وزیر صمت گفت: مردم منتظر خودرو هوشمند باشند. به ماجراهایی که بعدا اتفاق میافتد توجه فرمایید.
همسرم گفت: هنوز از خودرو هوشمندی که ثبت نام کرده بودی، خبری نیست؟
گفتم: فکر نکنم به این زودی خبری بشه. چون برای کارت هوشمندی که فقط یک کارت بود دو سال منتظریم، فکر کنم برای خودرو هوشمندی که یک عالم ماس ماسک داره باید حالا حالاها صبر کنیم.
در همین لحظه پیامکی آمد که برای تحویل گرفتن خودرو هوشمند خود مراجعه کنید.
همسرم با خوشحالی گفت: دیدی زود قضاوت کردی، نیاز به این همه انتظار نبود.
برای اینکه خودرو هوشمندمان را تحویل بگیریم، دوتایی سوار خودرو غیرهوشمندمان شدیدم و رفتیم نمایندگی.
یک نفر آنجا بود که گفت: من خودم مدیرپروژه هوشمندسازی این خودرو بودم و بهتون تبریک میگم، چون صفر تا صد این خودرو هوشمند از سوی متخصصان داخلی ساخته شده است.
پرسیدم: واقعا همه شون متخصصان داخلی بودن؟ متخصص مغز یا متخصص قلب یا پزشک عمومی داخلشون نبود؟
همسرم گفت: منظورشون اینه که متخصصان مال داخل بودن.
مدیر پروژه گفت: بله! همه شون از داخل خانواده خودمون بودن. پسرعموها و پسر عمهها و پسرخالهها.
گفتم: شما که جمعتون جمع بود، خوب به پسردایی هاتون هم میگفتین بیان.
گفت: اون ها، چون تو هوشمندسازی تخصص نداشتند دعوت نشدند.
گفتم: پس این قدر شایسته سالاری براتون مهم بوده که به خاطر نداشتن تخصص با اینکه قوم و خویش بودند دعوت به همکاری نکردید.
گفت: بله! البته اینکه اونا هم توی مراسم حنابندون داماد جدیدشون منو دعوت نکردن بی تأثیر نبود. حالا بیایید تا خودرو هوشمند رو نشونتون بدم.
همسرم تا چشمش به خودرو هوشمند افتاد گفت: چرا این خودرو که میگین هوشمنده، شبیه خودروهای هوشمند نیست؟ خیلی شبیه پرایده.
گفتم: نه خانم! از رو ظاهر که نباید قضاوت کرد.
مدیر پروژه گفت: آفرین، این ماشین هم تا دلتون بخواد عملکرد هوشمندانه داره، یکی اش این که به محض اینکه بنزینش تموم میشه، متوقف میشه.
همسرم گفت:معلومه همه ماشینها بدون بنزین متوقف میشن.
مدیر پروژه گفت: نه! کی گفته؟ الان ماشینهای دوگانه سوز بدون بنزین هم به حرکتشون ادامه میدن. تازه اگه توی این ماشین هوشمند شما آب بریزی، بزنم به تخته این قدر هوشش زیاده که میفهمه بنزین نیست و باز هم حرکت نمیکنه.
گفتم: حالا لازم نیست بقیه هوشمندی هاشو بگید، ممکنه چشم بخوره، خودم موقع رانندگی میفهمم. بعد به همسرم گفتم: شما پشت فرمون ماشین غیرهوشمندمون بشین، من خودم هم با همین ماشین هوشمند میام.
همسرم پتو را از رویم کنار زد و گفت: نه! تو با ماشین غیرهوشمند برو من با ماشین هوشمند میام. به جای این همه خوابیدن و تو خواب حرف زدن پاشو برو دفتر پیشخوان. پیامک اومده کارت ملی هوشمندتون آماده است.