور تیم‌های مشهدی در مسابقات فوتبال باشگاهی کشور/ قسمت ۱۸۵ تیم‌والیبال سپهرصدرا بازهم باخت | همچنان در قعر چاه! واکنش امیر علی‌ اکبری به نگهداری و بازی کردن با «شیر» + فیلم غیبت ۳ بازیکن پرسپولیس در تمرین امروز (۵ دی ماه ۱۴۰۳) اراک، میزبان سوپرجام ایران میلان در آستانه زلزله زمستانی آغاز کابوس توپچی‌ها بدون ساکا چیدمان پرسپولیس تغییر می‌کند؟ تاج: به تیم ملی فوتسال افغانستان کمک کردیم تا در آسیا صاحب نام شود تکذیب جذب غلامی توسط استقلال | آبی‌ها به دنبال خرید مدافع جدید نیستند باشگاه استقلال: موسیمانه لیست ورود و خروج نداده است
سرخط خبرها

فراغ اعظم

  • کد خبر: ۱۵۳۳۷
  • ۳۰ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۴
فراغ اعظم
قاسم زردکانلو
صدایش هنوز در گوشم می‌پیچد. روحیه شوخ و سرگرم‌کننده‌اش در مسافرت‌ها بچه‌ها را از کسالت در‌می‌آورد. روحیه تیم بود. هوای جوان‌تر‌ها را داشت. انگار نه انگار کوهی از مشکلات و گرفتاری‌های گوناگون یقه‌اش را گرفته بود و فشارش می‌داد! چهره خندان و سبزه‌اش با چشمان تیزبینش مانند بازی فوق‌العاده‌اش تیم را احاطه می‌کرد. ویژگی‌های اخلاقی او طوری بود که تماشاگران با او بسیار صمیمی بودند. محور ابومسلم و منتخب خراسان بود، بازیکنی کامل که در خط میانی تمام برنامه‌های هجومی تیم بر اساس ویژگی‌ها و نبوغ او طراحی می‌شد. با توانمندی در حفظ توپ، ارسال پاس‌های دقیق به شکل‌های متنوع و با دقت مثال‌زدنی باعث شده بود که او بازیکنی بازی‌ساز در سطح کشور باشد. شوت‌های پشت محوطه جریمه‌اش حرف نداشت. بازی با پای چپ و راست برایش فرقی نداشت. او شاه‌مهره منتخب خراسان و ابومسلم بود، اما حیف که در آن روزگار بازیکنی مثل او از فوتبال فقط گاهی‌وقت‌ها بخاری یا یخچال ارج گیرش می‌آمد.
در عجبم از گذر عمر! انگار همین چند روز پیش بود ساک‌به‌دوش با آن چهره خندان و مو‌های پرپشت و پوست سبزه و نمکینش، با قدم‌های محکم و استوار از در دور فلکه سعدآباد برای تمرین وارد ورزشگاه می‌شد و با صغیر و کبیر در مسیر رسیدن به رختکن با رویی گشاده حال و احوال می‌کرد. بدون شک، در آن روز‌ها مردمی‌ترین و خاکی‌ترین و مقبول‌ترین فوتبالیست خراسان و ابومسلم بود.
عجب از روزگار که پس از پایان دوران بازیگری‌اش و دیدن دوره‌های مربیگری باید در خانه منتظر می‌ماند تا کسی سراغش برود و اگر هم مشغول کار می‌شد، همه‌اش نگران این بود که زیر‌آبش را نزنند و این پاداش یک دهه بازیکن طراز اول خراسان، یعنی محمد اعظم، بود.
فوتبال عین زندگی است. مواظب اعظم‌های دیگر باشید تا شادی‌های فوتبال غم‌هایش را گلباران کند.‌ای کاش مدیران ارشد ورزش و فوتبال به جای محمد اعظم که رفته است و دیگر برنمی‌گردد، خبری از خانواده‌اش بگیرند. او در دهه ۶۰ محبوب‌ترین بازیکن فوتبال خراسان بود، اما چه فایده حالا که نیست. یادگارانش را دریابید.
امروز هفدهمین سالگرد رفتنش است، رفتنش نه از فوتبال که از دنیا. فوتبال بلای جانش شد، نه قاتق نانش! در تیمی که همه برایش هورا می‌کشیدند از بی‌اعتمادی و استرس و ترس از بیکار شدن و نگرانی برای زن و بچه، بلایی به سرش آمد که پسر شیرین فوتبال خراسان در اوج پختگی مربیگری با نبودِ حمایت اصولی رفت و رفت و رفت!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->