جشنوارههای داستان نویسی فارسی باز هم با انتقاد روبه رو شد. این رویدادهای ادبی سال هاست که گرفتار حاشیه و در روزهای اخیر نیز از آن برکنار نبوده است؛ چرا که به دنبال برگزاری آیین پایانی مواردی از رقابتهای ادبی در داخل و خارج کشور، برخی اهالی داستان به انتخابهای داوران خرده گرفتند. مثلا داستان نویسی اعتقاد داشت داور فلان جایزه ادبی به آثار شاگردان خودش امتیاز بالا داده است تا آنها به عنوان برنده معرفی شوند و کسانی دیگر بر این باور بودند اینکه برنده عنوان نخست در یک جشنواره فارسی خارج از ایران ساکن کشور میزبان است مشکوک و سؤال برانگیز است!
اما برای رسیدن به ارزیابی منصفانه باید به این قضیه از جوانب مختلف نگاه کرد. از یک سو، انسان و کاری که انجام دهد کامل نیست و این جوایز ادبی هم مستثنا از این امر نیستند. خیلی وقتها سلیقه داوران و برگزارکنندگان جشنواره ممکن است به نوع خاصی از نوشتن گرایش داشته باشد و انواع دیگرِ قلم زدن را، هر قدر والا و هنرمندانه، نادیده بگیرند.
شاید داور جشنواره از سر بدسلیقگی رأی ناصوابی به داستانی بدهد و حتی دور از ذهن نیست که اصلا آقا یا خانم داور دانش درخوری در زمینه ادبیات داستانی نداشته باشد و بااین همه، وصله غرض ورزی به این افراد نچسبد (اگرچه انتخاب داوران نالایق جای نکوهش دارد)! همچنین محتمل است بدگمانی به جوایز و جشنوارههای ادبی برآمده از آگاهی نباشد یا برخاسته از خصومتهای شخصی باشد؛ برای نمونه، داستان نویسی اعتقاد داشته داستانش شایسته کسب عنوان برتر فلان رویداد ادبی است و با انتخاب نشدنش بنای انتقاد و شکایت را میگذارد؛ چه بسا شخص منتقد در موضع نادرستی ایستاده باشد و اساسا بر خلاف پنداشت او داستانش شایستگی رتبه آوردن و مورد توجه ارزیابان واقع شدن را نداشته است و کسانی دیگر بابت اختلافاتشان با دست اندرکاران رویداد ادبی مدنظر به دنبال عیب جویی و اشکال تراشی اند!
از سوی دیگر، منتقدان هم پر بیراه نمیگویند. تردیدی نیست که در مواردی، این روابط است که جای ضوابط مینشیند و برگزارکننده جایزه ادبی و داورانش یا کسانی از این جمع برای منافع شخصی یا گروهی آثاری را به عنوان داستان برتر و برگزیده معرفی میکنند که در این حد و اندازه نیست!
حال در مواجهه با این رویدادها چه رویکردی را باید در پیش گرفت؟ آیا داستان نویس به ویژه اگر نوقلم و جوان است، باید در جوایز ادبی حضور پیدا کند و نوشته هایش را شرکت دهد؟ یا در واکنش به ایرادهای یادشده چنین جشنوارههایی را تحریم و از دسترنج خلاقه اش بی نصیب سازد؟ نگارنده بر این باور است که رویدادهای ادبی در کشور ما پر از کاستی است و فرقی هم نمیکند که برگزارکننده نهادهای حکومتی باشند یا بخش خصوصی؛ همواره شائبه بی عدالتی ناشی از انگیزههای جناحی و مالی و... در داوریها وجود دارد.
در عین حال، نمیتوان حسن نیت عدهای از این گروه را منکر شد که علاقه مندند حرکتی فرهنگی انجام دهند و اتفاق مثبتی را رقم زنند. واقعیت این است که همان قدر که شبهه ناراستی و حق کشی در اتفاقهای ادبی وجود دارد، امکان تحقق حرکتی عادلانه و درخور نیز هست. اگر عاملان جشنوارهای به درستی و از سر عدل و انصاف و شایستگی کارشان را صورت دهند میتوانند اتفاقات نغز و پسندیدهای را رقم بزنند.
از تشویق و ترغیب شرکت کنندگان به جدیت بیشتر در امر نوشتن تا گشودن گرههای زندگی آنها (مثلا برنده یک رقابت ادبی میتواند مبلغ نقدی پاداش خود را به زخمهای زندگی اش بزند یا اگر زیر بار مشکلات رنگ به رنگ روزگار کمر خم کرده، دست کم زمانی کوتاه حال خوب نصیبش شود).
آیا همینها کافی نیست تا نویسندهای اثرش را برای فلان جایزه ادبی – که البته با باورها و جهان بینی اش تضادی ندارد – بفرستد و از مواهب احتمالی آن بهرهمند شود؟ «نیش قلم» این شماره با نوش نیز همراه بود و اگر این خارج شدن از مسیر، بتواند به خواننده این یادداشت کمکی کند، به باور نگارنده اتفاق مثبتی روی داده است.