انتصابات وزارت فرهنگ تا پایان مهر ماه سال ۱۴۰۳ انجام خواهد شد مشهد، پیشرو در گرافیک مقاومت معرفی فیلم‌های بلند داستانی جشنواره کودک اصفهان + اسامی فیلم ترسناک «جیغ ۷» در راه سینما ایده درخشان دزدیدن پول مترجم از کی عملی شد؟ | درباره بی مهری همیشگی به مترجمان و حق وحقوق آن‌ها تاریخ ایستادگی در فلسطین به زبان شعر گفتگو با هوش مصنوعی «مایکروسافت کوپایلوت» درباره «فرهنگ و ادبیات مشهد» درخشش «پر» و «مورس» در دو جشنواره جهانی جایگزین ترانه علیدوستی در نسخه ترکیه‌ای «شهرزاد» کیست؟ + عکس طناز طباطبایی در «نفس‌خور» فیلم جدید محمد کارت هیئت انتخاب سی‌و‌چهارمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی را بشناسید حداقل دستمزد کارگردانی مستند چقدر است؟ بازگشت «دنیل دی لوییس» به سینما با «شقایق» صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳ واکنش شاعر افعانستانی به حمله موشکی ایران به مواضع صهیونیستی: این نصرت حق معنی و تفسیر ترتیل است از سرگیری فعالیت سینما‌ها از چهارشنبه (۱۱ مهر ۱۴۰۳) راهیابی ۴ فیلم کوتاه از باشگاه فیلم رویش مشهد به چهل‌و‌یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران
سرخط خبرها

پای «قهوه تلخ در مرصاد» به کتابفروشی‌ها باز شد

  • کد خبر: ۲۰۰۸۵۷
  • ۲۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۶
پای «قهوه تلخ در مرصاد» به کتابفروشی‌ها باز شد
کتاب «قهوه تلخ در مرصاد» نوشته مهدی عجم راهی بازار نشر شد.

به گزارش شهرآرانیوز کتاب «قهوه تلخ در مرصاد» نوشته مهدی عجم به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و روانه بازار نشر شده است.

این کتاب خاطرات تلخ و شیرین مدافعان سلامت در نبرد با کروناست که بخشی از این اثر در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات سوره مهر با عنوان آب پرتقال کربلای ۵، شامل ۱۳۵ خرده روایت کرونایی از خاطرات پزشکان و پرستاران منتشر و روانه بازار نشر شد.

در این اثر، با افزودن خاطراتی از سایر کادر درمان، کتاب در شش فصل، علاوه بر بخشی از گلچین آن خاطرات، روایت‌هایی خواندنی از تکنسین‌های عرصه تشخیص، مانند آزمایشگاه ویروس شناسی و بخش تصویربرداری پزشکی و همچنین اعضای خدمات و انتظامات بیمارستان، از روز‌های اوج کرونا، تقدیمتان شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

نیمه‌شب بود و من شیفت سی‌تی‌اسکن بودم. در بخش آماده‌سازی بیماران قبل از عکس، خدمت می‌کردم که جوانی را آوردند. ماسک مخصوص داشت و کپسول اکسیژن همراهش بود. حالش اصلاً مساعد نبود. هنگام استقرارش روی دستگاه، ناچار شدیم ماسک را از او جدا کنیم که ناگهان آن‌قدر بی‌تاب شد که دست‌وپا می‌زد و کمک می‌خواست؛ چون وابستگی شدیدی به اکسیژن داشت. از اکسیژن بخش برایش استفاده شد.

عکسش را گرفتیم که نشان می‌داد درگیری ریه‌اش زیاد است. تا مدت‌ها تصویر او رهایم نمی‌کرد و مقابل چشمانم بود.

چندی بعد، اول صبح با موتور به بیمارستان می‌آمدم و از کنار فضای سبز یکی از اتوبان‌ها رد می‌شدم. هوا خنک و دلپذیر بود. قدری ماسکم را پایین دادم و نفس عمیقی کشیدم که ناگهان چهرۀ آن جوان که نمی‌دانم چه بر سرش آمد، مقابلم مجسم شد. گفتم این نفسی که من و خیلی‌ها به‌راحتی می‌کشیم، برای برخی در این ایام، به یک آرزو تبدیل شده و ما قدرش را نمی‌دانیم.
به‌آرامی‌گفتم: «خدایا، شکرت!»

این کتاب با ۳۰۲ صفحه و شمارگان هزار نسخه عرضه شده است.

منبع: مهر

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->