«محفل بزرگ ارادت» در شب میلاد امام رضا(ع) با حضور شاعران ملی در مشهد برگزار می‌شود تبعیت از امامزادگان یعنی از اهل بیت شدن| برای اینکه از خاندان پیامبر (ص) باشیم؛ راه آن تبعیت است ت‍ولیت آستان قدس رضوی مطرح کرد؛ لزوم توجه به مسائل روز و نیاز‌های جامعه در پژوهش‌های حوزوی حرم مطهر رضوی در شب شهادت امام صادق‌(ع) غرق در عزا و ماتم شد آیت‌الله علم‌الهدی: مقاومت، امتداد سیره سیاسی امام صادق(ع) است عضویت عراقچی و قاآنی در بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و مقاومت «مشهد، عزادار صدیق امام صادق(ع)» | اجتماع بزرگ صادقیون در مشهدالرضا(ع) برگزار شد (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + فیلم نقش امام صادق(ع) در احیای امامت و عاشورا | از سنگ‌چین مزار امام علی(ع) تا مرثیه‌سرایی بر کربلا تنهاترین استاد به غیر گوشه بامت مباد جای قرارم ایستاده، چون سرو | سپهبد شهید سید محمد‌ولی قرنی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران صادق آل‌محمد، پیشوای اهل سلوک امام صادق (ع) پرچم‌دار جهاد تبیین | مروری بر دستاورد‌های ششمین خورشید ولایت تولیت آستان قدس رضوی: هنر ابزاری برای انتقال مفاهیم دینی و انسانی است زمان آزمون استخدامی فرزندان شهدا و جانبازان اعلام شد ۵۰ هزار بسته نبات متبرک از حرم رضوی به سراسر کشور ارسال شد ویژه‌برنامه‌های حرم امام‌رضا(ع) به‌مناسبت سالروز شهادت امام‌جعفرصادق(ع) اعلام شد سامانه‌ اطلس محافل و تشکل‌های قرآنی، مرجع جامع دسترسی به محافل قرآنی پویش «سهم من از کرامت» در وبسایت آپارات در ایام دهه کرامت برگزار می‌شود + جزئیات نگهداری ۱۹۰۰ نسخه خطی از آثار شیخ بهایی در مرکز نسخ خطی کتابخانه آستان قدس رضوی
سرخط خبرها

وقتی رخت‌ها صاف و مرتب روی بند پهن شدند!

  • کد خبر: ۱۷۱۷۱۹
  • ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۶
وقتی رخت‌ها صاف و مرتب روی بند پهن شدند!
هنوز نمی‌دانستم کدام آرزویم را در اولویت بگذارم و در تردید اتفاقات بعد از سجده بودم که صدای روحانی کاروان را می‌شنیدم که می‌گفت: «چشم هایتان را ببندید. فقط چند پله با خانه خدا فاصله دارید.»

تمام طول مسیر از فرودگاه جده تا مکه به حرف‌های روحانی کاروان فکر می‌کردم که در اولین سجده‌ای که قرار است در مقابل کعبه سر از زمین بردارم چه خواسته‌ای داشته باشم تا بی،  چون و چرا اجابت شود. انگار در ذهنم رخت‌های سفید و رنگی و سیاه را باهم می‌شستند. افکارم به حدی درهم و برهم بود که هیچ راهکاری برای تفکیک و طبقه بندی شان به ذهنم خطور نمی‌کرد. جدا از آرزویی که قرار بود به اولین دعا و تماشای کعبه ختم شود، جامه عمل بپوشد. تصور خیلی‌ها که التماس دعا داشتند، درست مثل یک فیلم سینمایی از ذهنم عبور می‌کرد.

بماند که در طول مسیر، کنار دستی ام با آنکه سفر دومش را تجربه می‌کرد مدام زیر گوشم زمزمه می‌کرد که در اولین خواسته ات آرزوی مرا فراموش نکنی، یک پسر کاکل زری! از اتوبوس پیاده شدم. پاهایم در کفش هایم ورم کرده بودند و با هر قدمی که برمی داشتم انگار یک وزنه پانصدکیلویی را روی زمین جابه جا می‌کردم. یک تکه سفید پوشیده بودم. چندپله‌ای را بالا آمدم.

هنوز نمی‌دانستم کدام آرزویم را در اولویت بگذارم و در تردید اتفاقات بعد از سجده بودم که صدای روحانی کاروان را می‌شنیدم که می‌گفت: «چشم هایتان را ببندید. فقط چند پله با خانه خدا فاصله دارید.» صدای همهمه را می‌شنیدم. وزنم را احساس نمی‌کردم. به حدی سبک بودم که سنگینی پاهایم را فراموش کرده بودم. با چشمان بسته خودم را به نقطه‌ای رساندم که قرار بود سرم را به روی آرزوهایم روی زمین بگذارم و به روی تحققش چشم باز کنم.

دلم از هر چیزی خالی بود. انگار رخت‌ها شسته شده بودند و صاف و مرتب روی بند پهن شده بودند. هیچ صدایی را نمی‌شنیدم. در آخرین لحظاتی که سرم روی سنگ مرمر سفیدرنگ مقابل کعبه بود و روحانی با همان لهجه شیرین گنابادی می‌گفت: «حالا چشمانتان را به نور کعبه خیره کنید.» یادم می‌آید که گفته بودم: «خدایا! حس وحال این لحظه را دوباره برایم مهیا کن...»

کمتر از ۱۰ ماه بود که دوباره راهی سرزمین نور شدم. حالا دیگر یقین دارم که اولین خواسته در اولین سجده همیشه اجابت می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->