در آسمونا وا شد نسیمی میوزه از عرش
گمونم صدای وحیه؛ انگاری رسیده از عرش
آی گنهکارها بیایید، در خونم بازه بازه…
هر کسی که از در خونم؛ نا امید بشه میبازه
ربنا الهی العفو؛ ربنا الهی العفو…
من که هر روز من که هر شب، گناهاتو میپوشونم
شرمو از گناهو امشب؛ از توی چشات میخونم
روزگار من سیاهه، کوله بار من گناهه
اگه دستمو نگیری؛ همه زندگیم تباهه