اتفاقی که در شهرداری مشهد افتاد، موضوع مهم و قابل تأملی است؛ معاون شهردار کلانشهر مشهد که واکنش نامناسب او در یک گفتوگوی تلفنی زنده علنی شده، استعفا کرده و از کار کناره گرفته است. فارغ از اظهار نظر درباره اصل موضوع (و اینکه گفتار او در این مکالمه چقدر ناخوشایند است، اینکه عامل این واکنش خستگی همان لحظه بوده یا مسائل و مشکلات مختلفی از گذشته وجود داشته، اینکه اساسا کار شهردار در استفاده از بلندگو برای یک مکالمه شخصی صحیح است یا خیر و...)، 2 نکته مهم وجود دارد؛
اول، صداقت معاون شهردار در قبول اشتباه و پذیرش مسئولیت و عذرخواهی صریح است؛ درحالیکه همه میدانیم چنین کلمات و گفتارهایی متأسفانه در پشت صحنه همیشه وجود دارد و خواهد داشت و چه بسا معاون شهردار میتوانست خطای خود را با بهانههای مختلف توجیه کند و در رواج و فراگیری خطا دستاویزی برای خود بیابد، اما بدون معطلی از کار کناره گرفت و موضوع خاتمه یافت.
دوم، قاطعیت شهردار مشهد در مواجهه با خطای معاون خود و قبول مشکل و پذیرش مسئولیت و تعهد مدیریتی خویش است؛ درحالیکه شاید او هم میتوانست مانند برخی مدیران توپ را به زمین دیگران بیندازد و به اصطلاح جاخالی بدهد.
شاید بگویید با علنی شدن موضوع، راه دیگری برای شهردار و معاونش باقی نمانده بود و آنان گزینه دیگری نداشتهاند و درواقع فشار افکار عمومی و قدرت شبکههای اجتماعی و رسانهها بهعنوان وکلای واقعی مردم بوده که معاون شهردار را به استعفا و شهردار را به قبول استعفا مجبور کرده است. کسانی که با فضای اداری و خصوصیات مدیران کشور آشنا هستند، میدانند که متأسفانه قضیه به این سادگی و راحتی هم نیست، ولی حتى اگر فرض ناچاری را هم بپذیریم، نتیجه و حاصلی جز اثبات حضور قدرتمند مردم در صحنه و اثرگذار بودن واقعی شهروندان در نظام مدیریتی ندارد و این موضوع را باید به فال نیک گرفت.
پیام این استعفا خیلی بزرگتر از شخص یا اشخاص و حادثه و مسئله مصداقی است. در این تجربه باید قدرت حضور مردم و تسلیم و کرنش مسئولان در برابر مردم را دید و به آن دلشاد و امیدوار بود. اکنون، هم باید قدردان این پذیرش مسئولانه مدیران شهری بود و هم باید کوشید که این حضور مقتدرانه و عینی مردم در مدیریت شهر حفظ شود و استمرار یابد.