بهگمانم یکبار جایی شنیدم که در مغز انسان این امکان وجود دارد که خاطرات تلخ را در گذر زمان کمرنگ میکند و شاید برای همین است که حالا وقتی میخواهم از آن روز بنویسم، انگار جزئیات از من میگریزند.
درست نمیدانم چه فصل، ماه یا چه روزی بود، اما حدود ۶ سال پیش مانند دفعات گذشته واکرم را در دستانم گرفته بودم و برای بالارفتن از پل هوایی سهراه راهنمایی در انتظار کمک بودم، شاید جای تعجب داشته باشد که حتی در منطقهای برخوردار و بالانشین نیز اولیهترین حقوق شهروندیام به فراموشی سپرده شده باشد، اما تجربه فرازوفرودهای بسیار در تمام این سالها آب دیدهام کرده بود و خوب میدانستم که برای دیدهشدن، حضور و فعالیت در جامعه باید با نداشتنها و کمبود امکانات زندگی کنم.
میدانستم برخلاف نظریههای دانشگاهی که معلولیت را مسئله جامعه میدانند، اینجا و در این اقلیم مسئولیت مبارزه با محدودیتها گاهی تنها سهم شانههای من و همنوعانم خواهد بود.
آن روز هم برای ایستادن بر روی پلههای برقی درحال حرکت از خانمی کمک خواستم و درحالیکه دستم را در دستش میگذاشتم، از او خواستم تا واکر را برایم نگه دارد. همهچیز مانند همیشه بود، اما افسوس که تنها چند لحظه از این داستان تکراری مانند روزهای قبل پیش نرفت، آماده بودم تا از پلههای برقی پایین بیایم، اما گویی پاهایم را کمی با تأخیر کنار هم قرار داده بودم و همین چندثانیه کافی بود تا هر ۲ از روی پلهها سقوط کنیم.
بهتزده بودم و ذهن و روحم از هر احساس و واکنشی خالی بود، نه نگاه خیره رهگذری را میدیدم و نه واکنشی نشان میدادم، اما نوشتن از فریادهای وحشتزده زنی که از او کمک خواسته بودم، هنوز هم برایم آزاردهنده است.
ممنون دستان فرشتگان نگهبان خداوند هستم که مانع رسیدن آسیبی جدی به هرکدام از ما شد، اما خبر تلخ اینجاست که هنوز پس از گذشت سالها از آن اتفاق پل هوایی سهراه راهنمایی با وجود تمام تغییرات و زیباساختن فضای داخلیاش بدون آسانسور مانده است. چرایی و دلیل آن را نمیدانم، شاید توجه به نیازهای جمعیتی چندمیلیونی چندان مهم تلقی نشود، شاید تا رسیدن صدای من و همنوعانم به گوش مسئولان راه درازی در پیش باشد، اما ما مجروح میشویم و از پای نخواهیم نشست.
امروز بسیار پرتلاشتر و متحدتر از دیروزیم و به یاری خداوند در کنار هم اتفاقات خوب را رقم خواهیم زد. اتفاقی همچون تصویب لایحه حمایت از حقوق معلولان در اردیبهشت سال ۹۷ که گامی مهم درراستای اعتلای کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت است و بعد از گذشت چندین ماه، این قانون هنوز اجرایی نشده است، اما ما همچنان به آمدن روزهای بهتر امیدواریم، روزهایی که همچون دیگران امکان عبورومرور با وسایل حملونقل عمومی را داشته باشیم و با حضوری پررنگ در جامعه پرچم بودنمان را بالا بگیریم.
امیدواریم که یک روز سهممان را در بازار کار پیدا کنیم و با نشاندادن تواناییهای بالقوهمان خط بطلانی بر قضاوتها و پیشداوریهای نادرست بکشیم. همچنان تکاپو خواهیم کرد، زیرا میدانیم که خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنان خود سرنوشتشان را تغییر دهند.
پس با وجود تمام نابرابریها و تبعیضهای اجتماعی، نهایت تلاشمان را برای ساختن آیندهای بهتر به کار خواهیم گرفت.