تأکید رئیس بنیاد شهید بر مستندسازی دقیق از زندگی شهدای جنگ ۱۲ روزه افتتاح مشترک سامانه سجا بین ایران و عراق برای تسهیل تردد زائران رئیس ستاد اربعین عراق: تأمین امنیت زائران برای ما در اولویت قرار دارد افتتاحیه مدرسه دارالعلم در حرم امام‌رضا(ع) توقیف یک تریلی با راننده ۱۳ ساله شهادت ۳۴ دانش آموز ایرانی به دست رژیم کودک کش اسرائیل در جریان جنگ ۱۲ روزه + تصاویر و اسامی مشهد در آستانه میزبانی از جمعیت میلیونی زائران در دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ | ثبت‌نام ۴۵۰ کاروان پیاده تا امروز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیام آیت‌الله سیستانی در پی فاجعه الکوت عراق استقبال از پیکر «سردار شهید غلامحسین غیب‌پرور» در فرودگاه شیراز (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گذر از مرز مهران در کمتر از ۵ ثانیه | همه چیز برای زائران اربعین مهیاست لزوم اجرای طرح ملی احیای پیوند قرآن و مسجد همایش بانوان زینبیِ عرب‌زبان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد زائران اربعین در چه رده سنی نیاز به مجوز ندارند؟ پیکر مطهر شهید «سید حسن حسینی‌نژاد» در مشهد تشییع می‌شود + جزئیات افزایش تعداد متقاضیان حوزه علمیه خراسان نسبت به سال ۱۴۰۳ کتابخانه مرکزی حرم رضوی، میزبان نشریات با محور «کودک، فلسطین و محرم» رویداد ملی «ایران برنده بازی» با محوریت مقاومت، ۶ میلیون مخاطب را جذب کرد روایت عاشورا بر روی نمادین‌ترین سازه‌های شهری ایران ایوان و مناره عباسی حرم مطهر امام رضا(ع) مرمت شد آغاز فعالیت ۱۱۰ موکب ایرانی و عراقی برای اربعین ۱۴۰۴
سرخط خبرها

وقتی رخت‌ها صاف و مرتب روی بند پهن شدند!

  • کد خبر: ۱۷۱۷۱۹
  • ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۶
وقتی رخت‌ها صاف و مرتب روی بند پهن شدند!
هنوز نمی‌دانستم کدام آرزویم را در اولویت بگذارم و در تردید اتفاقات بعد از سجده بودم که صدای روحانی کاروان را می‌شنیدم که می‌گفت: «چشم هایتان را ببندید. فقط چند پله با خانه خدا فاصله دارید.»

تمام طول مسیر از فرودگاه جده تا مکه به حرف‌های روحانی کاروان فکر می‌کردم که در اولین سجده‌ای که قرار است در مقابل کعبه سر از زمین بردارم چه خواسته‌ای داشته باشم تا بی،  چون و چرا اجابت شود. انگار در ذهنم رخت‌های سفید و رنگی و سیاه را باهم می‌شستند. افکارم به حدی درهم و برهم بود که هیچ راهکاری برای تفکیک و طبقه بندی شان به ذهنم خطور نمی‌کرد. جدا از آرزویی که قرار بود به اولین دعا و تماشای کعبه ختم شود، جامه عمل بپوشد. تصور خیلی‌ها که التماس دعا داشتند، درست مثل یک فیلم سینمایی از ذهنم عبور می‌کرد.

بماند که در طول مسیر، کنار دستی ام با آنکه سفر دومش را تجربه می‌کرد مدام زیر گوشم زمزمه می‌کرد که در اولین خواسته ات آرزوی مرا فراموش نکنی، یک پسر کاکل زری! از اتوبوس پیاده شدم. پاهایم در کفش هایم ورم کرده بودند و با هر قدمی که برمی داشتم انگار یک وزنه پانصدکیلویی را روی زمین جابه جا می‌کردم. یک تکه سفید پوشیده بودم. چندپله‌ای را بالا آمدم.

هنوز نمی‌دانستم کدام آرزویم را در اولویت بگذارم و در تردید اتفاقات بعد از سجده بودم که صدای روحانی کاروان را می‌شنیدم که می‌گفت: «چشم هایتان را ببندید. فقط چند پله با خانه خدا فاصله دارید.» صدای همهمه را می‌شنیدم. وزنم را احساس نمی‌کردم. به حدی سبک بودم که سنگینی پاهایم را فراموش کرده بودم. با چشمان بسته خودم را به نقطه‌ای رساندم که قرار بود سرم را به روی آرزوهایم روی زمین بگذارم و به روی تحققش چشم باز کنم.

دلم از هر چیزی خالی بود. انگار رخت‌ها شسته شده بودند و صاف و مرتب روی بند پهن شده بودند. هیچ صدایی را نمی‌شنیدم. در آخرین لحظاتی که سرم روی سنگ مرمر سفیدرنگ مقابل کعبه بود و روحانی با همان لهجه شیرین گنابادی می‌گفت: «حالا چشمانتان را به نور کعبه خیره کنید.» یادم می‌آید که گفته بودم: «خدایا! حس وحال این لحظه را دوباره برایم مهیا کن...»

کمتر از ۱۰ ماه بود که دوباره راهی سرزمین نور شدم. حالا دیگر یقین دارم که اولین خواسته در اولین سجده همیشه اجابت می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->