الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ او در تهران اولین فیلم سینمایی بلندش با نام «چهارشنبه» را در سال ۹۴ جلوی دوربین برد و توانست در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین کارگردانی را در بخش هنر و تجربه بگیرد. محمدزاده در این فیلم از چهرههایی مانند شهاب حسینی و نسیم ادبی بهره گرفت و بازیگر جوانی به نام آرمان درویش را نیز به دنیای فیلم معرفی کرد.
در مدت نزدیک به پانزده سالی که از مهاجرت این هنرمند مشهدی میگذرد، مدیومها و ژانرهای مختلف فیلم سازی را تجربه کرده است. او پس از ساخت و موفقیت فیلم سینمایی «چهارشنبه» به سمت تلویزیون رفت. پس از آن تله فیلم «ایکس ری» را در همین ژانر به سفارش پلیس پیشگیری ناجا ساخت که این تله فیلم هم به مناسبت هفته نیروی انتظامی در سال ۹۸ از شبکه ۳ سیما روی آنتن رفت. او پس از آن سعی کرد فیلم سازی را در ژانر درام تجربه کند.
مجموعه «سیاوش» را با بازی رضا کیانیان، میلاد کی مرام، مجید صالحی و ترلان پروانه ساخت که در سال ۹۹ توسط شبکه نمایش خانگی نماوا پخش شد. سال بعد بار دیگر به سراغ تلویزیون رفت و با ساخت مجموعه «هم بازی» تلاش کرد شانس خود را در ژانر کمدی رمانتیک امتحان کند. محمدزاده در این سریال از چهرههایی مانند آتیلا پسیانی، علیرضا استادی، بهنام تشکر و ... استفاده کرد.
«هم بازی» در نوروز ۱۴۰۰ از شبکه ۲ سیما پخش شد. پس از آن دوباره در ژانر پلیسی اکشن فصل دوم سریال نوار زرد را با بازی پوریا پورسرخ و بانیپال شومون برای شبکه ۲ ساخت که اواخر سال ۱۴۰۰ پخش شد. او، اما در تازهترین اثرش، یعنی سریال «سوران» ژانر تاریخی، جنگی و درام را برگزیده و سعی کرده است وقایع سیاسی مربوط به آشوبهای کومله و جریانهای جدایی طلب منطقه کردستان در اوایل انقلاب را به تصویر بکشد. به بهانه آغاز پخش سریال «سوران» با این هنرمند مشهدی گفت وگوی کوتاهی کرده ایم که پیش روی شماست.
پیش تولید سریال «سوران» پارسال، تابستان بر مبنای کتاب «عصرهای کریسکان»، نوشته کیانوش گلزار راغب، کلید خورد. این کتاب توسط حوزه هنری چاپ شده و زندگی شهید امیر سعیدزاده، ملقب به سعید سردشتی را در یک برهه زمانی پانزده ساله روایت میکند. ولی ما مقطعی از آن را انتخاب کردیم که مربوط به سالهای ۵۷ تا ۵۹ است. یعنی از دورهای که انقلاب اسلامی شکل میگیرد و گروهک «کومله» کنترل سردشت را در اختیار میگیرد. گروههای جدایی طلب که جولان میدهند، شخصیت قصه ما وارد ماجرا میشود و داستانهای خودش را دارد. فیلم نامه «سوران» را با اقتباس از این کتاب نوشتیم. اواخر تابستان فیلم برداری شروع شد و تا پایان سال طول کشید.
فیلم نامه به متن کتاب وفادار است، ولی بر مبنای درام تغییراتی در آن ایجاد کرده ایم. در واقع به صورت نعل به نعل به آن وفادار نبوده ایم؛ چون اقتباس شرایط خودش را دارد. در داستان ما اسامی شخصیت ها، شکل ارتباطات و خانوادهها عوض شده است. مسیری که شخصیت اصلی ما طی کرده، در مواردی فشرده شده و تغییر کرده است، اما به کلیت ماجرا وفادار بوده ایم.
در مراحل ابتدایی کار، با ما در ارتباط بود؛ بعد از پخش قسمت اول و دوم هم با من تماس گرفت و از آنچه اتفاق افتاده بود خیلی راضی بود.
نه، در هر حوزه کاریای که وارد میشویم، ممکن است چالشهای کاری برایمان پیش بیاید. برای من مهم این است که دارم بخشی از تاریخ را روایت میکنم که واقعیت داشته است. اتفاقا چالش ساخت کارهای معاصر تاریخی مزید بر علت شد که من این تجربه را انجام بدهم.
بله، درباره کتاب و اتفاقات آن، کتابها و مقالات متعددی خواندم و چند مستند هم درباره آن دیدم و بعد پذیرفتم که کار را انجام بدهم. این قصه بر اساس واقعیت نوشته شده و خاطرات شخصیت اصلی است.
هنوز نه؛ چون هنوز چهار قسمت گذشته است. شاید باید صبر کنیم که زمان بیشتری بگذرد. البته بیش از نیمی از عواملی که در این کار -چه جلوی دوربین و چه پشت دوربین- با ما همکاری کردند، خودشان از شهرهای مختلف کردستان بودند، ولی هنوز بازخوردی نگرفته ایم.
یکی از سختیهای کار مربوط به بازسازی خود جغرافیاست. وقتی میخواهید جغرافیایی مربوط به چهل سال پیش را بازسازی کنید، باید این جغرافیا در اختیارتان باشد. در بازدیدهای میدانی که از منطقه سقز و سردشت داشتیم، متوجه شدیم امکان فیلم برداری در مناطق اصلی وجود ندارد؛ چون بافت در طول سالها تغییر کرده است.
در نتیجه به این فکر کردیم که باید مشابه این بافت را پیدا کنیم. بخشی از آن را در یاسوج و در دامنههای زاگرس پیدا و بازسازی کردیم. بخشی را هم در روستاهای اطراف تهران که ساختار سنگی و کوهپایهای دارند و شبیه به آن مناطق هستند، بازسازی کردیم. این برای ما چالش بزرگی بود که فضاهایی را ایجاد کنیم که شبیه به کردستان دهه ۵۰ باشند، چنان که حتی اهالی آن منطقه که سریال را میبینند، نتوانند اشکالی در آن پیدا کنند. امیدوارم این اتفاق افتاده باشد.
چون استناد ما به کتاب و خاطرات خود شخصیت بود، موضوع خیلی پیچید های برایمان وجود نداشت، اما چالش دوم ما این بود که آدمهایی که در این کار هستند، باورپذیر باشند؛ بنابراین به تلفیقی از بازیگران کرد و غیر کرد (که تمرینهای زیادی کردند تا به لهجه برسند) رسیدیم. درباره سنتها و آیینها نیز تحقیقاتی انجام دادیم و سعی کردیم انحرافی در کار نداشته باشیم. خوشبختانه، چون بیشتر عوامل خودشان کرد بودند، به این سنتها آگاه بودند و با کمک آنها سعی کردیم جلوی اشتباهات را بگیریم.
بله، از اول هم قرار بود در همین زمان پخش شود و بازخوردی که از همکاران و اطرافیانم گرفته ام مثبت بوده است. ولی بازخورد جامعه را نمیتوان از نظرسنجیهای کوچک متوجه شد. تلویزیون باید بعد از پخش کل سریال یک نظرسنجی جامع انجام دهد تا متوجه شویم چه بازخوردی در کل داشته است.
ناراضی نیستم. زمانهای پخش تلویزیون محدود است. قبل از این ماه رمضان را داشتیم. بعدازاین هم ماه محرم و صفر را در پیش داریم. یکی از بهترین زمانهای پخش تلویزیون همین زمان است.
بیشتر به این خاطر بوده است که دوست دارم ژانرهای مختلف را تجربه کنم. ممکن است در یک زمان چند پیشنهاد مشابه هم باشد، ولی من دوست دارم کاری را انجام بدهم که تاکنون تجربه نکرده ام. این برایم جذابتر است. به هرحال حرفه ما به گونهای است که آدم باید در همه ژانرها خودش را ارزیابی کند تا بتواند به فعالیت هنری خود ادامه بدهد.
شاید اجرای درامهای اجتماعی برای من راحتتر باشد، ولی من به ملودرامهای پلیسی و معمایی هم خیلی علاقه دارم. به هرحال ممکن است هرکسی در سبکی بهتر کار کند، ولی خیلی خودم را به یک فرم خاص محدود نمیکنم. بنای من بر این نیست که بگویم، چون در ژانری موفق بوده ام، همان را ادامه میدهم.
با صولتی از سال ۷۷ در مشهد هم دوره بودم. رویکرد او بیشتر به سمت بازیگری بود و من به سمت وسوی کارگردانی رفتم. زمانی که در تهران مشغول به کار شدم، سعی کردم اگر در کاری نقشی مناسبش باشد، از او دعوت کنم و در بیشتر موارد او این دعوت را قبول کرده است.
باتوجه به اینکه تولید کارها بیشتر در تهران اتفاق میافتد، خیلی سخت است بازیگرانی را از شهرستان دیگری به کار دعوت کنیم. اغلب تهیه کنندهها زیر بار چنین کاری نمیروند؛ چون این یک محدودیت است؛ ولی از بازیگران مشهدی که اینجا مستقر بوده اند و شرایطش را داشته اند استفاده کرده ایم و هیچ گاردی دراین خصوص نداشته ایم؛ مثلا آقای صولتی ساکن تهران است.
هرجایی براساس ظرفیتهایی که دارد، باید تعریف شود. باید ببینیم مشهد چقدر ظرفیت تولید و پخش دارد. اتفاقا از نظر فنی و کیفی هیچ تفاوتی با مرکز ندارد. همه بچههای مشهدیای که میشناسم کارشان را بلدند، ولی ظرفیتهای این شهر پایینتر است. خب سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی در تهران متمرکزند.
این یک بحث قدیمی و تکراری است. همه شهرستانها این طوری اند که ظرفیت هایشان پایینتر از مرکز است؛ البته منظورم ظرفیتهای تولید و پخش است، نه ظرفیتهای هنری وگرنه مشهد هم بازیگرهای خوب و درجه یکی دارد، هم کارگردانان خوبی را پرورش داده است، ولی همه آنها وقتی میخواهند کارشان را ارتقا بدهند، ناگزیرند محل زندگی و کارشان را عوض کنند.
سازمانها و نهادهایی که در مشهد فعالیت هنری و از لحاظ مالی تأمین بودجه میکنند تعریف میکنند که در چه حوزه و ژانری کار تولید شود. چون مشهد شهری مذهبی است، بیشتر سفارشهایی که برای تولید کار میشود در همین حوزه است. این، ظرفیت را محدود میکند. اگر نهادهایی که تعیین بودجه میکنند، ظرفیت خود را افزایش دهند و در همه ژانرها و حوزهها ورود کنند، طبعا ظرفیت تولید هم بالا میرود. ولی اگر بخواهند همچنان محدود به گزاره مذهبی باشند، ظرفیت تولید بالایی نخواهیم داشت. همه که دلشان نمیخواهد فقط در این حوزه کار کنند.
این موضوعات متولی میخواهند، نه فیلم ساز. به تنهایی کاری از دست فیلم ساز برنمی آید. مهارت فیلم ساز در فیلم سازی است، نه در انتخاب موضوع. سازمانی که وظیفه فرهنگی دارد -که هر نهادی میتواند باشد، از آستان قدس تا ارشاد و تلویزیون- باید طرح موضوع و از فیلم ساز دعوت کند و گرنه فیلم ساز به خودی خود نمیتواند وارد کاری شود. مثلا تلویزیون ایران سال هاست که طرح ساخت سریال حادثه گوهرشاد را بالا و پایین میکند، ولی هنوز کاری نکرده است.
بهروز شعیبی خودش مشهدی است و فیلم «بدون قرار قبلی» را ساخته، ولی حمایت خیلی ویژهای از او نشده است. نهادهای فرهنگی ما خیلی برای این موضوعات دغدغه ندارند. این که شما میگویید، دغدغه شماست؛ دغدغه قشر روزنامه نگار و قشر فرهنگی پیگیر است. مسئولان نهادهای فرهنگی آن قدر که شما دغدغه دارید، دغدغه ندارند وگرنه این همه سال وقت داشته اند که درباره این کارها فکر کنند و سفارش بدهند.
خیلی جذاب است. من همچنان به این خطه عرق دارم و دوست دارم در این حوزه کار کنم، ولی پیش نیامده است. در طول این سالها هیچ وقت در این حوزه به من پیشنهادی نشده است.