شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل اجتماعی روزگار ما که میتوان با حلکردن آن بخش عظیمی از گرفتاریهای مختلف را حلوفصل کرد، شغل مناسب است.
بیکاری شروع بخش وسیعی از بزهکاریها، اختلافها و ناامیدیهاست. منطقه ما از بازارهای متعدد و بزرگی تشکیل شده است که میتواند تأمینکننده نیاز به کار شهروندان همین محلات شود.
چند وقتی است درحال قدمزدن در بازارهای منطقه همچون ایثار، وحید، مفتح و بازار فردوسی هستم و نکته درخور توجه، نصب کاغذی در ورودی بیشتر فروشگاهها با این عنوان است که «به چند فروشنده نیازمندیم» و این نشاندهنده نیاز جدی این فروشگاهها به نیروی کار است.
با چند مدیر فروشگاه که صحبت کردم، متوجه شدم مدیر داخلی، خیاط، کارگاهدار و حسابدار هم نیازش کمتر از فروشنده نیست و این پایان ماجرا نبود و وقتی به سراغ چند رستوران و فروشگاه و شرکت و دفتر دیگر در محلههای مختلف رفتم، دیدم نیاز به آشپز و شاگرد و نیروی ساده و نیروی متخصص همچون طراح، گرافیست آشنا به رایانه، آشنا به تعمیرات نرمافزار، سختافزار، تلفنهمراه و... هم از ضروریهای نیاز کار در بخشهای مختلف تجاری منطقه است و این برایم بسیار عجیب بود که چرا اینهمه نیاز در مقابل آنهمه درخواست وجود دارد؟ درحالیکه حتی بخشی از این هم مشکل مرتفع نمیشود.
آیا این نیاز به نیروی کار کاذب است یا درخواست کار از طرف مردم بیپایهواساس است و شاید هم تناسبنداشتن نوع کار موجود با نیروی طالب شغل باعث این پوشش میشود؟
البته نمیتوان به این نتیجه رسید که همه بیکارها تقاضای کار دیگری جز این قبیل کارها را دارند. وقتی به سراغ جماعت جویای کار هم که میروی، پی به این خواهی برد که توقع بالا از شغل گاهی مانع حلشدن این موضوع است. راحتطلبی و جستوجونکردن را هم نباید نادیده گرفت، ولی وقتی وضعیت موجود را بررسی میکنیم، میفهمیم بخش وسیعی از حلقه مفقوده این ماجرا چیزی جز این است و شاید یک واسطه و نهاد اجرایی مانند وزارتخانه، شهرداری، استانداری، سازمان ملی جوانان، اتحادیهها یا حتی یک سازمان مردمنهاد بتواند نقش واسط را اجرا کند تا بلکه این نیاز و درخواست عیان شود، چون گویا آنکه دنبال کار است، از کار موجود اطلاع ندارد و آنکه نیاز به نیرو دارد، از این درخواست بیاطلاع است.
البته گاهی سامانههایی برای رفع این مشکل ایجاد شده است، مانند کاریابیهای مختلف که آنچنان که باید همهگیر نبوده است و همیشه در فرازونشیبهای بخشنامهها و محدودیتهای مختلف کارایی لازم را نداشته است.
حال چاره کار کجاست؟
با توجه به تشکیل شورای اجتماعی محلات و رسالت محلهمحوربودن آن و همچنین اطلاع دقیقتری که این افراد از کوچکترین بخشهای تقسیمات شهری دارند و دسترسی به آنها آسانتر و سریعتر است، میتوان به این نتیجه رسید که در صورت ایجاد سازوکار مناسب در این نهاد و مدیریت دقیق آن شاید بهترین راهحل برای ایجاد این حلقه مفقوده باشند. البته این یکی از راههای مناسب با نگاه محلی حلکردن مشکلات است و نباید از طرحهای کلان ملی غافل شد.
البته این پیشنهاد در صورتی عملی خواهد شد که دوستان در تمامی شوراهای اجتماعی مناطق دست به کار شوند و عموم شهروندان این موضوع را بهعنوان یک مطالبه عمومی پیگیری کنند تا هرچه سریعتر به نقطه مطلوب دست پیدا کنیم.