رضوانی| ژوزه ساراماگو میتواند امید و الگوی همه شکستخوردگان باشد. نویسنده پرتغالی برنده نوبل که آثارش به زبانهای گوناگون ترجمه شده و چند میلیون نسخه فروش رفته است، در سنی که بعضی در آن به خانه سالمندان میروند، تازه شناخته شد و به شهرت رسید.
او که سال 1922 در دهکدهای کوچک در شمال لیسبون پرتغال به دنیا آمده بود، از زندگی ادبیاش خیری ندید تا سال 1982. «بالتازار و بلموندا» همان اتفاقی بود که هر نویسندهای در طول عمر حرفهایاش حسرت رسیدن به آن را میخورد. ساراماگو این رمان را در شصتسالگی منتشر کرد و 6 سال بعد، ترجمه انگلیسی آن، اتفاق را کامل کرد و شهرت از راه رسید. البته او در جوانی سعیش را کرده بود اما «کشور گناه» که نخستین رمانش بود و زمانی که 25 سال داشت منتشر شده بود، اقبالی نیافت و ناشر دیگر حاضر نشد خطر انتشار رمان دومش را بپذیرد و این شکستها آنقدر دلسردش کرد که تا 35 سال بعد چیزی منتشر نکرد. اما بازگشت ققنوسوار این نویسنده چنان تأثیرگذار بود که 16 سال پس از شروع دوباره به نوشتن و در سال 1998، جایزه نوبل ادبیات با افتخار به او اهدا شد. آکادمی نوبل در متن بیانیه خود در مورد انگیزه دادن این جایزه به ساراماگو چنین نوشت: به خاطر نوشتههایی که با تخیلات، شفقت و طعنه تقویت شدهاند و ما را یک بار دیگر قادر به درک واقعیت گریزپا میسازند.
«کوری» معروفترین و احتمالا ماندگارترین اثر اوست که به زبانهای مختلف برگردانده شده و در ایران هم ترجمههای متعددی از آن به بازار آمده است، اثری جهانی با پیامی جهانشمول. داستان «کوری» در شهری بینام میگذرد که به طور ناگهانی و بدون دلیل خاصی، شهروندان آن بینایی خود را از دست میدهند و افراد سالم، کوران را به پادگانی منتقل میکنند و آنجاست که میبینیم حتی درد و رنج مشترک هم نمیتواند مانعی بر طمع و خودخواهی و تمامیتخواهی بشر باشد.
شاید ذهن ساراماگو نیاز به سالها تمرین و مطالعه و تجربه داشت که بتواند چیزی تراوش کند که همه مخاطبان را به تحسین وادارد. شاید گذر عمر و دنیادیدگی لازم بود که ساراماگوی پیر بتواند آنچه را از بشر دیده است در قالب داستانی تمثیلی به زیبایی روایت کند تا آیینهای باشد پیش روی آدمیزاد که با زشتیهایش مواجه شود، پلیدیهایی که شاید هیچوقت تمام نشود، اما روشنضمیران و روشناندیشان را چارهای نیست جز اینکه از کلام آیینه بسازند تا شاید موجودی که خود را اشرف مخلوقات میخواند و میداند، با دیدن چهره خود در آن، کمی شرم کند.