به گزارش شهرآرانیوز مخالفان و موافقان زیادی دارد. بیشتر کسانی که به سرسبزی کنونی مشهد، نه میگویند، نگران وضعیت منابع آبی هستند. برخی نیز به گونههای کاشته شده منتقدند و میگویند با اقلیم اینجا هم خوانی ندارد، مشکلات تنفسی به بار میآورد و چیزهایی از این قبیل. موافقان هم دلایل متعددی دارند درباره اینکه وجود فضای سبز برای کلان شهر مشهد با این حجم از آلودگی هوا و جمعیت مجاور و زائر یک ضرورت است.
وقتی به سراغ مدیر تولیدات گیاهی سازمان پارکها و فضای سبز شهرداری مشهد رفتیم، تصورمان این بود که با یکی از موافقان وضعیت کنونی مواجهیم، اما در همان دقایق ابتدایی، نگاه توأمان او به نقاط قوت و ضعف فضای سبز مشهد، خودش را نشان داد. علیرضا کفاش دانش آموخته رشتههای گیاهان زینتی و مدیریت است. بخش کوچکی از گفت وگوی بلند ما در اتاق کارش و بقیه در حین بازدید میدانی از برنامههای در دست اقدام برای سرسبزی مشهد رقم میخورد.
فلسفه کفشهای کتانی این مدیر سی وپنج ساله را وقتی بهتر متوجه میشویم که بازدید نوددقیقهای مان تمام میشود. خستگی این پیاده روی دوونیم کیلومتری میارزید به شنیدن ایدههای سبز برای بهترشدن حال مردم شهر، تماشای کارگران مشغول در فضای هفت هکتاری مجموعه و نفس کشیدن در هوای شرجی گلخانههای آن.
یکی تأمین گل جاهاست که تعدادشان در شهر به بیش از ۲ هزارو ۳۵۰ میرسد. اینها را جاهایی نصب میکنیم که امکان اجرای فضای سبز وجود ندارد؛ مثل عرصه میدان شهدا، آیلندهای راست و چپ بولوار وکیل آباد و آیلند میانی خیابان بهار. کار دیگرمان تأمین و توزیع همه گونههای گیاهی است که در شهر میبینید. بخشی از کارهای ما روزمره است، بخشی هم مناسبتی مثل دهه کرامت که گل آرایی ویژه داریم و بخش دیگر نیز فصلی است، مثل استقبال از بهار و گل کاریهای پاییزی. در طرحهایی مثل هفته درخت کاری هم تأمین و توزیع گونهها در این اداره صورت میگیرد.
یکی از مهمترین هایش تولید است. در چشم انداز سال اول، تولید ۱۰ درصد از نیاز گونههای گیاهی شهر را هدف گذاری کرده بودیم که محقق شد. در چشم انداز سال دوم ۲۰ درصد را هدف گذاری کرده ایم.
۱۰ درصد که افق پارسالمان بود، معادل یک میلیون و ۹۰۰ هزار اصله درخت و بوته گل فصلی بود. از ابتدای امسال تا انتهای مرداد، یک میلیون و ۱۰۰ اصله و بوته تولید شده است.
انجام میشد، فقط در حد ضایعات گلهایی که از المانهای شهر برگشت خورده بود؛ شاید سالانه در حد ۵۰ تا ۱۰۰ هزار بوته. اینجا قبلا بیشتر محل دپوی گونهها بود. خریدهایی که از طریق مناقصه با تولیدکنندهها انجام میشد، تخلیه و بین مناطق مختلف شهر تقسیم میشد.
نه. با همین ۱۴۰ نیروی کارگری، کارشناسی و واحد ماشین آلات در سه مجموعه فرودگاه، غدیر و گوندوک که در مجموع ۲۱ هکتار است. در بازههای مختلف، بسته به نیاز از کارگرهای فصلی هم استفاده میشود.
بنا داریم در کنار نیروهای مجموعه، از ظرفیتهایی مثل کمپهای ماده ۱۶ استفاده کنیم. با معاون دادستان، صحبت و مسئله نهایی شده است. آموزش دادن زنان سرپرست خانوار و تولید گونهها در محل زندگی شان، گزینه دیگر است که با سازمان میادین شهرداری درباره آن رایزنی شده است.
معلوم است که نه. به معاون دادستان هم بی تعارف گفتم که همه دستگاهها باید بیایند پای کار، نه اینکه بنده به عنوان شهرداری پیش قدم شوم و بعد، اینها بشود جزو شرح وظایفم. ما باید نیازمان را در زمینه گونههای موردنیاز در فضای سبز اعلام کنیم و تولید بر این اساس انجام شود تا به جای تأمین نیاز از خارج استان، آن را از داخل تأمین کنیم.
با چه دلایلی سایر دستگاهها را به استفاده از ظرفیت معتادان متجاهر ترک کرده، در تأمین گونههای فضای سبز مشهد مجاب میکنید؟
شغل که داشته باشند، امید به زندگی پیدا میکنند و مدت پاکی شان بیشتر میشود. در مسئولیت قبلی ام با امکانات محدودی که داشتم، برای بیست نفر از این افراد، کار دائم ایجاد کردم و هنوز پاک هستند. حیف است بودجههایی که برای پاک شدن معتادان متجاهر خرج میشود، به دلیل نداشتن شغل، هرز برود و آنها دوباره به چرخه اعتیاد برگردند.
منظورم این نبود که بقیه استانهای تأمین کننده جزو این کشور نیستند، اما دوست دارم عوارضی که اینجا در مشهد از شهروند گرفته میشود، همین جا خرج شود و تولیدکنندههای بومی خودمان قوی شوند. انتظار داریم همه بیایند پای کار، از جهاد کشاورزی و فنی حرفهای که متولی آموزش هستند تا تعاون که باید تشکیل تعاونی را به این افراد آموزش بدهد. ضمن اینکه دستگاهها و سازمانهای مختلف کلی بودجه دارند برای اشتغال زایی. میشود در این عرصه هزینه کرد به جای دادن وامهای الکی و بدون خروجی که معلوم نباشد کجا خرج میشود.
وقتی خودمان زیرساخت و نیروی آموزش دیده داریم، چرا از ظرفیتهای تولیدمان استفاده نکنیم که باعث صرفه جویی بشود؟ ضمن اینکه الان گل وگیاه گران شده است و تولید آن ارزش دارد. هر گلدان سدوم ۹ هزار تومان است، اگر بخواهیم از پیمانکار بخریم. درحالی که تولید آن کاری ندارد. قلمههای ریشه دارشده اش را نشانتان خواهم داد.
در هر کاری که از دستم بربیاید، حتی در گلدانهای سفالی و پلاستیکی مجموعه. به شهرداریهای مناطق اعلام کردم همه گلدانها را باید برگردانند؛ اگر سالم باشد، دوباره استفاده میکنیم، وگرنه بازچرخانی میشود و پول آن به شهرداری برمی گردد.
مثال میزنم. حتما دیوارهای سبز از گل پتوس در نمایشگاه گل وگیاه را دیده اید؛ حدود ۵۰ درصد ضایعات داشت که در قالب هزینههای برگزاری نمایشگاه حساب میشد. در دو نمایشگاه سالهای گذشته، گونهها را بعد از نمایشگاه آوردیم اداره و تکثیر و گلدان زنی کردیم تا برای سرسبزی ساختمانهای شهرداری استفاده شود و این نیاز را با خرید دوباره تأمین نکنیم.
بیمارستان این مرکز را که بازدید خواهیم کرد، برای گونههای آپارتمانی درست کردیم تا گلهایی را که در آستانه خراب شدن است، تیمار کنیم و به چرخه استفاده برگردانیم. نمونه دیگر، نخستین رویداد «طعم و رنگ پاییز» بود که پارسال در بوستان جهان شهر برگزار شد. بلافاصله بعد از برگزاری، گلهای داوودی را آوردیم اینجا و قلمه گرفتیم. اگر این کار را نمیکردیم، ضایعات میشد و کسی هم نمیپرسید چرا. الان همان قلمهها شده است ۲۰ هزار بوته گل که تا یک ماه دیگر در نقاط مختلف شهر کاشته میشود.
خوشبختانه از سوی معاونت خدمات شهری و مجموعه شورای اسلامی شهر که اعتبارات لازم را تصویب میکنند، بله، اما مستحضر هستید که در همه مجموعهها هستند کسانی که سنگ اندازی کنند. گاهی، وقتی بنای انجام کاری را داری، تعداد «نکن» گوها از کسانی که پای کار هستند، بیشتر میشود. بیایید وارد جزئیات نشویم.
نه. در هر دو حوزه، آسیبهای مشابهی وجود دارد که وقتی دقیقتر نگاه کنیم، در کشور تکرارشونده است. مثلا در سال ۱۳۹۹، چندصدمیلیارد تومان از هزینههای دریافت پروانه ساختمانی بابت حق بیمه کارگران ساختمانی به حساب دستگاه مربوط در استان واریز شد، درحالی که بیمه گر جدیدی جذب نشده بود. آنها میگفتند ما باید این مبلغ را به صندوق کشوری واریز کنیم، درحالی که منطق میگوید وقتی این پول دارد از استان ما واریز میشود، باید در همین استان هم هزینه و صرف گسترش کار شود. این دست تجربهها را که میگذارم در کنار تجربههای مسئولیت کنونی ام و ارتباط با دستگاههای مختلف، به مشابهتهای زیادی میرسم.
ما در مشهد، استان و کشور مشکل اعتبار و زیرساخت نداریم؛ مشکل ما زنجیرههای گسستهای است که باید به هم وصل شود.
بله، روزمره نیست. قبلا این طور بود که افقها کمی و عددی تعریف میشد. این را از باب مثال عرض میکنم صرفا تا بهتر متوجه منظورم بشوید. مثلا این طور گفته میشد که اگر امسال ۱۲ میلیون بوته گل میکاریم، سال دیگر باید بشود ۱۵ میلیون. معتقدم که این افقها باید بازنگری و کیفی شود و در حوزه درختها و گونههای ماندگار کار کنیم. خاطرم هست که سال ۱۳۹۴ وقتی رئیس اداره تدارکات سازمان پارکها بودم، ۲۰ هزار درختچه توری خریده شد.
در شهر دیده اید حتما. سه ماه گل دهی و معادل ۲ میلیون گل فصلی، زیبایی دارد. این را مقایسه کنید با حدود ۱۰۰ میلیون گل فصلی کاشته شده در ۱۰ سال گذشته که از بوته هایش هیچ نمانده است. در مدت پنج سال، ۲۰ میلیارد تومان برای گل لاله هزینه کرده ایم. به جز اینکه توقع مردم را زیاد کرده و یک فضای سبز ناپایدار و زیبایی چندروزه ایجاد کرده ایم، فایده دیگری داشته است؟
نه. خاستگاه لاله، ایران است و باید در زمینه کاشت گونههای پیازی متنوع کار شود. من میگویم کارهایمان باید مبتنی بر R&D (تحقیق و توسعه) باشد. در سالهای ۲۰۳۵ به بعد، عمده تنشها بر سر آب خواهد بود. اگر ما همچنان دنبال ایجاد فضای سبز ناپایدار باشیم، به مشکل میخوریم. درباره این تغییر سیاستها داریم به صورت جدی کار میکنیم. شاید نیازی نباشد اطلاع رسانی شود.
ببینید، بهترین گزینه، سادهترین آن نیست. در جلسهای تخصصی، نماینده یکی از دستگاههای متولی آب از حذف چمن میگفت، درحالی که به دلیل زیرساختهای فرسوده خودشان، کلی آب دارد هدر میرود. به جز سربی که چمنها جذب میکنند و با چمن زنی جمع آوری میشود، میدانید اگر این چمنها نبودند، گردوخاکی که چند روز پیش در مشهد به راه افتاد، شهر را چه میکرد؟! به جای تصمیمهای احساسی باید R&D را جا بیندازیم.
ما داریم به نوبه خودمان در این زمینه کار میکنیم. مشاور گرفته ایم برای پژوهش روی گونههای کم آب، متناسب با اقلیم و ضدآلرژی. فرزند خودم درگیر آسم کودکان است و به گفته فوق تخصص آلرژی، بخشی از ماجرا به نوع گونههای کشت شده در شهر برمی گردد.
قوانین را از دستگاههای مسئول مطالبه میکنیم. به صورت تجربی هم مشاهدات ما نشان میدهد برخی گونههای کنونی ویژگیهای مناسبی دارند، مثل سدوم که در سرمای منفی ۱۷ درجه دوام آورد و کم نیاز به آب است. در کاشت به اینها بیشتر توجه میکنیم. در بازدید، گلخانه هایشان را خواهید دید. بنده سراغ استادان این حوزه در دانشگاه فردوسی مشهد رفته ام تا پای کار بیایند.
از آب آب شیرین کن استاندارد و آب چاه. دنبال این هستم که از تصفیه خانه سیدی هم یک خط بگیرم.
بیشتر آب چاه است، چون جهاد نظارت جدی دارد. بااین حال، احتمالش هست که دراین بین از آب شرب هم استفاده شود.
میشود این طور تفسیر کرد. فضای فیزیکی آن هم موجود است. بااین حال، باید کارشناسانه به قضیه وارد شد. مشاور، در حال مطالعه است.
بله.
دنبال جای بهتری هستیم، جایی که فضا باز باشد.
برای استراحت و نماز کارگران است. کارگر باید بهترین فضا را در اختیار داشته باشد. این موضوع حس خوبی به او میدهد و روی بهره وری اش قطعا مؤثر است.