به گزارش شهرآرانیوز ۲۲ قتل در بهار و ۱۵قتل در تابستان. آماری است که با بررسی قتلهای گزارششده در رسانههای مشهدی در دو فصل گذشته، منتشر کردیم. نوشتیم که در بازخوانی این قتلها با قاتلان حرفهای که برای جنایت برنامهریزی کرده باشند، روبهرو نمیشویم؛ یعنی خبری از قاتلان اجیرشده و نقشههای پیچیده در کار نیست. بلکه بیشتر با آدمهایی عصبانی روبهرو هستیم که در هنگام نزاع و درگیری، به جای حل مشکل از راه قانونی با رفتارهای هیجانی و احساسی، صحنه را به خون کشیدهاند. البته که در بروز این رفتارهای هیجانی، مسائلی تأثیرگذار است که ما در گفتگو با یک روانشناس و جرمشناس با نگاهی به قتلهای بهار و تابستان مشهد، آن را بررسی کردهایم.
طبق گزارش رسانههای مشهدی، قتل بر اثر نزاع و درگیری، سرآمد دلیل قتلهای شش ماه گذشته در مشهد بوده است. درگیریهایی که اختلافهای حلنشده بین دو همسایه، دو هممحلهای یا زن و شوهر، آنها را به جان هم انداخته و بالأخره یک روز رنگ خون گرفته است. اما چه میشود که یک اختلاف آنقدر در ذهن افراد، بزرگ شود، سر باز کند و قتل به بار بیاورد.
مهدی سودآوری، روانشناس بالینی، در این باره میگوید: احساس خشم از رفتارهای فردی که ما را تحقیر کرده، آزار رسانده، به مالمان دستدرازی کرده و... در یک لحظه از وجود انسان خارج نمیشود. یک روز، دو روز تا یکسال این خشم را درون خود نگه میدارم، مرورش میکنم و درنتیجه بزرگتر میشود و درنهایت باور میکنم که حق با من است. او ادامه میدهد: با خودم میگویم، تو من را تحقیر کردی، پس من هم باید تو را تحقیر کنم و آبرویت را ببرم. درواقع این تحقیر به خشم و پرخاشگری منجر میشود و در قالب رفتارهای کلامی، فیزیکی، آسیب به اموال یا قتل، خود را نشان میدهد.
معمولا بار روانی کینه و دشمنی روی روان ما بیشتر از طرف مقابل است. چون او اطلاعی از این موضوع ندارد، اما چه اتفاقی میافتد که کینه درون ما بزرگ و بزرگتر میشود تا جایی که دیگر توان سرکوب و نگهداشتن آن را درون خود نداریم و برونریزی میکنیم. سودآوری با بیان این مطلب میگوید: من برای انتقامگرفتن در ذهنم سناریوهای مختلفی میچینم.
اما در دنیای واقعی همهچیز به همان شکلی که در ذهن ماست، پیش نمیرود. یعنی من فکر میکنم به محل کار طرف میروم و آبرویش را با دادوبیدادکردن میبرم. کتککاری راه میاندازم و...، اما این را حساب نمیکنم که او هم ساکت نمینشیند. نه لال است و نه دست و پایش را بستهاند، بنابراین سناریویی که ریختهام، از کنترل خارج میشود. درحالی که من فقط میخواستم شیشه خودرویش را بشکنم، اما او هم سنگی به سمتم پرتاب میکند و درگیری پیش میآید. درواقع این تمایز و تفاوت بین سناریوهای ذهنی و واقعیتهاست که به خشونت، درگیری و نزاع و قتل منجر میشود.
تفاوت در قدرت به کینه منجر میشود و کار را به قتل میرساند. این موضوعی است که این روانشناس بالینی در بروز جرم به آن اشاره میکند و میگوید: اگر آنکه در رده شغلی پایینتر قرار دارد، کمزورتر است و کمپولتر، دچار کینه شود، از آنجایی که زورش نمیرسد طرف مقابل را از مزیتی محروم کند؛ یعنی زورش نمیرسد پول فرد را بگیرد و به داراییاش آسیب بزند، تنها راهی که برایش میماند پرخاش کلامی است. همان چیزی که ممکن است منجر به قتل شود.
اما راهحلهای منطقیتر چیست؟ این روانکاو در این باره بیان میکند: در هر صورت کینه و دشمنی بین افراد اتفاق میافتد، اما باید راهحلهای غیرخشونتآمیز را امتحان کرد. مثلا به عکسش آنقدر فحش بدهید تا دلتان خنک شود. فریادزدن هم تأثیر دارد. مثلا روی کوه بروید و به آن فرد فحش بدهید.
در این بین، اما گزینه بخشش هم وجود دارد که نظر سودآوری دراین باره بهعنوان یک روانکاو، جالب توجه است: بخشش در حرف زیباست. آن هم صرف نظر از اینکه حق با ما هست یا نه. از طرفی توان روانی به شدت بالایی برای بخشش و گذشت نیاز است، معمولا زمانی میتوانیم ببخشیم که قدرت صدمهزدن داشته باشیم.
اما اگر قدرت صدمهزدن به کسی که به من آسیب زده را ندارم و حرف از بخشش میزنم، بدتر به تحقیر منجر میشود. مانند فردی که از دست رئیسش ناراحت است و پشت سرش فحش میدهد، چون زورش به او نمیرسد، خشونت و تحقیر را روی زن و بچهاش اعمال میکند. درواقع باید گفت که تحقیر اجتماعی به خشونت خانگی منجر میشود.
«هر فردی در زندگی خود جدا از اینکه در چه رتبه و مرتبهای قرار دارد، میتواند مرتکب قتل شود!» سعید عیسیزاده، کارشناسارشد حقوق و جرمشناس، بهصراحت این موضوع را بیان میکند و میگوید: قتل در یک لحظه اتفاق میافتد. فرد در یک لحظه، دچار استرس و نگرانی بسیار میشود و از آنجا که نمیتواند این میزان فشار عصبی را کنترل کند، دست به این اقدام میزند.
او ادامه میدهد: معمولا مشاهده میشود که گرمای شدید و طاقتفرسای هوا نیز در وقوع قتل تأثیرگذار است. به همین دلیل معمولا تعداد قتلها در فصلهای گرم سال بیشتر از زمانهای دیگر گزارش شده است. درواقع میزان دمای هوا میتواند اعصاب فرد را از کنترل خارج و او را تا اندازهای عصبانی کند که از کوره دربرود و از او رفتارهای نابهنجار بروز کند.
به گفته این کارشناسارشد حقوق، در این موارد فقط افرادی که برای سلامت روان خود اهمیت قائل هستند، میتوانند در شرایط سخت و دشوار طاقت بیاورند و از بروز جرم خودداری کنند. چون در شرایط استرسزا میتوانند رفتارهای خود را کنترل کنند، خشمگین نشوند و در لحظه تصمیم نگیرند.
از آنجا که بیشتر قتلهای دو فصل مشهد با ضربه چاقو به سر و گردن اتفاق افتاده است، یعنی ۲۱ قتل از ۳۷ قتل، این وکیل پایه یک دادگستری برای پیشگیری از جرائم خشن به تشدید نظارت بر حمل سلاح اشاره میکند و میگوید: اطلاعرسانی و تبلیغات رسانهای درباره میزان مجازاتی که حمل سلاح گرم و سرد در پی دارد، میتواند از بروز بسیاری از اینگونه جرائم جلوگیری کند تا افراد دست به تهیه و حمل سلاح نزنند.
حتی با تشدید مجازاتهای نگهداری از سلاح غیرمجاز میتوان به پیشگیری و کاهش جرائم امید داشت.
او میافزاید: بیشک در درگیری و نزاع، وقتی افراد به سلاح گرم یا سرد دسترسی داشته باشند، قطعا در آن شرایط استرسزا به استفاده از آن تحریک میشوند و اتفاق بدتری در ادامه این درگیری روی میدهد.
عیسیزاده به این هم اشاره میکند که روند طولانی بررسی شکایتها در دادسرا، دلیلی است بر اینکه افراد خود با رفتارهای خشونتآمیز دست به احقاق حق بزنند. او میگوید: در حال حاضر بهدلیل تعداد زیاد پروندهها و تعداد کم قضات در دادگستریها، رسیدگی به پروندهها با سرعت کمی پیش میرود. موضوعی که باعث شده افراد از رسیدن به حقشان و نتیجه ناامید شده و خود به احقاق حقوقشان بپردازند.
این جرمشناس میافزاید: در روستاها نیز دسترسی به مراجع قضایی کم است و آنها نیز معمولا خودشان برای گرفتن حقشان وارد عمل میشوند. چنانکه نزاعها و درگیریهای گروهی و قبیلهای برای گرفتن انتقام، فراوان گزارش میشود. این اتفاق با افزایش دادگستری و مراجع قضایی در روستاها برای رسیدگی سریعتر به پروندهها و احقاق حق دعاوی تأثیر میگذارد.
این کارشناسارشد حقوق با بیان اینکه شکایتهای واهی نیز روند رسیدگی به پروندهها را طولانی میکند، میگوید: افرادی که بهدلیل ناآگاهی و نداشتن علم حقوق، شکایت نادرست به دادسرا مطرح میکنند، روند رسیدگی به پروندهها را طولانی میکنند.
او میافزاید: بهترین راه برای مقابله با این موضوع، اجباریشدن وکالت در دعاوی است. در این صورت، تعداد پروندههای ارجاع شده به دادسراها کمتر میشود و پروندههایی با دلایل محکمتر وارد دادگستری میشود، درنتیجه رسیدن به نتیجه این پروندهها در زمان کوتاهتر محتمل است.