شکیبا افخمیراد | اگر همینطور پیش برود و در راهی که در آن قدم برداشته ثابت بماند آیندگان از او بهعنوان یکی از بزرگان آواز ایران یاد خواهند کرد. او همانند اساتیدش دکتر حسین عمومی و علیاصغر شاهزیدی از خردسالی با موسیقی آشنا شده است. حضور در ارکستر ملی ایران و همکاری با گروهای موسیقی از عمده فعالیتهایی بوده که نام محمد رضا معتمدی را بر سر زبانها انداخته است. معتمدی که در کارنامه هنریاش سابقه همکاری با استاد محمدرضا لطفی، استاد محمدرضا شجریان، استاد فرهاد فخرالدینی، استاد حسین علیزاده و ... میدرخشد، در سال ۲۰۱۳ از سوی رادیو دولتی فرانسه بهعنوان خواننده برگزیده سال انتخاب شده و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرده است. همچنین «ای عاشقان»، «وطنم ایران»، «اپرای عاشورا» و «اپرای عروسکی مولوی» از جمله آثار تحسین شده اوست.
سال گذشته بود که تبوتاب برگزاری کنسرت رایگان برای مردم داغ شد و خوانندگان بسیاری برای برپایی این رویداد در صفحات شخصی خود در فضای مجازی یا در مصاحبه با رسانهها اعلام آمادگی کردند، اما در این بین، تنها فردی که حرفش را عملی کرد و برای ترویج نشاط و شادی میان مردم روی صحنه رفت، محمد معتمدی بود؛ خوانندهای که بدون جنجالآفرینی، همیشه موضع خود را دربرابر اتفاقاتی که درباره موسیقی کشور رخ میدهد، اعلام میکند. از مخالفت با قانون واریز 10درصد از بهای بلیت کنسرتها به خزانه دولت تا تبدیل شدن یک سایت فروش بلیت کنسرت به سیاستگذار این حوزه. معتمدی بهمنظور اجراهای مناسبتی ازجمله در برنامه «بهار جانها»، از ویژهبرنامههای ماه مبارک رمضان، چندین بار به مشهد سفر کرده است. در دهه کرامت امسال نیز او بار دیگر به مشهد آمد تا در برنامه «جشن ایوان شمس» که در بوستان کوهسنگی برگزار میشد، روی صحنه برود. این سفر فرصتی را فراهم کرد تا با این خواننده موسیقی ایرانی و سنتی که تا امروز آلبومهای مختلفی را منتشر کرده و تیتراژ فیلمهایی چون سیانور و مجموعه تلویزیونی «شرایط خاص» را هم خوانده است، گپوگفتی درباره اتفاقات موسیقی مشهد و کشور بزنیم.
شما در برنامههای مختلفی در مشهد روی صحنه رفتهاید، درباره حالوهوای مشهد و رویارویی با مردم این شهر بگویید؟
مشهد برای من شهری خاص و دوستداشتنی است و چون مشهد را دوست دارم، زیاد هم قسمتم میشود که به این شهر سفر کنم. مردم این شهر و خطه خراسان بزرگ از دوران باستان با موسیقی و نوا و نغمه عجین بودهاند و بهنوعی این منطقه را باید خاستگاه موسیقی دانست، آنهم موسیقیای که ریشه عرفانی و معنوی دارد؛ همچون موسیقی مقامی در شرق و شمال خراسان. درحقیقت یکی از آرزوهای من این است که در خطه خراسان، اجرای موسیقیهایی را ببینم که در شأن اینجا و مردمش باشد، از اینرو فکر میکنم گاهی چندین برنامه هنری بدون حاشیه و حرفوحدیث برگزار شود، اتفاق خیلی خوبی برای مشهد است.
فکر میکنید این اجراهای بیحاشیه چطور میتواند برگزار شود؟
مشکلی که بهطور کلان در کشور ما وجود دارد، شکاف یا دوقطبی بودن یا دودستگی است. این شکاف در بعدهای مختلف جامعه، ما را از جنبههای مختلف مثل کاغذ تا میکند؛ خط تایی که متاسفانه هر روز نازکتر میشود. ما نباید اجازه دهیم این خط به پارگی و دودستگی برسد؛ البته بسیاری در تلاشند که این خط تا را بهطور مثال در زمینههای قومی، اعتقادی، فرهنگی و اقتصادی تشدید یا نازک کنند. به نظر من برای شهرهای مهمی مثل مشهد با کمی تدبیر و درایت و درنظر گرفتن جمیع شرایط باید تصمیم بگیریم، کمااینکه ما بهجای افرادی که تصمیم میگیرند، نیستیم. شاید صلاح و مصلحتهایی است که ما خبر نداریم، اما آنچه ما از این سمت میز تصمیمگیری میبینیم، نشان میدهد که تصمیمگیریهای این روزها باعث ایجاد شکاف در جامعه شده است؛ شکافی که متاثر از شکل نگرفتن گفتوگو در جامعه است، درحالیکه افراد با گرایشهای مختلف، باید بنشینند باهم صحبت کنند.
جدا از شهر مشهد، ما در دیگر شهرهای استان نیز، امکان برگزاری کنسرت را داریم که با استقبال مخاطبان نیز همراه است، اما بهتازگی قانون پرداخت 10درصد از فروش بلیت کنسرتها به خزانه دولت، مطرح شده که برگزاری خیلی از کنسرتها را تحتتاثیر قرار داده است و شما نیز خود یکی از مخالفان این طرح بودهاید؟
درست است؛ این طرح برای سروسامان دادن به نظام مالیاتی کشور مطرح شد و کلیات آن شاید مشکلی نداشته باشد اما این قانون بهمنظور سروسامان دادن به امور مالیاتی کشور خام و بدون مطالعه تصویب شده است، جای اشکال دارد. من معتقدم خروجی این قانون موجب میشود موسیقیهای جدی، معنوی، سنتی، مقامی و موسیقیهایی که نیاز به حمایت دارند و همهجای دنیا تحت حمایت دولتها هستند، به ضعف کشیده شوند. از طرف دیگر موسیقیهای تجاری، جای خالی آنها را در بازار رقابت پر خواهند کرد.
به نظرم مجلس که این قانون را وضع کرده است، میتوانست با کمی درایت، تمهیداتی بیندیشد که هم موسیقی کشور سروسامان بگیرد و هم موسیقیهایی که نیاز به حامی دارند، حمایت شوند اما اکنون در روند بلیتفروشی، هیچ مقام مالیاتی دولتی نمیداند هر کنسرت چه مقدار بلیت فروخته است و مشخص نیست که تعداد بلیتی که فروخته شده است، واقعی است یا خیر، بنابراین بهنظر من، مالیات گرفتن از یک موضوع مبهم، اتفاقی خطا در خطاست.
پیش از مطرح شدن این قانون نیز گروههای موسیقی سنتی و اصیل، کمتر در شهرهای مختلف فرصت اجرای کنسرت پیدا میکردند، حال باتوجهبه سخنان شما با تصویب این قانون، عملا موسیقی تجاری، اندک فضای باقیمانده برای موسیقی اصیل همچون موسیقی خراسان را نیز خواهد گرفت؟
من معتقدم موسیقی پاپ و تجاری، نیاز مصرفی جامعه است و برخلاف نظر عدهای، نمیتوان آن را حذف کرد اما این نوع از موسیقی نباید فضایی را که متعلق به موسیقی جدی، هنری و فرهنگی است، تصرف کند؛ اتفاقی که این روزها رخ داده و موسیقی پاپ، فضای تبلیغاتی و سالنهای اجرا را از موسیقی سنتی گرفته است. ازطرفی طبق قانون ارشاد، در هر شهر تعداد محدودی کنسرت در ماه میتواند اجرا شود، بنابراین با ظهور فزاینده موسیقیهای تجاری، امکان گرفتن مجوز و برگزاری کنسرت برای موسیقی اصیل به حداقل رسیده و عرصه بر انواع موسیقی فرهنگی تنگ شده است. در این بین به نظرم کافی است که متولیان فرهنگی از موسیقی خوب حمایت کنند تا زمینه برای رشد و معرفی و فراگیر شدن موسیقیهای خوب و اصیل فراهم شود.
پیش از این شما در پستی از اختصاص نیافتن بیلبورد به اجراهایتان اعتراض کرده بودید. پیرو صحبتهایی که انجام شد، فکر میکنید اختصاص بیلبورد برای تبلیغات کنسرتها میتواند از دلایلی باشد که موسیقی تجاری، جای موسیقی اصیل را بگیرد؟
بله، بیلبوردها یکی از این موضوعات است؛ یعنی بهطور مثال فردی که خواننده نیست و قرار است یک سانس در سالنی کنسرت برگزار کند، در همهجای شهری مثل تهران، بیلبوردهایش نصب میشود. براساس قیمتی که شهرداری از من بهعنوان خواننده موسیقی اصیل ایرانی برای اجاره بیلبورد درخواست کرده است، میتوانم بگویم فردی که خواننده نیست و قرار است موسیقی مصرفی ارائه کند، باید میلیاردها تومان برای گرفتن بیلبوردها هزینه کند که اگر هزار سانس هم سالنش پر شود، نمیتواند پول این بیلبوردها را پرداخت کند که این نشانگر یک سازوکار مجهول است. موسیقی ارکسترسمفونیک تهران، موسیقی دوتارنوازی خراسان، موسیقی ساز و آوازی و اصیل ما، هیچوقت نمیتوانند یک بیلبورد در تهران داشته باشند. به نظرم این قبیل مسائل، خطاهای فرهنگی است و متولیان فرهنگی جامعه و هر سازمان و فردی که در این زمینه وظیفهای دارد، باید تدبیری بیندیشد تا خطاها برطرف شود اما متاسفانه کسی پیگیر نیست و موسیقی یک هنر رهاشده است.
آیا مجموع مسائلی که مطرح شد، میتواند هشداری برای تغییر ذائقه مردم در زمینه موسیقی باشد و درنهایت به کمرنگتر شدن موسیقی اصیل منجر شود؟
بله! ما تقریبا حدود 20سال پیش هشدار دادیم که در آینده، ممکن است ذائقه موسیقی عوض شود. باز در حدود 10سال پیش گفتیم ذائقه موسیقی درحال عوض شدن است و الان میگوییم دیگر ذائقه موسیقی مردم تغییر کرده است و حتی اگر در مشهد، هفتهای 10کنسرت موسیقی برگزار شود، آن ذائقه جبران نمیشود. متاسفانه تعدادی موسیقی وارداتی و بیهویت آمدند و با یک زلزله هشتریشتری ساختمانهای اصیل ما را خراب کردند.
پس با این اوصاف، هیچ زمان این ذائقه تغییر نمیکند؟
چرا؛ ما در مرحلهای هستیم که میتوانیم یک تصمیم درست بگیریم و مثل بازسازی ارگ بم، کار را پیش ببریم اما متاسفانه هنوز کسی به عمق فاجعه پی نبرده است. در همین راستا برخی مسئولان احساس میکنند که ترویج موسیقی در جهت مخالف اعتقادات مذهبی جامعه است و عدهای معتقدند همه موسیقیها باید حذف شوند اما حذف همه موسیقیها یعنی خاموش کردن چراغ همه کنسرتها؛ اتفاقی که منجر به رشد و بروز موسیقی میشود که خیلیها آن را نمیخواهند؛ یعنی آن سیاست تبدیل میشود به ضد خودش؛ اتفاقی که رخ داده است، درحالیکه با یک تحلیل علمی و درست و کارشناسانه، ثابت میشود که موسیقی خوب، اصیل و عرفانی به تقویت روحیات مذهبی و عرفانی جامعه کمک میکند.