به گزارش شهرآرانیوز زمانی که در دی ماه سال ۱۳۵۸ با فرمان امام خمینی (ره)، دستور تشکیل نهضت سوادآموزی صادر شد (آن هم درحالی که فقط ۴۷ درصد از مردم ایران باسواد بودند) کسی تصور نمیکرد این آمار تا آن اندازه افزایش یابد که سالها بعد ۹۸ درصد از مردم ایران بتوانند راحت بخوانند و بنویسند و بی سوادی به ریشه کنی قطعی نزدیک شده باشد.
تا زمستان سرد آن سال، مدرسه برای کودکانی تعریف شده بود که منتظر آمدن پاییز بودند و هر روز مسیر رفتن از خانه تا مدرسه را یک نفس میدویدند؛ اما پس از آن پیام تاریخی، برای اولین بار پدربزرگها و مادربزرگها هم پشت نیمکت کلاسهای درس نشستند و شبهای سرد و پربرف را کنار نوه هایشان مشق الفبا کردند.
معلمها کارشان سختتر شده بود. گاه باید آن قدر حوصله به خرج میدادند تا سال خوردگان چگونگی درست قلم به دست گرفتن را یاد میگرفتند و بعد با انگشتهای چروکیده حروف الفبا را میخواندند و مینوشتند و لذتش را میبردند. این طرح موج تازهای را در جامعه راه انداخت. آموزشیاران که همان حکم معلم را داشتند باید کوچه به کوچه در خانهها را میزدند و کسانی را برای سوادآموزی راضی میکردند که درد پا و کمر، برخی شان را خانه نشین کرده بود.
عدهای حتی نمیتوانستند پشت میز بنشینند و برخی کلاسها فقط موکت داشتند، آن هم با حضور پیرزنها و پیرمردهایی که حتی برخی از آنها پاهایشان را هم نمیتوانستند جمع کنند. برخی گوش هایشان سنگین بود و زود از کوره در میرفتند و عصبانی میشدند؛ اما جادوی کلاس و درس با آدمها کاری میکند که کم کم عاشق کلمهها میشوند و با آنها انس میگیرند و دیگر نمیتوانند کنارشان بگذارند. این جریان سال به سال به شمار باسوادها اضافه میکرد.
اگرچه به طور کلی مجموعههای خاص و مستقلی برای سوادآموزی نداریم که فضایی شبیه مدارس داشته باشند و در بیشتر دورههای سوادآموزی، کلاسها در شیفت بعد از حضور دانش آموزان در مدارس، برگزار میشود، اما در همین شهر خودمان، مراکز یادگیری ویژه سوادآموزان وجود دارد که علاوه بر سوادآموزی، برنامههایی هم برای توانمندسازی آنها اجرا میشود.
مرکز یادگیری نرجس یکی از این مراکز است که ویژه سوادآموزان پا گرفته و در کنار آموختن خواندن و نوشتن، کلی فعالیت ریز و درشت دیگر برای سوادآموزان تدارک دیده است. ساعت شروع کلاسها هم عصر تعیین شده است تا خانمها فراغت بیشتری داشته باشند.
کلاس ها، رسمیت کلاسهای آموزش و پرورش را ندارند. برخی شرکت کنندگان در کلاس، مادران و دخترانی هستند که کنار هم نشسته اند و حرف هایشان با چاشنی لهجه غلیظ افغانستانی است.
در میان جمع حاضر در کلاس، تذکر یکی از خانمهای میان سال که روسری بزرگ گل گلی اش را با گیره مشکی کوچکی زیر گلو سفت کرده است، به کنار دستی اش توجهمان را جلب میکند، وقتی که میگوید: «چنده بیخ هم بیخ هم نوشتی.» غالبا چشمشان به دست دیگران است که چطور مینویسند. ذوق زده و خوشحال از سوادآموزی به نظر میرسند. برخی شان کلمات را روانتر میخوانند و بعضی دیگر، اما هنوز خوب راه نیفتاده اند و پای هر کلمهای که تلفظش میکنند، کلی مکث دارند.
برخی مادرها هم با کودکان شیرخوارشان سر کلاس حاضر شده اند و نوزادان در کالسکه خوابیده اند. بعضی هم دلشان به کارنامهای خوش است که به دستشان بدهند تا همه بدانند باسواد شده اند؛ اما بیشترشان ذوق یادگیری دارند و با عشق کلمهها را کنار هم میچینند و با لذتی وصف نشدنی آنها را میخوانند.
کنار راضیه کریمی، سکینه توسلی و معصومه حسینی (که از بزرگ ترها و سن و سال دارترهای کلاس هستند و غالبا هم مهاجر)، سهیلا و لاله اعظمی و خلیفه محمدی نشسته اند که بین ۱۰ تا سیزده سال سن دارند.
سوادآموزی چند دوره مختلف را شامل میشود. سواد که پایه اول تا سوم است، انتقال که کلاسهای پنجم و ششم را در برمی گیرد و دوره تحکیم که برای تثبیت آموخته هاست.
«خلیفه» سیزده ساله میگوید: مهاجرم و برگه سرشماری نداشته ام که بخواهم بروم مدرسه. خلیفه غصه این را دارد که از دوستان هم سن و سالش عقب افتاده، اما به خودش قول داده است پشتکار داشته باشد و تا زمانی که پشت میز دانشگاه ننشیند، دست از تلاش برندارد.
سکینه توسلی هم با اینکه به چهل سالگی نزدیک میشود، بیشتر به دلیل کمک به فرزندانش که به سن مدرسه رسیده اند، حاضر شده است بین مشغلههای روزانه اش، وقتی را برای یادگیری باز کند. میگوید: شرایط زندگی نگذاشت که به مدرسه بروم و درس بخوانم، اما خوشحالم بالاخره من هم میتوانم بخوانم و بنویسم.
دوره انتقال مرکز هم شرایطی مشابه با همین کلاس دارد. به غیر از سهیلا، غلام فاروق و چند نفر دیگر که دوازده سیزده ساله هستند، بقیه دوران کودکی و جوانی را پشت سر گذاشته و حالا با بچه هایشان روی این نیمکتها نشسته اند.
فاطمه مصطفی نژاد، پنجاه و هشت ساله است و یعنی اینکه در شمار افراد جامعه هدف نهضت سوادآموزی که ۱۰ تا ۴۹ سالهها را شامل میشود، نیست؛ با این حال او را سر کلاس دوره انتقال میبینیم. ظاهرا همه چیز دست به دست هم داده است تا فاطمه خانم از لذت خواندن و نوشتن در بهترین سالهای زندگی اش محروم بماند. داستان زندگی اش را این طور روایت میکند: خانواده پر جمعیتی بودیم و مادرم دست تنها بود. نشد که بروم مدرسه و بعد هم که شوهرم دادند، او هم مخالف سر سخت درس خواندن بود.
میگوید: راست گفته اند آدم بی سواد مثل آدم نابیناست. وقتی یک کار ساده بانکی داری، باید دنبال یک نفر باشی که کمکت کند؛ یا وقتی در ایستگاه اتوبوس منتظر رسیدن خطی هستی که تو را به مقصد برساند، باید مدام از دیگران سؤال کنی این کدام خط است و.
همه این مشکلات سبب شد فاطمه خانم در این سن و سال با اشتیاق سر کلاس حاضر شود.
نسرین موسوی یکی از آموزشیاران این مرکز است. کنار تخته ایستاده است و تفاوت مصراع با بیت را برای حاضران در کلاس توضیح میدهد و پشت بندش شعری را بلند میخواند تا آنها مصراع و بیت آن را مشخص کنند.
خانم موسوی ۹ سال سابقه تدریس در همه دورههای سوادآموزی را دارد؛ هم سواد، هم تحکیم و هم انتقال. میگوید: فرق این کلاسها با کلاسهای مدارس عادی در این است که به جای گفتن «دخترم» و «پسرم» باید بگوییم «مادرم» و «پدرم» و باید وقت بیشتری برای یاد دادن به آنها صرف کنیم.
این کار البته برای مژگان سوختانلو که همکاری اش را با نهضت از سال ۱۳۹۱ شروع کرده و در دوره سواد مشغول تدریس است، سختتر است. به اعتقاد او، سر و کله زدن با یک نوآموز که برای مثال چهل و پنج ساله است، سختتر از آموزش به کسی است که در سن آموزش قرار دارد.
ریحانه رحمتی مدیریت مرکز یادگیری محلی نرجس را بر عهده دارد و این کار را داوطلبانه و جهادی انجام میدهد. در ابتدای صحبتش میگوید: این مجموعه مشارکتی است و با همکاری آموزش و پرورش ناحیه یک و اداره سوادآموزی این ناحیه و سپاه ناحیه میثم فعالیت میکند و فعالیت رسمی خود را از سال ۱۳۹۵ با حضور صد سوادآموز ایرانی در محله طبرسی شمالی شروع کرده است. از سال ۱۳۹۹ نیز به محله پنجتن (که شمار بی سوادان بیشتری دارد) منتقل شده است.
رحمتی اشارهای کوتاه و خلاصه به شمار سوادآموزان جذب شده پارسال میکند که شامل ۱۱۳ ایرانی و ۲۳۷ سواد آموز مهاجر میشود و صحبتش را این طور ادامه میدهد: آموزشهای مختلف دورههای سوادآموزی معادل پایه اول تا سوم خاص افراد بی سواد، تحکیم و انتقال در این مجموعه انجام میشود.
او میگوید: هدف اصلی ما ریشه کنی بی سوادی است، اما در کنار این هدف، دو موضوع دیگر را هم پیگیری میکنیم. اول برگزاری دورههای مهارت آموزی با هدف ارتقای سطح آگاهی و کاهش معضلات اجتماعی و دوم آموزش حرفههای مختلف با هدف کارآفرینی و اشتغال زایی که خیلیها را مشغول کرده است.
معاون سوادآموزی اداره کل آموزش وپرورش خراسان رضوی هم در گفتگو با شهرآرا از گام و طرح جدید سوادآموزی خبر میدهد که بر اساس مصوبه جدید آموزش و پرورش قرار است در شش ماه آینده اجرایی شود.
زهرا شوشتری در نگاهی مقایسهای توضیح میدهد: خوشبختانه در گام اول که هدف سوادآموزی در حد یادگیری خواندن و نوشتن بوده است، موفق عمل کرده ایم و به هدفمان رسیده ایم و اکنون ۹۸ درصد از مردم ایران باسوادند. اکنون طبق قانون جدید که آبان ماه امسال در مجلس مصوب شد، وزارت آموزش و پرورش مکلف است مصوبه خرداد سال ۱۳۶۳ را که به منظور ریشه کن کردن مطلق بی سوادی و تعمیق سواد تصویب شده بود، مبتنی بر مفاهیم جدید بازنگری کند.
او میگوید: در استان خراسان رضوی ما مأموریت آموزش سوادهای چندگانه را که طبق تعریف یونسکو شامل دوازده حوزه میشود، برعهده داریم و برای شروع، هشت سواد از دوازده سواد یونسکو را انتخاب کرده ایم و با کمک پژوهشکده عباس زادگان در حال بررسی ظرفیتهای مختلف در استان برای تولید محتوا هستیم.
معاون سواد آموزی اداره کل آموزش و پرورش خراسان رضوی در ادامه با اشاره به آمار اعلام شده ۴۹۷ هزار نفری از سوی وزارت کشور در خصوص بی سوادان استان بیان میکند: طبق تحلیلهای صورت گرفته در استان، از این آمار تعداد زیادی در طیف سنی بالای ۶۵ سال هستند و همچنین بخشی از آمار مربوط به افراد بازمانده از تحصیل در استان است و بخش دیگر مربوط به افراد بیسواد و کم سواد ۱۰ تا ۴۹ سال است که هر سال حجم مشخصی از سوی نهضت سوادآموزی برای جذب و آموزش بی سوادان در این گروه سنی مشخص میشود. حجم ابلاغی امسال نیز برای ۲۷ هزار نفر تعیین شده که بین دورههای سوادآموزی (سواد، تحکیم و انتقال) تقسیم میشود و علاوه بر اینها بحث تحکیم سواد اتباع را هم داریم.
به گفته شوشتری، با توجه به اجرای طرحهای مختلف سواد آموزی در استان، شامل طرح آموزش اتباع، طرح زنان و دختران عشایر، طرح آموزش رایانه، طرح ندامتگاه و. در استان در حال اجراست که جذب و آموزش افراد بی سواد و کم سواد در حوزههای مختلف را در بر میگیرد.
او میگوید: موضوع سوادآموزی شامل همه مناطق مشهد میشود و ۱۰۲۳ کلاس دایر است.