کتاب یکی از شاخصهای مهم فرهنگی است؛ چه شمارگان و مجلدات منتشرشده طی سال، چه میزان خوانندگان و چه چرخه اقتصادی بازار نشر. در آستانه برپایی نمایشگاه کتاب تهران هستیم؛ نمایشگاهی که سال هاست قرارگاه اصلی جامعه کتاب خوان و کتاب دوست است.
متأسفانه تورم زیاد چندسالی است این شاخص فرهنگی را به شدت دچار آسیب کرده و کاهش شمارگان کتابهای منتشرشده توسط ناشران، چه دولتی و چه خصوصی، بیان کننده این واقعیت تلخ است. گرانی کاغذ و هزینههای چاپ و انبارداری و حمل ونقل و دستمزد کارگر و اجاره بهای مغازه و دفتر نیز دلیل روشنی برای گرانی بی حدومرز کتاب است.
اخیرا از یک نهاد فرهنگی یک کالابرگ خرید کتاب برای من فرستاده بودند به مبلغ ۳۰۰ هزار تومان. به زحمت توانستم از پایگاه معرفی شده توسط آن نهاد محترم با مرحمتیِ عنایت شده، یک جلد کتاب بخرم! در صورتی که با همین مبلغ، یکی دوسال پیش میشد چند کتاب تهیه کرد. همین یک مورد کافی است که مدیران فرهنگی کشور بدانند تورم با مطالعه نسبت عکس دارد و تورم زیاد، مطالعه کم را به همراه خواهد داشت.
در این موقعیت چه باید کرد؟ خبر تعطیلی چند نشر و فروشگاه معتبر کتاب در یکی دو سال گذشته، از اخبار تلخ حوزه فرهنگ بود که رسانهها و مدیران به راحتی از کنار آن گذشتند.
البته برای سیاست گذارانی که فعلا در معیشت مردم درمانده اند، نباید نسخه فرهنگی پیچید که اگر هم این نسخه را خرد ورزان و دلسوزان فرهنگ بپیچند، احتمالا باید گشت و گشت تا گوش شنوایی برای آن یافت.
ولی جامعه کتاب خوان که از قضا از اقشار فرودست جامعه هستند، باید در این شرایط چه کنند؟ با کتاب خداحافظی کنند یا به عضویت در کتابخانههای عمومی بسنده کنند؟ کتابخانههایی که با تنگنظری سیاست گذاران از بسیاری از کتابهای خوب و شاخص محروم اند.
به نظر میرسد در این وانفسا یارانه کتاب برای اهلش بسیار ضروری است؛ یارانه پیوسته و منظم، نه اینکه مبلغی ناچیز آن هم سالی یک بار به مناسبت نمایشگاه کتاب. مبلغی که احتمالا امسال با تورم افسارگسیخته به زحمت به خرید یک یا دو کتاب قد میدهد. اختصاص کاغذ و ملزومات چاپ برای انتشارات و چاپخانهها از ضروریات حوزه نشر است که اگر جدی به آن پرداخته نشود، به زودی شاهد تعطیلی بسیاری از نشرها و کتاب فروشیها خواهیم بود و به قول خواجه:
خدای را به میام شست وشوی خرقه کنید
که من نمیشنوم بوی خوش از این اوضاع