برگزاری همایش ملی فقه و حکمرانی ۱۴۰۴، در مشهد بررسی هوش مصنوعی از لحاظ فقهی را دنبال می‌کنیم امام حسین (ع) نماد وحدت شیعه و سنی و الهام‌بخش آزادگان جهان است شیعه امام حسین (ع) حجت‌الاسلام‌والمسلمین راشدیزدی: عشق به امام حسین‌ (ع) آدمی را عزیز می‌کند شرکت‌کننده قرقیزستانی مسابقات بین‌المللی قرآن: رسانه‌ها باید مسابقات بین‌المللی قرآن ایران را به جهان معرفی کنند برگزاری اجتماع بزرگ منتظران در عرصه میدان شهدای مشهد(۲۶ بهمن ۱۴۰۳) سالانه حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار زائر خارجی به حرم مطهر امام رضا (ع) مشرف می‌شوند استقبال ۱۰۲ هزار نفر از طرح بین‌المللی «من قرآن را دوست دارم» تشریح برنامه‌های بنیاد بین‌المللی صحیفه سجادیه در ایام ولادت امام سجاد(ع) قرآن منسوب به‌دست‌خط مبارک امام حسین(ع) در گنجینه رضوی آیت الله مکارم شیرازی: برخی محتوا‌های شبکه‌های نمایش خانگی منجر به انحراف جوانان می‌شود شرکت‌کننده یمنی در مسابقات بین‌المللی قرآن: اگر واژه‌ای بالاتر از زیبایی سراغ داشتم، آن را برای ایران به کار می‌بردم شرکت‌کننده تونسی در مسابقات بین‌المللی قرآن: برگزاری مسابقات در مشهد، خاطره خوبی را برای ما به یادگار گذاشت غزاله سهیلی‌زاده: موفقیتم در مسابقات قرآن را مرهون عنایت امام‌رضا (ع) هستم ۵ درصد سهمیه حج ایران به عوامل اجرایی اختصاص دارد شناسایی ۱۰ هزار و ۸۰۰ نخبه شاهد و ایثارگر در کشور لزوم نظارت جدی بر قرارداد خودروهای ایثارگران اعلام ویژه‌برنامه‌های سالروز میلاد امام‌حسین(ع) در حرم مطهر رضوی نگاهی به آثار سینمایی مرتبط با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در چهل و سومین جشنواره فجر
سرخط خبرها

رویکردی میان رشته‌ای به غرب شناسی

  • کد خبر: ۱۷۴۱۸۶
  • ۲۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۴
رویکردی میان رشته‌ای به غرب شناسی
ریچارد لمبارد در مقاله بسیار مهمی با نام «محوسازی مرز‌های رشته ای: مطالعات ناحیه‌ای در آمریکا» به خوبی نشان داده است که غالب آنچه در آمریکا با نام مطالعات ناحیه‌ای شناخته می‌شود، به شرق اختصاص دارد و مجموع آنچه تا آن زمان در قالب این رشته به آمریکا اختصاص پیدا کرده است، سهم ناچیزی دارد.

«شرق شناسی» واژه‌ای نام آشنا برای ماست؛ واژه‌ای که به مطالعات غربی‌ها درباره شرق اختصاص پیدا کرده و در روزگار معاصر حتی دربرگیرنده شرقی‌هایی است که با روش‌های متداول در غرب به پژوهش می‌پردازند. با وجود این، «غرب شناسی» یا اکسیدنتالیزم واژه‌ای غریب و کمترآشنا برای ماست. شاید حتی عجیب نباشد که بگوییم این اصطلاح برای خود غربی‌ها هم دست کم تا اواخر قرن بیستم میلادی غریب می‌نموده است. به عبارت دیگر، اهل مغرب زمین آن گونه که به شرق و مطالعه آن پرداخته اند، به خود و شناخت خود کمتر پرداخته اند.

ریچارد لمبارد در مقاله بسیار مهمی با نام «محوسازی مرز‌های رشته ای: مطالعات ناحیه‌ای در آمریکا» به خوبی نشان داده است که غالب آنچه در آمریکا با نام مطالعات ناحیه‌ای شناخته می‌شود، به شرق اختصاص دارد و مجموع آنچه تا آن زمان در قالب این رشته به آمریکا اختصاص پیدا کرده است، سهم ناچیزی دارد. وضعیت مشابهی در این دوران در کشور‌های اروپایی نیز دیده می‌شود. شاید تحول اساسی در توجه به غرب را بتوان در مطالعات پسااستعماری و به ویژه آثار ادوارد سعید مشاهده کرد.

نام اثر برجسته سعید «شرق شناسی» است، اما او شرق شناسی را به عنوان تبادلی پویا و دینامیک میان نویسندگان از یک طرف و علایق سیاسی بزرگی که به وسیله سه امپراتوری بریتانیا، فرانسه و آمریکا پدید آورده شده اند، مفروض می‌داند؛ بنابراین شناخت انگیزه‌ها و پارادایم‌های غالب بر پژوهش‌های غربی‌ها اصلی‌ترین انگیزه سعید از تألیف «شرق شناسی» است و درواقع غرض او شناخت غرب و انگیزه‌های آن هاست. جریان متأثر از او (فردید، رضا داوری و...) نیز با همین نیت و هدف به مطالعه غرب پرداخته اند.

با وجود چنین جریانی، این مطالعات بیشتر به سوگیری و نگاهی یک طرفه به غرب متهم بوده است. مکارت و همکارانش بیشتر این جریان‌های غرب شناسانه در شرق را به «شرق دوستی» (اُرینتُ فیلیا) و «غرب هراسی» (وسترنُ فوبیا) متهم کرده است و کوریشی این گونه توضیح می‌دهد که: «در میان مسلمانان یک شرق شناسی معکوس یا «غرب شناسی» در جریان است.

بسیاری از  بنیادگرا‌ها که من ملاقات کردم، مشتاق بودند تا غرب را به عنوان (نهادی) فاسد و بیش از حد جنسی شده ببینند. [همچنین آن را جایی در نظر بگیرند که]خانواده اهمیت بسیار کمی دارد یا دائم در حال تغییر است.»

توضیح کوریشی برای ما شرقی‌ها خیلی آشنا و قریب به ذهن است و پیاپی آن را در رسانه‌ها و گاه مجامع علمی شنیده ایم. اما این درک و تصور از غرب چقدر درست و مطابق با واقع است؟ واقعیت آن است که بیشتر این گزاره‌ها مبتنی بر تحقیقات و فکت‌های آکادمیک و علمی نیستند و اثباتشان نیازمند رویکرد‌های علمی و مبتنی بر فکت واقعی است.

متأسفانه ما حتی در تعریف خود از «غرب» نیز گام اساسی و شایسته‌ای برنداشته ایم. به سختی می‌توان در ایران کتاب یا مقاله‌ای را یافت که تعریفی منقح، دقیق و کامل از «غرب شناسی» ارائه داده باشد. بگذریم از اینکه بتوان کتابی را یافت که حدود و ثغور این دست از مطالعات را نشان داده باشد. این در حالی است که کتاب‌های زیادی در این ارتباط در غرب نوشته شده است و ما حتی زحمت ترجمه بخشی از این آثار را نیز به خود نداده ایم.

درحقیقت «غرب» و «شرق» مقولاتی تک تباری و تک وجهی نیستند که با رویکردی یک سویه به آن‌ها بتوان نتیجه مطلوب دریافت کرد. این مفاهیم تبار‌های گوناگون فرهنگی، جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی و اعتقادی را دربرمی گیرند و برای اینکه حکمی مرتبط با «غرب» داشته باشیم، لازم است همه این وجوه در نظر گرفته شود.

متأسفانه بیشتر کار‌هایی که تاکنون در «شرق» درباره «غرب» انجام شده، به دلیل نگاهی منفی که از دوران استعمار در ذهن شرقی‌ها باقی مانده، به شدت سوگیرانه و یک طرفه است و ما نیازمند آن هستیم که در نوع نگاه خود به دیگری (که در اینجا غرب مدنظر است) تجدیدنظر اساسی داشته باشیم و تا حد امکان آن را واقع گرایانه‌تر کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->