سمیرا منشادی _ راحله اعتمادیانراد یکی از همین بانوانی است که با اتکا به خودش و تواناییهایی که داشته، توانسته است مؤلف چند جلد کتاب باشد و در ویراستاری، اعرابگذاری و نسخهخوانی متون خطی و صفحهآرایی کتاب حرفی برای گفتن داشته باشد.
همچنین او تنها بانوی مشهدی است که جواز نویسندگی را به عنوان مشاغل خانگی دارد.
با او در آستانه روز زن گفتگو کردیم تا از راهی که طی کرده است بگوید و راز موفقیتش را با ما و شما در میان بگذارد.
میراث خانوادگی
اعتمادیان راد متولد سال ۱۳۶۱ است. بخش زیاد زندگی خود را در محله هفتتیر گذرانده و تحصیلاتش در رشته علومانسانی بوده است. او هیچ تصوری از اینکه در آینده مؤلف کتاب شود نداشته است و دراینباره میگوید: «هنگامی که دانشآموز بودم، کارهای تحقیقیام را با دقت و وسواس خاص انجام میدادم. این خوب انجامدادن تحقیقهایم سبب شده بود که دیگر دوستان و همکلاسیهایم از من بخواهند که تحقیقهایشان را انجام بدهم.»
رشتههای مختلف هنری همچون نقاشی ویترای، نقاشی پارچه، بوم، بافت تابلوفرش، خیاطی، طراحی لباس، سنگدوزی، گلدوزی، روباندوزی، میزآرایی، شیرینیپزی، آشپزی و هنرهای بسیاری را به فراخور زمان تجربه کرده است و دستی بر آتش دارد، اما خودش تصور این را هم نداشته است که در آینده همین جستوجوکردن و وقتگذاشتنهایش برای تحقیقات دستمایه کارش در آینده شود.
اولین تألیف
بعد از پایان تحصیلاتش مطالعه در زمینههای اعتقادی را بیشتر میکند. با توجه به علاقهای که به مباحث دینی و مذهبی در او ایجاد میشود، بعد از مدتی مطالعاتش را در زمینه مهدویت و ظهور متمرکز میکند و از آنها برای خودش فیشبرداری و مطالب را نگهداری میکند.
اطرافیان که میبینند او فیشبرداری میکند، پیشنهاد میدهند که دستنوشتههایش را به چاپ برساند. او مردد میشود که این کار را انجام بدهد، اما سرانجام به این نتیجه میرسد، با آنکه راه سختی در پیش دارد، شانس خودش را در این زمینه امتحان کند. ابتدا سروسامانی به نوشتهها میدهد و با علم به اینکه نوشتههایش از نظر علمی نیاز به ویرایش دارد، به دنبال استادی میگردد تا کتابش را به لحاظ اعتقادی ویرایش کند.
او میگوید: «از سال ۸۸ شروع به جمعکردن نوشتههایم کردم و در سال ۹۰ یکی از استادان بزرگوار این حوزه قبول کردند که کارم را بخوانند، پس از ویراست علمی برای اولین کتابم عنوان «گامی اندک در شناخت آرمانی سترگ» را انتخاب کردم که بعدها به پیشنهاد ناشر نام «گامی اندک در شناخت مباحث مهدویت» جایگزین آن شد.
بعد از آن هم با وسواس فراوان پیشنهاد انتشارات «دلیل ما» در قم را برای چاپ کتاب پذیرفتم و بعد از گذراندن مراحل اداری کتاب به چاپ رسید». با آنکه خانواده و دوستانش به او این اطمینان را میدهند که کتابش بسیار قوی است، اما او در تمام این مدت نگران بود که آیا کتابی قوی، مورد نیاز و درخور شأن جامعه مهدوی تألیف کرده است؟ آیا مشکلی از نظر علمی ندارد؟ و این دغدغهها هنگامی که انتشارات به او میگوید کتابش با استقبال در زمینه فروش روبهرو شده است و امکان چاپ بیشتر را هم دارد، از بین میرود.
ترجمه کتاب
هنگامی که کتاب اول را برای چاپ به انتشارات میدهد، به پیشنهاد آنها بخشی از کتاب که امکان مستقلشدن را داشت، از اولین تألیفش برمیدارد تا آن را در آینده در جلدی مجزا به چاپ برساند و این جرقهای برای تألیف کتاب دومش میشود. قبل از اینکه تألیف کتاب دوم را به دست بگیرد، یکی از دوستان او کتاب داستان انگلیسی قدیمی بهنام «روباه زبل و جعبه اسرارآمیز» نوشته ادوارد هولمز را به او هدیه میدهد تا شروعی برای کار ترجمه باشد.
با آنکه هیچ سررشتهای از ترجمه کتاب و داستان نداشت، تنها با تکیه بر اراده، پشتکار و دانش اندک انگلیسیاش، ترجمه کتاب داستان را به دست میگیرد. او میگوید: «اعتقاد داشتم که در ترجمه بیشتر باید ادبیات فارسیام قوی باشد تا بتوانم ترجمه کنم، به همین علت شروع کردم کلمههایی که معنایش را نمیدانستم پیدا کردم و کتاب را در سال ۹۴ ترجمه کردم.»
تنها هدف اعتمادیانراد از ترجمه کتاب ثابتکردن تواناییهایش در زمینه ترجمه به خودش بوده است و با به پایانرساندن این ترجمه متوجه میشود که میتواند، اما باید بیشتر روشهای ترجمه را مطالعه کند. او کتابش را قبل از اینکه به چاپ برساند به یاشار منوچهری، بازیگر و کارگردان و مستندساز، که خود مؤسسه فرهنگی دارد و در زمینه قصهگویی بداهه برای کودکان فعالیت دارد، میسپارد که مطالعه و نظرهایش را بگوید.
منوچهری هم کتاب را میخواند و پیشنهادهایی برای بهترنوشتن ارائه میدهد و این کتاب با رویکرد داستان و رنگآمیزی در سال ۹۴ به پیشنهاد انتشارات «ژیوار» تهران به چاپ میرسد.
کتاب طب سنتی برای کودکان
او در زمینه طب سنتی که از علایق شخصیاش بوده و در این حوزه دورههایی را نیز گذرانده است هم کتابی را از عربی به فارسی ترجمه کرده است. دراینباره میگوید: «زمانی که ترجمه انگلیسی را تمام کردم، با خودم گفتم با آنکه زبان انگلیسیام چندان خوب نبود، توانستم کتابی را ترجمه کنم، چرا در زمینه عربی که قویتر هستم این کار را انجام ندهم؟ به همین علت مجموعه طبی پیامبر (ص) و ائمه (ع) برای کودکان، نوشته «لانا حسین بلوق» از انتشارات «دارالمحجه» لبنان را به فارسی ترجمه کردم.»
این کتاب اعتمادیانراد ترجمه و تحقیقی در زمینه خواص دارویی گیاهان و میوههایی است که در قرآن و کلام معصومان (ع) بیان و معرفی شده است. متن این کتاب به مادران توصیه میکند برای مداوای بیماریهای فرزندانشان از کدام میوهها بهره بگیرند و اینکه هرکدام از آنها چه کاربردی دارند و چطور باید تهیه شوند. این کتاب در سال ۹۶ در انتشارات چاپ و نشر ایران-ارسطو به چاپ رسیده است.
کار ترجمه عربی برای او آنقدر شیرین بود که باز هم دوست دارد در این زمینه فعالیت کند و ترجمههایی از عربی به فارسی داشته باشد. او با لبخند برایمان تعریف میکند: «کار ترجمه عربی هم چندان ساده و آسان نبود، کلماتی بود که برای ترجمه آن به هر فردی که تصور میکردم معنی لغت را بداند، مراجعه میکردم.
حتی با عربزبانهای خارج از کشور هم ارتباط برقرار کردم تا سرانجام یکی از عربزبانهای آبادان را پیدا کردم که به من گفت: این لغت نام گونهای از خرماست که در آبادان به عمل میآید. ما آبادانیها تصور میکردیم که اینگونه خرما تنها در شهر ما به عمل میآید، اما با تحقیقی که کردم متوجه شدم این خرما در لبنان هم هست.»
وسواس در ترجمه
از لابهلای صحبتهایش میتوان به راحتی متوجه شد که او در ترجمه و تألیف وسواس خاصی دارد، بهحدی که یک کتاب تألیفی ۳ تا ۴ سال برای او زمان میبرد. هنگامیکه این موضوع را با او در میان میگذاریم، میگوید: «بله، قبول دارم که وسواس زیادی برای ترجمه یا تألیف دارم، گاهی همین امر سبب میشود تا زمان را از دست بدهم و دیگر همکارانم زودتر از من کار را وارد بازار کنند و همه زحمتهایم به هدر برود.
حتی یادم میآید در زمانی که کتاب اول را تألیف میکردم، مباحث اعتقادی در رابطه با بداء بسیار داغ بود و انتشارات میخواست تا زودتر کارم را تحویل بدهم. به همین علت تلاش کردم تا بهموقع تألیفم را تحویل بدهم.» قبول دارد که با وسواس زیادی در منابع جستوجو میکند و تنها دلیلش این است که مطلبی که میخواهد ارائه بدهد، باید قوی باشد و همه زوایا را در خود داشته باشد.
کتابهای بعدی
در سالهای بعد «کتاب آرمان والای مهدوی» را به چاپ میرساند. او در این زمینه برایمان توضیح میدهد: «این کتاب بخشی از کتاب اولم بود که به پیشنهاد خود انتشارات و سفارشی که آنها دادند، شروع به تألیفش کردم. در این کتاب قدمبهقدم آیات و روایات از ظهور حضرتمهدی (عج) و درک ویژگیهای حضرتمهدی (عج) و دوران پرشکوه حاکمیت زیر پرچم ایشان بیان شده است.»
باز هم دغدغه برای اینکه تألیفش کاری مورد تأیید باشد، او را به چالش کشیده است. در نهایت توانست به این امر مهم غلبه کند و انتشاراتی قوی چاپ کتاب را به عهده میگیرد و کارش از انتشارات «منیر» تهران چاپ میشود. این کتاب به چاپ دوم هم رسیده است.
دین ما به مهدویت
بسیاری از نویسندگان، مترجمان و مؤلفان هنگامی که میخواهند کارشان را شروع کنند، به سراغ کتابها و موضوعاتی میروند که عموم مردم آن را بپسندند و فروش داشته باشد، اما اعتمادیانراد موضوع مهدویت را برای تحقیق و کتابهایش انتخاب میکند و علت آن را هم اینگونه بیان میکند: «بحث مهدویت را یک مرجع و ملجأ برای بشر میدانم و احساس میکنم باید جستوجوی بیشتری در این زمینه انجام شود؛ بنابراین مهدویت را یک تحقیق ضروری و لازم میدانم بهعنوان یک آرمان و هدف و سرمنزلی که بتواند به ما اندکی آرامش بدهد و قدری ما را از این سرگردانی و تحیر نجات دهد.
با توجه به علایق شخصی و فردی خودم در بحث ادیان و مذاهب و آرمانها و آینده مذاهب و گرهخوردن این موضوع با زندگی تکتک ما، این جستوجو درباره مهدویت را لازم میدانستم.»
او در پاسخ به اینکه چرا این موضوع را برای کتابش انتخاب کرده است، توضیح میدهد: «موضوع مهدویت از زوایای گوناگون طرح و بررسی میشود که متأسفانه تاکنون به بسیاری از آنها یا پرداخته نشده یا بسیار اندک و ناچیز معرفی شده است.
موضوع دیگر اینکه این بحث تنها به فقه و مذهب شیعه و دین اسلام ارتباطی ندارد و با توجه به اینکه این موضوع در دیگر ادیان و مذاهب، مکاتب و فرقههای دیگر دنیا هم مطرح شده است، بنابراین لازم است بحث، تبیین و جستوجوی بیشتری در این موضوع انجام شود و حتی جای خالی آن احساس میشود؛ به واقع لازم است تا در این تحقیقات قوی عمل کنیم تا از دیگر مذاهب عقب نمانیم، بلکه بتوانیم حتی در این زمینه پیشرو هم باشیم.
مهدویت موضوعی است که هرقدر هم در این زمینه کار شده باشد، باز هم کم است، چنانچه حضرت سیدالشهدا (ع) در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند: مهدی ما در عصر خودش مظلوم است، تا میتوانید درباره او سخن بگویید و قلمفرسایی کنید. آنچه درباره شخصیت این معصوم بگویید، درباره همه ما گفتهاید؛ و تأکید میفرمایند: بیش از اینکه نوشته و گفته شده است باید دربارهاش نوشت و گفت.» با این اهداف بود که اعتمادیانراد نوشتن در این زمینه را انتخاب میکند.
از ترجمه عربی تا جاهلیت مدرن
اعتمادیانراد در پاییز ۹۸ تألیف دیگری با عنوان «جاهلیت، سوار بر امواج تاریخ» را به چاپ میرساند. از شاخصههای این کتاب تطابق جاهلیت زمان پیش از بعثت پیامبر (ص) با جاهلیت مدرن است، او میگوید: «این کتاب را نوشتم تا در این عصر راهگشایی برایمان باشد و امیدوارم بتوانم در جلدهای دیگر این کتاب به بررسی ابعاد دیگر جاهلیت مدرن و کنونی بپردازم.»
متأسفانه دردی که بشر امروز به آن مبتلاست و شاید کمتر متوجه ابتلای خودش به آن درد باشد، همین درد جاهلیت مدرن است، دردی که در ظاهر فرد خودش را بسیار عاقل، آگاه و روشنفکر میداند، اما در عمل و باطن از جاهلیتی رنج میبرد که همان جاهلیت گذشته است، منتها در پوسته و ظاهری زیبا و فریبنده.
آینده با کتابهای خاطرات شفاهی
یکی از کارهایی که در دست انجام دارد، نوشتن خاطرات شفاهی یکی از جهادگران عرصه سازندگی کشور است. او توضیح میدهد: «در پی آشنایی با استاد محمد خسرویراد برای اولینبار به حوزه تاریخ شفاهی وارد شدم و در همین راستا بهطور رسمی در کارگاهی در این زمینه شرکت کردم.
بهطور اتفاقی به فکر مکتوبکردن بخشی از خاطرات آقای مصطفی قربانی که در دوره دفاع مقدس از مدیران جهادسازندگی بوده و هستند و برادران ایشان که افتخار آزادگی، رزمندگی و جانبازی را دارند، افتادم و مصاحبههای اولیه را انجام دادم، اما هنوز به بحث تدوین نرسیده است.»
او کارهای دیگری را هم در دست انجام دارد که از آن جمله میتوان به شرح دعای روزهای ماه رمضان اشاره کرد که در ماههای آینده آماده چاپ خواهد شد.
کار دیگری در زمینه شرح مغفول مانده «حدیث لوح» دارد که به گفته خودش بناست در صورت همکاری استاد مرتضی دهقان در آیندهای نهچندان دور تألیف شود. همچنین کار ترجمه دیگری در دست دارد که عنوان کتاب «۵۳ نکته طلایی برای سخنوران» است که از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و بناست پس از گذر از مراحل ویراستاری وارد مرحله چاپ شود.
اعرابگذاری نسخ قدیمی
او کتابهای زیادی را بهعنوان ویراستار، صفحهآرا، نسخهخوان و در واقع تطابق با نسخخطی، ویراستاری یا اعرابگذاری کرده است. از جمله نسخهخطی کتاب «شفا»ی ابنسینا و «الریاضیات جوامع علم موسیقی» که به تحقیق دکتر محمود احمدالحفنی (قاهره) نوشته شده و دکتر بافنده اسلامدوست کتاب را ترجمه کرده است.
ویرایش، صفحهآرایی و نسخهخوانی این کتاب هم برای اعتمادیانراد جالب بوده و جزو یکی از کارهای بهیادماندنیاش از آن یاد میکند.
او توضیح میدهد: «امتیاز این نسخهخطی که چندسال پیش از سوی دانشگاه تهران از قاهره خریداری میشود، به دانشگاه فردوسی مشهد واگذار میشود و آنها دنبال فردی بودند که آن را درکوتاهترین زمان ممکن ویرایش، نسخهخوانی و آماده چاپ کند. رئیس دانشکده اصرار داشت که کتاب خطی را به منزل ببرم، اما قبول نکردم، زیرا برای من مسئولیت داشت. قرار شد کتاب در دانشکده بماند و همانجا کتاب را بخوانم و نسخهخوانی کنم و از آنجا که کتاب اعرابگذاری نداشت، کار دشواری بود.»
او این کتاب را ظرف یک هفته ویرایش، نسخهخوانی و آماده چاپ کرده است.
نویسندگان محبوب خانم نویسندهاز او میپرسیم برای تألیف چه الگویی دارید و برای اینکه نوشتهتان جذاب باشد، چه نکتههایی را رعایت میکنید. اعتمادیانراد میگوید: «الگوی خاصی برای نوشتن و تألیف ندارم، ولی بیشتر تأکیدم بر این است که اطلاعات مورد نیاز مردم را که در کتابهای مرجع و جلدهای زیاد و حجم بالا وجود دارد، بهصورت خلاصه، چکیده و با زبان امروزی در اختیار مخاطبم قرار بدهم.
به قول معروف به صورت کپسولی یا ساندویچی مطالب را ارائه کنم تا شوق مطالعه را در خواننده بالا ببرم. میدانید که امروزه فاصله مردم با کتاب و مطالعه زیاد است، بهویژه در زمینه مسائل اعتقادی که به طور معمول کتابهای مرجع با متون سنگین و قدیمی ارائه شده است و به همان اندازه که موضوع کتاب برای تشویق خواننده به ادامهخواندن اهمیت دارد، شیوه نوشتن و حجم مطلب هم بسیار مهم است.»
صحبت از نویسنده محبوب که میشود، او صریح میگوید: «هر کدام از ما نویسندگانی در حوزههای مختلف برایمان محبوب هستند، بیان مسائل اعتقادی با شیوه «مرتضی دهقان» که مسائل عمیق اعتقادی را بهطور عقلی بیان میکند، بسیار میپسندم.
قلم شیوای استاد «مهدی شجاعی» مدیر انتشارات نیستان همیشه برای من جذاب و نو بوده است و داستانها و مطالب کوتاه «اکبر علیزاده اعتمادی» که بسیار به بنده محبت دارند، همچنین جملات کوتاه، روان و ساده «محمد خسرویراد»، خوانش کتاب نویسنده آقای «جواد نعیمی» در همایشها بسیار عالی هستند و به آن علاقه مندم. همچنین اشعار زیبای «حمیدرضا برقعی» را دنبال میکنم.»
مشکلات ترجمه
اعتمادیانراد به مشکلاتی که در زمینه فعالیتش وجود دارد، اشاره میکند و توضیح میدهد: «خدا را شکر مشهد بهلحاظ دسترسی به کتابخانهها بسیار قوی است. من برای کتابهای عمومی از کتابخانههای مختلفی استفاده میکنم و برای کارهای تحقیقاتی که نیاز به کتابهای مرجع دارد، به تالار محققان آستان قدس مراجعه میکنم، اما در زمینه ترجمه کار مشکل است، زیرا هیچ مرجعی وجود ندارد که کتابهای علمی و ادبی دنیا که با فرهنگ ما سازگار است را معرفی کند. امکان دارد برای کتابی یکسال وقت بگذاریم و ترجمه کنیم، اما در خلال ترجمه متوجه شوم این کتاب با فرهنگ ما سازگار نیست و نمیتوانیم آن را ادامه بدهیم، این سبب میشود که زمان را از دست بدهیم. حتی برخی استادان دانشگاه هم در این زمینه همکاری لازم را انجام نمیدهند تا کتابهای مناسبی را که امکان ترجمه دارند، معرفی کنند.»
آنطور که این مترجم میگوید، هیچگونه بانک اطلاعاتی در زمینه ترجمه وجود ندارد و همین امر سبب سردرگمی مترجمان میشود.
منتظر مسئولان نیستم
هنگامی که صحبت از سختیهای کار و سرانه پایین مطالعه میشود، میگوید: «در هر کاری مشکلات و سختیهای زیادی وجود دارد، اما اعتقادی به گلایه و شکوه ندارم و هیچگاه منتظر نماندهام که مسئولان بیایند و سنگی را از جلو راه ما بردارند. به شخصه اعتقاد دارم که هر یک از ما خودمان باید گامی برای ارتقای فکری و بالابردن سطح مطالعهمان در زمینههایی که به آن علاقه داریم، برداریم.
در غیر این صورت در میان هجمه مشغلههای فکری و مادی این موضوع همچنان مغفول میماند، چنانکه در سابق از آن غفلت و به آن بیتوجهی شده است.»
او معتقد است اگر کتابهایی که نوشته یا ترجمه میشود در زمینه دغدغههای روزمره مردم باشد، بدون شک آنها برای خواندنش رغبت بیشتری از خود نشان میدهند.
مجوز مشاغل خانگی
شاید به نظر ما انجام برخی از کارها سخت یا نشدنی است، اما اعتمادیانراد ثابت کرده که خواستن، توانستن است و انجام هرکاری فقط اراده و پشتکار میخواهد، حتی نوشتن و تألیف کتاب! او برای اولینبار در زمینه نویسندگی مجوز مشاغل خانگی میگیرد. مجوزی که تاکنون تنها برای او صادر شده است و میگوید: «سال ۹۶ برای کاری اداری به اداره ارشاد مراجعه کرده بودم، با یکی از کارمندان آنجا دوست شدم و هنگامی که او متوجه شد که من در زمینه تألیف و ترجمه فعالیت دارم، پیشنهاد کرد که برای دریافت مجوز مشاغل خانگی نویسندگی اقدام کنم.
تا آن روز به این موضوع فکر نکرده بودم، آن دوست پیگیر کار مجوز من شد و بعد از مدتی توانستم جواز نویسندگی به عنوان مشاغل خانگی را دریافت کنم. به این شکل اولین و تنها کسی هستم که در مشهد این مجوز را دارم.»
هنگامی که او برای مجوزش اقدام میکند، حتی کارمندان اداره کار هم نمیدانستند که چنین جوازی را میتوانند صادر کنند و برای خودشان هم عجیب بود، اما سرانجام با تلاش و پیگیری اعتمادیانراد چنین راهی برای دیگر بانوان علاقهمند باز شد.