مسعود حکمآبادی | شهرآرانیوز، درام جدید لوکاس دونت، حکایت ناگواری است از فصل نوخاستگی، یک ماتمنامه در مدح عطوفت و منزلگاه سوگوارهای که قلب را گریان و روح را نالان میکند. با ویجیاتو و نقد فیلم Close همراه باشید.
فیلم نزدیک یکی از آثار گرانبهای سال گذشته میلادی (۲۰۲۲) محسوب میشود که به واسطهی دید و طرز تفکر ستودنی خالقش ارزشهای بسیاری را در خود جای داده است؛ روایتی سهمگین از واپسین لحظات کودکی که به واسطهی قصهگویی عمیق و تیزنگر، تجربهای فراموشنشدنی را در ذهن بیینده تداعی میکند. با این حال لوکاس دونت اقرار دارد مطالعات نایوبی وی یکی از منابع الهام اصلی او برای تولید «نزدیک» به شمار میرود. همین شد که تصمیم گرفتیم مطلب نقد و بررسی را با نگاهی اجمالی بر تفحصات نایوبی وی شروع کنیم.
نایوبی وِی؛ پژوهشگری است که حدودا ۶ سال از عمرش را صرف تحقیقاتی در رابطه با الگوی رفتاری پسران نوجوان و دوستی شکلگرفته میان آنها سپری کرد و نهایتا آن را در قالب کتابی به نام Deep Secrets: Boys’ Friendships and the Crisis of Connection منتشر نمود. کندوکاوهای او بدین صورت بود که از ۱۵۰ پسر سیزده ساله در باب پیوستگیشان با دیگر دوستهای مذکر، سوالاتی پرسیده میشد. سپس همین پرسشها دیگر بار در سنین بین ۱۴ تا ۱۸ برای همان پسران مطرح میشد. وی اقرار میکند نوجوانان ۱۳ ساله حین پاسخ دادن به پرسشهای او به گونهای سخن از دوستانشان به میان میآوردهاند گویی در حال تعریف قصهای عاشقانه هستند. اما همان نوجوانان به مرور زمان و در سالهای بعدی نهتنها آن الفاظ و واژههایی که قبلا استفاده میکردند را دیگر به زبان نمیآوردند که حتی رغبتی به ادامهی بحث هم نداشتند. وی میگوید پسران نوجوان در ابتدا (۱۳ سالگی) خیلی راحت از واژهی Love «عشق و دوستی» استفاده میکردهاند اما رفته رفته نسبت به این کلمه حساس شده و با وسواس بیشتری سراغ آن میرفتهاند. نتیجهی پژوهشات نایوبی وی نشان میدهد این تغییر سیرهای که نوبالغان ۱۳ ساله در ادامهی زندگیشان تجربه میکنند ارتباطی مستقیم با جامعه دارد. اجتماعی که حال بیشتر از هر زمان دیگری خاستگاه تعاملات و واکنشها به شمار میرود و سعی دارد مردانگی را به آنها بیاموزد. عاقبت اما نه اینکه نتیجهی عکس داشته باشد که در عوض آسیبهای جبرانناپذیری را بر جای میگذارد.
داستان فیلم Close «نزدیک» حول محور دو دوست بسیار صمیمی به نامهای لئو (ادن دامبرین) و رمی (گوستاو د وائله) جریان دارد. فیلم با خوشگذرانیهای این دو آن هم در روزهای انتهایی تابستان و پیش از شروع سال تحصیلی جدید آغاز میشود. سرخوشی و صمیمیتی ناگسستنی که هر ثانیه تشدید شده و سکانس به سکانس با موشکافی دقیق موقعیت بر آن جلا نهاده میشود. بدین ترتیب روزهای گرم و مطبوع تابستان خیلی زود با ایام نمور و طاقتفرسای مدرسه جایگزین میشوند. لئو و رمی که حال وارد مقطع جدیدی شدهاند با چالشهای رفتاری تازهای مواجه و به خیال خود تلاش میکنند تا بحران پیش آمده را مدیریت کنند. حقیقت این است که صمیمیت بسیار آنها باعث شده تا عدهای از همکلاسیهایشان فکر کنند رابطهشان چیزی بیش از یک دوستی ساده است و همین میشود که لئو تصمیم میگیرد از شدت این صمیمیت بکاهد و اتفاقات ناگوار آرام آرام راه خود را به صحنهی نمایش باز میکنند.
«نزدیک» حکایت خدشهدار شدن عطوفتی خالص را به تصویر میکشد و در این مسیر هرگز دم به تلهی شعارزدگی نمیدهد. اتفاقا یکی از زیباییهای فیلم نیز در همین نقطه آشکار میشود. چرا که Close نه فیلمی برای ارائه راه حل و درمان که در عوض قابی هنری برای ایراد نقدش به جامعه است. نتیجه اینکه لوکاس دونت با ساخت Close دست به خلق یک اثر اعتراضی زده؛ او میداند نقش منتقد و درمانگر چه تفاوتهایی با هم دارد و تصمیم میگیرد اولی را برگزیند. بدین ترتیب نقد Close بر اجتماع، باظرافت و موشکافانه در دل قصهاش جای میگیرد. به طوری که هر بخش از فیلم در یک آن دو وظیفهی اساسی را به مقصد میرساند: اول به تصویر کشیدن نقص و ریشهیابی آن و دوم هم پرداخت قصه و همراه کردن بیننده با روایت موجود. راستش را بخواهید «نزدیک» در هر دو مورد تقریبا بیایراد عمل میکند. برای مثال بیایید سکانسی که لئو و رمی توسط همکلاسیهایشان به دلیل صمیمیتی نزدیک، مورد مواخذه قرار میگیرند را با هم بررسی کنیم.
دخترکی که در مقابل لئو نشسته به او میگوید: «میتونم یه سوالی ازت بپرسم؟ شما دوتا با همدیگه رابطه دارین؟» در همین لحظه دوربین بلافاصله به سمت لئو کات میخورد و نگاه پرحیرت او را دنبال میکند. لئو پاسخ منفی میدهد، دختربچههایی که سمت دیگر میز نشستهاند میخندند و لئو میپرسد: «چرا همچین سوالی پرسیدی؟» دخترک هم پاسخ میدهد: «چون میبینیمش» لئو هم میگوید: «چی رو دیدی؟ این که دستای همو میگیریم یا همدیگه رو بغل میکنیم؟ خب شما هم همین کارا رو میکنین» دختران اما اصرار دارند که خود تنها از روی دوستی چنین اعمالی را انجام میدهند ولی تا نوبت به لئو و رمی میرسد معتقدند آنها سر و سری با هم دارند و تا انتها نیز هیچجوره قانع نمیشوند. در این سکانس دوربین نمای بسیار نزدیکی از کاراکترها را در تصویر جا میدهد و بیشتر توجهش روی لئو و رمی معطوف است. از طرفی نقشآفرینی بازیگران کم سن و سال فیلم برخلاف انتظارات نهتنها موجب فاصله گرفتن بیینده از اثر نمیشود که به طرز فوقالعادهای حس همذاتپنداری مخاطب را هدف میگیرد. جامعه، دوستی پسران را زیرسوال میبرد و به آنها زور میگوید. مساله به شدت حیاتی حس میشود اما جنس گفتگوها و بستر موقعیت بسیار عادی احساس میشود. انگار نه انگار توهینی بر زبان نشسته، حرمتی شکسته، شخصیتی تحقیر و دلی خرد شده است.
زمانی که حرف از دقت و تیزبین بودن «نزدیک» به میان میآید نهتنها تکسکانسی مثل آنچه در بالا ذکر شد که عمومیت فیلم را در نظر گرفتهایم. روایت و پیام فیلم از فریم اول تا ثانیه آخر مثل گره در هم تنیده شده و در کنار فیلمنامهی هوشمند و کارگردانی حسابشدهی دونت میزبان دقایقی معنادار، مسرتبخش (هر چند کوتاه) و در انتها وهمناکاند.
فیلم Close در کنار تمام مواردی که در بالا ذکر شد اما برگ برندهای دارد که باعث میشود بخواهم تماشای آن را شدیدا توصیه کنم: بازیگران ستاره. هنرپیشههای «نزدیک» به هنگام اجرا بسیار درخشان و به خوبی تمام توانستهاند مخاطب را در جریان فیلم غرق کنند. در نهایت اما به بخش همیشگی ارزشدار بودن فیلم و پاسخ به پرسش «آیا آن را ببینیم یا نه؟» میرسیم. احساس میکنم اگر از ابتدا تا این نقطه مطلب را خوانده باشید دیگر شک و شبههای برایتان باقی نمیماند اما مگر کار از محکمکاری عیب میکند؟ Close پرکششترین درامی است که اخیرا تماشا کردهام. هر بخش از فیلم هم به صورت تکی عملکرد بینظیری دارد و هم زمانی که با دیگر اجزا هماهنگ میشود. تجربهای اندوهناک که قطعا به این زودیها به دست فراموشی سپرده نمیشود.