معصومه متیننژاد | شهرآرانیوز؛ امروزه برای انجام خیلی از کسبوکارها تا گواهینامه مهارت آن را نداشته باشیم، به ما اجازه ورود به آن را نمیدهند، مانند نشستن پشت فرمان یک خودرو، پرستاریکردن از یک بیمار یا کودک خردسال یا دستبهقیچیشدن برای کوتاهکردن موی دیگران. حالا اینکه چگونه به خودمان اجازه میدهیم بدون داشتن مهارتهای لازم وارد یک زندگی مشترک بشویم و سکان زندگی فرد دیگری را هم بهدست بگیریم، بماند.
این موضوع عامل اصلی رقمخوردن بسیاری از طلاقها در پنجسال نخست زندگی مشترک هم محسوب میشود؛ یعنی زمانی که هنوز بنیان زندگی قوام لازم را پیدا نکرده است و زوجها به شناخت درستی از هم نرسیدهاند. درحالیکه اگر مانند هرکار دیگری برای آن هم ارزش قائل و به این باور رسیده بودیم که پیش از شروع زندگی مشترک باید کمترین میزان آمادگی را در خودمان ایجاد کنیم، حالا با این حجم از طلاق روبهرو نبودیم. امروز یکبار دیگر قصد داریم به مناسبت روز ازدواج به کمک دکتر زهره معینی، روانشناس و زوجدرمان، به چرایی و چگونگی این مسئله بپردازیم.
برای داشتن یک زندگی مشترک موفق لازم است آمادگیهای زیادی را در خودمان ایجاد کنیم. آمادگیهایی که بخشی از آنها را باید در دوران پیش از سن ازدواج، بخشی را در زمان رسیدن به سن ازدواج و بخشی را هم پس از ازدواج کسب کرد. وقتی درباره آمادگیهای پیش از رسیدن به سن ازدواج صحبت میکنیم، منظورمان نوجوانی است؛ زمانی که خانواده بستر بسیاری از کارها و فعالیتها را برای فرد فراهم میکند. بنابراین، روی صحبتمان بیشتر با پدر و مادرهاست تا نوجوانان. ازاینرو، به والدین عزیز توصیه میکنیم:
نگاهی که امروزه خیلی از جوانها به مشاورههای پیش از ازدواج دارند، مانند انجام آزمایش خون برای گرفتن تأییدیه ازدواج است؛ یکبار برای همیشه. درحالیکه وقتی رابطهای جدی میشود و دوطرف تصمیم میگیرند ازدواج کنند، باید کمکگرفتن از یک مشاور یا روانشناس مجرب دراینزمینه را آغاز و تا سالها پس از شروع زندگی مشترک هم دنبال کنند.
واقعیت این است که هیچکس فطری برای ازدواج تربیت نشده است، ازاینرو کسب مهارت برای همه امری ضروری است. هدف ما از مشاورههای پیش از ازدواج هم این نیست که طرف مقابلمان را بشناسیم؛ برعکس بهدنبال آن هستیم که به شناخت واقعی از خودمان برسیم، توانمندیها، نقاط قوت و ضعف و مشکلاتمان را بدانیم و شیوه درست برخورد با آنها را یاد بگیریم.
هیچکس نمیتواند کسی را بیابد که ۱۰۰ درصد با او تفاهم داشته باشد، برای همین خیلی وقتها ۶۰ تا ۷۰ درصد اشتراک برای شروع زندگی مشترک کفایت میکند و بقیه را باید با شناختی که از خودمان و طرف مقابلمان در گذر زمان پیدا میکنیم، حلوفصل کنیم. ازاینرو، میگوییم برای این مشاورهها هیچ نقطه پایانی تعریف نشده است و تا سالها پس از ازدواج هم باید ادامه پیدا کند تا به نقطهای برسیم که بتوانیم از پس هر ناملایمت و مشکلی بهراحتی بربیاییم.
همه ما برای رسیدن به آرامش و داشتن یک زندگی ایدئال ازدواج میکنیم؛ یعنی کسی از روز اول در فکر طلاق نیست. هرچند این اتفاق گاهی در زندگی مشترک رخ میدهد، خیلیوقتها میتوان با قدری تدبیر، مشکل را برطرف کرد. لازمه آن هم داشتن مهارتهای مهمی است که پیش از اقدام برای ازدواج باید آنها را در خود ایجاد کرد؛ مانند سازش، تجزیهوتحلیل مشکلات و تعارضها، رابطه جنسی، حل مسئله و رازداری. مهارتهایی که در ادامه به برخی از آنها اشاره کوتاهی میکنیم.
مهارت گفتگو یعنی انتقال ایدهها، افکار و احساسات و دریافت آنها از فرد مقابل؛ توانایی و مهارتی که لازمه لذتبردن از زندگی مشترک و ادامه آن است.
منظور از مهارت حل مسئله یک فرایند شناختیرفتاری است که فرد با کمک آن میتواند راهحلهای مؤثر و سازگارانهای برای مسائل زندگیاش بیابد.
بین همسران تفاوتها، ناهماهنگیها و اختلافهای زیاد ممکن است بهوجود بیاید که باید بتوانند با آرامش و منطق، سوءتفاهمها و مشکلات را حل کنند.
هر فردی پیش از ازدواج باید تیپ شخصیتی، ویژگیهای اخلاقی و انتظارات خودش را از زندگی بداند. خودآگاهی درواقع بهمعنای شناخت احساسات، اهداف و برنامههای زندگی، تفریحات و سرگرمیها، تواناییها، ضعفها، ارزشها، مسئولیتها، فرهنگ و مذهب، علایق، آرزوها و استعدادهاست.
توانایی ابرازکردن احساسات مسئلهای بسیار مهم است که همه از آن برخوردار نیستند، اما میتوان آن را یاد گرفت؛ زیرا اگر مهارت عشقورزیدن را نداشته باشیم، پاسخگوی نیازهای همدیگر نخواهیم بود و گاه ممکن است به جدایی عاطفی هم برسیم.
مهارتهای ارتباطی برای رسیدن به آرامش در زندگی و خوشبختی نقش مهمی دارند و شامل درک احساسات، خوبحرفزدن، بررسیکردن صحبتهای دیگران و... میشوند. ازاینرو، لازم است هر فردی افزون بر آشنایی با ویژگیهای خودش، با روحیات جنس مقابلش نیز آشنا باشد.
مهارت رازداری یا حریمگذاری کمک میکند فرد خودش را مقابل آنچه پیش آمده است، مسئول بداند و از ورود دیگران به آن حریم خودداری کند؛ همچنین، نباید حریمها را با احترام اشتباه بگیرد و از طرف مقابلش انتظاری غیرواقعی و غیرمنطقی داشته باشد.
«ماهی را هروقت از آب بگیری، تازه است». این مثالی است که برای کسب مهارتهای زندگی مشترک و توانمندشدن برای آن باید همیشه آن را با خودمان زمزمه کنیم. یعنی اگر کسی مهارتی را کسب نکرد و وارد زندگی مشترک شد، همان نقطه باید آغازی برای شروع کسب مهارتهای مربوط در او باشد. حتی اگر وارد زندگی مشترک هم شد و زندگیاش با شکست روبهرو شد، باز همان نقطه باید آغازی برای این تصمیم بزرگ در او باشد تا بتواند مسیر درستی را برای زندگیاش بیابد.
مراکز مشاوره دارای مجوز، کارگاههای آموزشی که مراکزی مانند بهزیستی یا شهرداری برگزار میکنند، خانوادهها و کتابهای تخصصی در این زمینه میتوانند منابع خوبی برای این منظور باشند.