سرخط خبرها

وقتی همدیگر را دوست نداریم

  • کد خبر: ۱۵۷۶۵
  • ۰۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۳
وقتی همدیگر را دوست نداریم
محبوبه فرامرزی دبیر شهرآرامحله منطقه ۲
نیمه‌های شب و همه‌جا در سکوت. فقط گاهی صدای عبور خودرویی در خیابان می‌پیچید. نور چراغ توی خیابان در اتاق افتاده بود. بین خواب و بیداری صدای گریه کودکی در راه‌پله خواب را از سرم پراند. کودک یک سره جیغ می‌کشید. کم کم صدای اهالی ساختمان درآمد. یکی یکی با غرولند سرشان را از در آپارتمان بیرون آوردند و علت این سروصدا را جویا شدند. کاشف به عمل آمد کودک همسایه نیمه شب تبش بالا می‌رود، پدر و مادرش می‌خواهند او را به درمانگاه محل برسانند. وقتی آماده خروج از منزل می‌شوند با خودرویی مقابل در ورودی پارکینگ مواجه می‌شوند.
مرد همسایه با مشت به کاپوت می‌زد که صدایش تا آن سر کوچه می‌رفت. یکی یکی همسایه‌ها سرشان را از پنجره بیرون آورده بودند هر چه مرد همسایه بیشتر تقلا می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید. او با زدن مشت به در و پیکر خودرو که یک پراید آجری رنگ بود سعی داشت صدای دزدگیرش را در بیاورد، اما هر چه صدای دزدگیر بلندتر می‌شد خبری از صاحب خودرو نبود که نبود. از آپارتمان روبه‌رو خانم همسایه گوشه پرده آشپزخانه را به سرش کشیده بود و خیابان را دید می‌زد با صدای بلندی که به وضوح شنیده می‌شد داد زد: چکار می‌کنی آقا؟ چرا مراعات همسایه‌هایت را نمی‌کنی؟ به ساعت نگاه کرده‌ای؟ ساعت از ۲ هم گذشته است. مردم خوابند، بیمار دارند.‌ای بابا.
اما مرد همسایه همچنان به دنبال صاحب خودرو به در و پیکر ماشین می‌کوبید. تلاش‌های مرد همسایه بی‌فایده بود بالاخره به اصرار همسرش آن‌ها با خودرو کرایه‌ای کودکشان را به دکتر بردند. فردای آن روز بالاخره از آن سوی کوچه مردی ژولیده و خواب‌آلود به سمت خودرو رفت. خانم همسایه که در حال بردن پسر دیگرش به مدرسه بود با دیدن راننده خودرو شروع کرد به داد و بیداد. اول صبح باز همسایه‌ها غرولندکنان به تماشای دعوای دو همسایه پرداختند.
راننده خاطی که باعث شده بود در شب سرد زمستان کودک بیمار و خانواده‌اش معطل آمدن تاکسی سرویس شوند مدعی بود دیر وقت به منزلش آمده و جای پارک در کوچه نبوده و قصد داشته است خودرویش را از مقابل در پارکینگ بردارد و فکر نمی‌کرد نیمه شب کسی قصد خروج از پارکینگ مورد نظر را داشته باشد. همسایه شاکی که شب قبل با مشت و لگد به جان خودرو مزبور افتاده بود از راه رسید، مشاجره بالا گرفت و آن‌ها دست به یقه شدند. همسایه‌ها وساطت کردند. با این حال اول صبح در کوچه غوغایی به راه افتاده بود و از کوچه‌های مجاور هم برای تماشای دعوا آمده بودند. آن دو همسایه بالاخره هر کدام به خانه‌هایشان برگشتند، اما آن روز استرس سروصدای شب گذشته و دعوای اول صبح آرام و قرارم را گرفته بود. بی‌شک همسایه‌های دیگر هم حال و روز من را داشتند. به نظر می‌رسد اگر همدیگر را بیشتر دوست داشته باشیم چنین مشکل‌هایی کمتر نمود پیدا می‌کند. اگر تصور کنیم همه همسایه‌ها خواهر‌ها و برادر‌های خودمان هستند راحت‌تر با آن‌ها کنار خواهیم آمد. بالاخره باید از یک‌جا خودخواهی‌ها را کنار بگذاریم و یکدیگر را بیشتر دوست داشته باشیم.
گزارش خطا
برچسب ها: یادداشت
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->