تاریخ منوّرالفکری در ایران (۱) روشن‌فکری دینی از کمبود نگاه تاریخ‌محورانه رنج می‌برد برگزاری جشن بزرگ «خدا قوت کارگر» در ورزشگاه امام‌رضا (ع) مشهد استقبال زائران و مجاوران بارگاه رضوی از نمایشگاه «در آستان بقیع» بازدید رئیس بعثه مقام معظم رهبری از نمایشگاه «در آستان بقیع» افزایش ۵۰ درصدی ظرفیت پذیرش زائران مددجو در خراسان رضوی به کجا می‌روم آخر؟ بررسی فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در حدیث ردالشمس برگزاری نشست تخصصی «وعده صادق» در مشهد مقدس دومین نشست کارگروه ملی امام‌رضا(ع) در مشهد برگزار شد درباره بانویی نیکوکار که بانی روشنایی حرم مطهر رضوی شد شکر نعمت همجواری با امام رئوف (ع) بازخوانی شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)| نامه‌ای از مسافر مشهد به مسافر ری ارائه خدمات «آب‌رسانی» در پهنه سیستان توسط خادمیاران رضوی و با هدف کمک به مدیریت کم‌آبی جزئیات برنامه‌های قرآنی روزانه حرم‌مطهررضوی (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) «چشمه‌های معارف رضوی»؛ روایتی از مهم‌ترین احادیث امام رضا(ع) کارگاه دوخت لباس شیرخوارگان حسینی در مشهد مقدس افتتاح می‌شود ویژه برنامه‌های حرم مطهر رضوی به مناسبت شب شهادت حمزه سیدالشهدا(ع) چند هزار حافظ قرآن در خراسان رضوی داریم؟
سرخط خبرها

عمار حلب، شهید مدافع حرم کیست؟ + زندگی نامه

  • کد خبر: ۱۵۶۲۳۲
  • ۰۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۸
  • ۵
عمار حلب، شهید مدافع حرم کیست؟ + زندگی نامه
شهید «محمدحسین محمدخانی» معروف به «حاج عمار» یكی از هزاران نفری است كه زندگی و دلبستگی هایش را رها كرد و به جنگ با تروریست های تكفیری رفت و در این راه جانش را فدا كرد. سرلشكر «قاسم سلیمانی» درباره حاج عمار گفته است: «او من را یاد شهید همت می انداخت. او همت من بود.»

به گزارش شهرآرانیوز، محمدحسین محمدخانی روز نهم تیر ماه سال ۱۳۶۴ زمانی در شهر تهران متولد شد که پدر او در کنار هزاران رزمنده جان بر کف دیگر در جبهه‌های جنوب و غرب کشور با دشمن متجاوز بعثی پنجه در پنجه بود. وی فرزند دوم خانواده بود و دو خواهر داشت.
همبازی‌های محمدحسین پسر خاله‌های او بودند که پدرشان به نیل شهادت رسیده بود. بازی شان ساخت سنگر با بالش در خانه بود و هر بار یا در یک جبهه یا مقابل هم می‌جنگیدند. کودکان در بازی شان به طور فرضی یا شهید می‌شدند و یا گاهی مجروح.
مادر شهید محمدخانی می‌گوید: محمدحسین عاشق تفنگ بود، در خیال خود با دشمن می‌جنگید، زخمی می‌شد و من باید زخمش را می‌بستم. این کار روزانه مان بود، اما باوجود اینکه شاید ده بار در روز تکرار می‌شد، از او و بازی اش خسته نمی‌شدم.

تحصیل و مدرسه

او دوره ابتدایی را در مدرسه میلاد نور منطقه ۹ تهران گذراند. به گفته مسئولان مدرسه از آنجا که باهوش بود و با کسب نمره‌های بالا، جزو شاگردان برتر مدرسه اش به شمار می‌رفت، در آزمون مدارس نمونه دولتی شرکت کرد و دوره راهنمایی را در مدرسه نمونه دولتی اسوه تحصیل کرد.
وی که عاشق لباس سبز سپاه بود، برای دوره دبیرستان وارد مدرسه سپاه تهران واقع در لانه جاسوسی سابق آمریکا شد که پس از دو سال به دلیل تعطیلی آن مدرسه، دو سال آخر تحصیلات دبیرستان را در مدرسه امام جواد علیه السلام در شهرک شهید محلاتی تهران به پایان رساند.

تحصیل در دانشگاه

محمدحسین در کنکور سراسری رتبه بالایی آورد و در یکی از دانشگاه‌های دولتی تهران قبول شد، اما به دلیل اینکه به رشته مورد پذیرش علاقه چندانی نداشت، در سال ۱۳۸۴ راهی یزد شد تا در رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد آن شهر تحصیل کند.
او مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه را بر عهده داشت و در دانشگاه به شخصی تبدیل شده بود که حالا همه کارهایش برای شهدا بود. از برگزاری یادواره شهدا و دیدار با خانواده‌های شهدا گرفته تا پیگیری‌های فراوان برای تدفین شهید گمنام در آن دانشگاه. سرانجام باوجود اینکه مخالفت‌هایی بود و مشکلات زیادی پیش رو قرار گرفت، اما اردیبهشت سال ۸۷ هشت شهید گمنام در دانشگاه یزد به خاک سپرده شد. یکی از این شهدا با دستان خود محمدحسین، در آرامگاه خود قرار گرفت.
محمدحسین پس از پایان دوره کارشناسی، در رشته مدیریت امور فرهنگی دانشگاه علوم تحقیقات تهران مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی ارشد بود.

ازدواج

محمدحسین در دانشگاه عاشق شد، عشقش را عفیفانه بروز داد، اما جواب منفی شنید. از او اصرار و از معشوق انکار. انکاری که محمدحسین را خسته نمی‌کند. او چنان در عشقش مصمم بود و گاهی خیلی واضح آن را نشان می‌داد. در سرمای اردوی راهیان نور، از بین چند دختر دانشجویی که عقب وانت دوکابین نشسته بودند، اُورکتش را روی شانه‌های مرجان می‌اندازد!
همسرش می‌گوید: از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش‌جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن بلند یقه‌گرد سه‌دکمه و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله‌مانند یک‌وری می‌انداخت روی شانه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده‌های زمان جنگ. وقتی راه می‌رفت، کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
او ادامه داد: از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می‌دیدمش. به دوستانم می‌گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده!
اینکه چطور دختری که شخصیت و رفتار محمدحسین را به هیچ وجه برنمی‌تافت، عاقبت گرفتار عشق او می‌شود را باید در لابه‌لای صفحات کتاب تازه منتشر شده «قصه دلبری» نوشته «محمدعلی جعفری» بخوانید.

اوقات فراغت و علایق محمدحسین جوان

محمدحسین همواره برای شناساندن و معرفی شهدا و فرهنگ شهادت فعالیت می‌کرد. عشق او به شهدا باعث شد مدتی در منطقه شرهانی به تفحص شهدا بپردازد.
او به عنوان یک جهادگر هرسال در مناطق محروم کشور مانند بشاگرد و قلعه گنج به همراه دانشجویان حضور می‌یافت و به سازندگی و خدمت به این مردم باصفا افتخار می‌کرد. محمدحسین می‌گفت باید از تهران آمد به اینجاها، تا فکر نکنیم کسی هستیم و خودمان و غرورمان را بشکنیم و به این مردم خدمت کنیم.
این بسیجی شهید علاوه بر این در اردو‌های راهیان نور هم شرکت می‌کرد و با خودش جوانان دیگری را همراه می‌کرد.
محمدحسین اهل روضه و هیات بود و خودش مداحی و مرثیه سرایی می‌کرد. از میان اهل بیت به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و مادر سادات حضرت فاطمه زهرا علاقه و ارادت ویژه‌ای داشت.

ورود به سپاه و دفاع از حرم

محمدحسین محمدخانی سال ۱۳۸۹ بالاخره به آرزویش یعنی پوشیدن لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید. مدتی نگذشته بود که بحران سوریه آغاز شد. پاسدار محمدخانی که دوره‌های مختلف را با موفقیت سپری کرده بود، با اوج گرفتن جنگ در سوریه و عراق و ضرورت حضور مستشاران نظامی ایرانی برای تشکیل بسیج مردمی این دو کشور و دفاع از حرم اهل بیت، او داوطلبانه عازم جبهه‌ها شد. ماموریت هایش تقریبا دو سه ماه به طول می‌انجامید و خانواده بار‌ها او را بدرقه کردند.
همرزمان و فرماندهانش می‌گفتند که محمدحسین انگار ذاتا یک فرمانده به دنیا آمده است. او در جبهه نام «عمار» را برای خود برگزید و به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا علیه السلام تعیین گردید. هربار که باید عملیاتی را فرماندهی می‌کرد، موفق می‌شد با کمترین خسارت، به اهداف مورد نظر دست یابد.
سرلشکر قاسم سلیمانی به او لقب «همت سوریه» داده بود و بار‌ها به او گفته بود من برای شما و دیگر رزمندگان هر روز صدقه می‌دهم.

محمدحسین پدر می‌شود

۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۳ عمار حلب، پدر شد و نام فرزندش را امیر حسین گذاشت. به گفته خانواده محمدحسین که از کودکی شخصیتی بسیار مهربان داشت، عاشق امیرحسین شده بود.
با وجود عشق محمدحسین به خانواده، همسر، فرزند و زندگی‌اش، اما هیچ کس و هیچ چیزی نمی‌توانست جلودار رفتن او باشد، مخصوصا زمانی که نام حضرت زینب (س)، درمیان بود.

شهادت

از آخرین باری که خانواده، حاج عمار را بدرقه کرده بودند ۹۸ روز می‌گذشت. صبح ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ قرار بود بچه‌ها در چارچوب عملیات محرم برای آزادسازی حلب به یک محدوده مثلثی شکل حمله کنند. پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در سرمای شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت صبح را سه نفره به جا می‌آورند، حمله آغاز می‌شود. هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله‌ها و تیر‌ها از راه می‌رسد. محمدحسین جلوی همه بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، همانطور به صورت نیم خیز، سرش را برمی گرداند که آن‌ها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن به شهادت می‌رسد.
پیکر شهید محمدخانی شامگاه هفدهم آبان در محله پدری اش یعنی مهرآباد تهران و در روز هجدهم آبان در محل سکونتش یعنی شهید شهرک شهید محلاتی زیر باران شدید و روی دوش دوستان و مردم شهید پرور تشییع گردید. نماز بر پیکر گلگون کفن او نیز در جوار پنج شهید گمنام این شهرک که یکی از پاتوق‌های او بود، اقامه شد.
سرانجام محمدحسین محمدخانی یا حاج عمار حلب در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد عابدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
0
0
در برابر بزرگی روح شهدا کلام کم میاره روحشان شاد یادشان پاینده .
ابوالفضل سجادی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۷
0
1
از وقتی شجالت این شهید را دیدم هر روز تو فکرش هستم پهلوان واقعی یعنی عمار شیر مادرت حلالت باشه
ابوالفضل سجادی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۷
0
1
از وقتی شجالت این شهید را دیدم هر روز تو فکرش هستم پهلوان واقعی یعنی عمار شیر مادرت حلالت باشه
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۸/۱۸
0
0
درود به شرفش.
مهدیه
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۷ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۸
0
0
حیف و صد حیف که خوبان رفتند
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->