الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ عادل بزدوده، نام آشنایی، به ویژه برای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ است. این نسل، نام این نویسنده، کارگردان نمایش عروسکی و عروسک ساز را در تیتراژ پایانی اغلب برنامهها و سریالهای عروسکی خاطره انگیز و معروفی مانند «تا به تا» و «خونه مادربزرگه» به یاد دارد. این هنرمند هفته گذشته در ترکیب هیئت داوران جشنواره سیمرغ (طراحی و ساخت عروسکهای شاهنامه) به مشهد آمده بود تا تجربه بیش از ۵۳ سال کار عروسک سازی را با علاقهمندان به این هنر به اشتراک بگذارد.
در حاشیه اختتامیه این جشنواره فرصتی دست داد تا گپ کوتاهی با وی درباره احیای جایگاه عروسک در دنیای امروز کودکان و نوجوانان داشته باشیم. او بااشاره به عمر کوتاه شخصیتهای عروسکیای مانند «مرد عنکبوتی» و «بتمن» که با تبلیغات توانستهاند سهم بزرگی از بازار جهانی این هنر را به خود اختصاص دهند، از کم توجهی به ظرفیت عظیم شاهنامه فردوسی برای عروسکسازی گفت: «یک کتاب غنی هزارساله به نام شاهنامه پشت عروسکهای ما وجود دارد.» و امیدوار است به پشتوانه همین تاریخ و فرهنگ بتوانیم نقش و حضوری موثر در جهان داشته باشیم.
حضور عروسک در زندگی کودکان در هر زمانی، حتی با وجود فناوری پیشرفته جهانی مسجل است. اما اینکه چطور میتوانیم هویت فراموش شده عروسکها را به آنها برگردانیم، یک بخشش به آدمهایی مثل من برمی گردد که در این زمینه فعالیت میکنند، بخشی هم به عزیزان و مدیران بالادستی که این ظرفیت را بفهمند و در این بخش سرمایه گذاری کنند.
من سرمایهای ندارم، اما توانایی ایده پردازی، ساخت وساز و تجربه عملی کار با عروسک را دارم. باید محیطی فراهم شود که بتوانم این تجربیات را به نسلهای بعد انتقال دهم؛ چون به هرحال ما بدهکار نسلها هستیم. بدهکاریم که زندگی را با دنیای عروسک به نسل بعدی درست یاد بدهیم. وقتی بسترها برای انتقال تجربه با یک تیم خلاق فراهم باشد و هنرمندان بتوانند نحوه ساخت وساز عروسک را به درستی آموزش بدهند، قطعا این اتفاق خواهد افتاد.
نمایی از عروسکهای جشنواره عروسک و شاهنامه «سیمرغ»
پیش از همه مدیران باید درباره ظرفیتهای بالقوه عروسک توجیه شوند، همه مدیران در همه بخشهای فرهنگی، نه فقط تلویزیون؛ چون تلویزیون تنها یکی از اشکال بروز عروسک است. تئاتر، اسباب بازی و حتی کتاب فرمهای مختلفی هستند که میتوانند از ظرفیت عروسک استفاده کنند. اینکه عروسک را بی رحمانه در تلویزیون ذبح میکنند، به مدیران و عزیزانی برمی گردد که ظرفیت و تأثیر واقعی عروسک را درک نکرده اند.
باید نشستهای توجیهی برایشان بگذاریم و بگوییم فرهنگ غنی کشور ما در هر منطقه پر از عروسکهای سنتی است. به طورقطع میتوانیم بگوییم تنها کشور کره خاکی هستیم که انواع و اقسام عروسکهای سنتی را در دل جغرافیای ایران داریم. در خراسان چند عروسک سنتی هست که در هیچ جای دنیا وجود ندارد. در کردستان، آذربایجان، کرمان و سیستان وبلوچستان هم همین طور.
اینها پازلهای گم شدهای هستند که باید آرام آرام آنها را پیدا کنیم. ما در جشنواره سیمرغ فعلا به شاهنامه فردوسی بسنده کرده ایم. در واقع به دنبال این بودیم که از بستر شاهنامه فردوسی برای عروسکها استفاده کنیم که این موضوع جا بیفتد و بعد برویم سراغ نظامی گنجوی. به جز عدهای از دانشجویان و اساتید ادبیات و برخی علاقه مندان، چه کسانی نظامی گنجوی را میشناسند؟ آیا یک مهندس کامپیوتر نظامی گنجوی را میشناسند؟
در واقع خاستگاه ادبیاتی ایران فراتر از ایران است. اکنون سؤال این است که چطور میتوانیم آموزههای فرهنگی را که ادبیات غنی فارسی سعی در انتقال آنها دارد، به میان خانوادهها برگردانیم؟ زیرا وقتی این آموزهها را در دل خانواده ببریم، دیگر نگران اخلاق بدی که الان تا حدی در جامعه وجود دارد، نخواهیم بود، اگر از دوره کودکی و با زبان کودک این فرهنگ را آموزش بدهیم. اینجا نقش عروسک مهم میشود و میتواند در جهت تولید محتوای انسانی قدم بردارد.
الان عروسکهای اغلب کشورها به غیراز عروسکهای ایرانی، همه جا را فتح کرده اند. چرا؟ چون مجالش را پیدا کرده اند. سؤال این است که این مجال را ما نمیتوانیم فراهم کنیم. چطور باید این کار را بکنیم؟ آمریکا دارد برای عروسک هایش شخصیتهای اسطورهای خلق میکند، درحالی که ما این شخصیتها را داریم.
آنها «بتمن» و «مرد عنکبوتی» میتراشند و الان این عروسکها در همه جای دنیا هستند. ما اصل این شخصیتها را داریم و اگر اصل آنها را ارائه بدهیم، تعجب دنیا صدچندان خواهد شد؛ بنابراین اول باید از خانه خودمان شروع کنیم، بعد به همسایه هایمان ارائه بدهیم تا دهان به دهان بچرخد و همه دنیا بفهمند که در خراسان عروسکهایی خلق میشوند که داستان شاهنامه را روایت میکنند.
نمایی از عروسکهای جشنواره عروسک و شاهنامه «سیمرغ»
بله، این هدف خیلی بزرگ است، ولی در درازمدت میتوانیم آن را عملی کنیم. چون یک کتاب غنی هزار ساله به نام شاهنامه پشت عروسکهای ما وجود دارد، اما سن شخصیتهایی که آنها خلق کرده اند، به هشتاد سال نمیرسد.
درست است و ما هم باید همین کار را بکنیم. قرار نیست که ما چند نفر این اتفاق را رقم بزنیم. سازمانهای موازی دیگر هم باید به ما کمک کنند. ما را رها نکنند و ما هم آنها را رها نکنیم. درخواست من این است که همه سازمانها و مدیریتهای فرهنگی باید بیدار شوند و به جمع ما بپیوندند، اگر قرار است فرهنگ جامعه را به سمت بهبودی و انسان سازی حرکت بدهیم. ولی مدیریتهای فرهنگی درک درستی از این موضوع ندارند.
هر چهار سال یک بار مدیران عوض میشوند و دوباره روز از نو، روزی از نو. سازوکار درستی باید تدوین شود که هر مدیر جدیدی که میآید نه تنها تجارب قبلی را جارو نکند، بلکه خودش را به آن متصل کند. انجام این فرایند نیاز به زمان دارد. آنها باید متوجه شوند که عروسک و عروسک سازی چیست و چه تأثیری میتواند در ذهن جامعه بگذارد.
وقتی این را نهادینه کنیم، تلنگر لازم را به خانواده ها، آموزش وپرورش، ارشاد و فرهنگ اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و... در اهمیت هنر عروسک سازی میزنیم. باید اتاقهای فکر منسجم داشته باشیم. در کنار ما شما هم به عنوان رسانه باید به ما کمک کنید و باهم این ماجرا را به جلو حرکت دهیم.
اول اینکه من امیدوارم در مشهد و دیگر شهرها فرصتهای مناسبی فراهم شود که بتوانیم کلاس عروسک سازی بگذاریم. اما به نظرم حلقه مفقوده در تولید و سرمایه گذاری است. مسئله عروسکهای اسباب بازی خودش یک ماجرای دیگر است. یعنی در این ماجرا فقط سازمانهای فرهنگی دخیل نیستند، همه نقش دارند. وزارت صمت باید پای کار باشد که کسی که سرمایه کلانی دارد، بداند میتواند عروسک بسازد. شما ببینید چقدر شغل ایجاد میشود. چرا همه عروسکهای دنیا در تایوان ساخته میشوند؟
بیشترین درآمد تایوان از عروسک سازی به دست میآید؛ چون فهمیده اند با در خدمت گرفتن تکنیک و تخصص میتوانند هر عروسکی را تولید کنند. کافی است یک نمونه به آنها بدهید. چرا ما نمیتوانیم چنین منابع درآمدی داشته باشیم؟ یعنی عروسک فقط به کار انتقال فرهنگ نمیآید؛ در کنارش منبع ایجاد شغل هم میتواند باشد. وزارت صمت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر سازمانها باید مسیر آن را هموار کنند.
نمایی از عروسکهای جشنواره عروسک و شاهنامه «سیمرغ»
نمیدانم، ولی وزارت صمت باید نقش محوری داشته باشد. به این بخشها در ایران کم توجهی شده است. برای همین است که متأسفانه دارا و سارا را آن قدر سنگین میسازیم که بچه اصلا نمیتواند یک دقیقه آن را بلند کند. چون برای دارا و سارا بدون اتاق فکر چندنفره تصمیم گرفته میشود و به سراغ هنرمندانی که در ساخت وساز عروسک جز نخبگان بوده اند، نیامده اند.
عروسکهایی که بدون مشورت ساخته شدند، نتیجهای جز شکست نداشتند، درحالی که رهبر معظم انقلاب در یک جلسه خصوصی به این اشاره کرده بودند که چرا وقتی دارا و سارا را در تلویزیون نمایش عمومی نداده اید، میروید از آن تولید انبوه میکنید؟ یعنی ایشان میدانستند راه معرفی محصولی از تلویزیون است. باید اول شخصیتی در تلویزیون دیده شود و بعد عروسک آن به تولید انبوه برسد و تازه شخصیت هم ایرانی باشد. شخصیتهای دارا و سارا اصلا ایرانی نیستند.
هدف گذاری ما مشخص است. ما میخواهیم به آیندهای برسیم که بخشی از فرهنگمان را به خانوادهها و جامعه معرفی کنیم.
فقط باید حوصله داشته باشیم. من همیشه خوش بین بوده ام، ولی عملکرد مدیران بعدی را نمیتوان نادیده گرفت. به هرحال هیچ جای نگرانی و ناامیدی نیست، حتی اگر در مسیر به سنگلاخ هم بخوریم، مهم است که مسیر را طی کنیم.