محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز یکی از پرماجراترین محصولات شبکه نمایش خانگی ایران که فاصله پخش اولین و آخرین قسمتش نزدیک به هجده ماه طول کشید، مجموعه «شبکه مخفی زنان» بود که آخر هفته گذشته با انتشار قسمت سی ام، به کارش پایان داد.
این سریال، محصولی تکرارنشدنی و شاهکار نبود، اما از جهات مختلفی برای شبکه نمایش خانگی اهمیت داشت که در ادامه به مرور برخی از این موارد میپردازیم.
شبکه نمایش خانگی در طول سالهای فعالیتش عموما به تولید آثار تاریخی بی اعتنا بوده و به جز دو ملودرام تاریخی حسن فتحی و یکی دو مجموعه ناموفق، سریال تاریخی مهمی در آن تولید نشده است. این موضوع، باتوجه به هزینههای زیاد تولید محصولات تاریخی، تا حدی قابل درک است؛ اما «شبکه مخفی زنان» نشان داد که میشود با هزینه اندک و به کارگیری تمهیدات خلاقانه هنری، اثری آبرومند را به مردم هدیه کرد.
به طور مشخص، تیتراژ این سریال و نوع عنوان بندی، از همان دقایق ابتدایی نخستین قسمت، نظر مخاطبان را به خود جلب کرد و در ادامه نیز بخشهای موسوم به «آنچه گذشت» که با کلام و تصاویری متفاوت و خلاقانه در ابتدای هر قسمت میآمد، نشان میداد که سازندگان «شبکه مخفی زنان» برای مخاطبشان از سر احترام، طراحیهای جذابی تدارک دیده اند.
لحن کمدی مؤدبانه و قصه متفاوتی که نه ملودرام غلیظ داشت و نه به داستانهای واقعی یک شاه گره میخورد، بخشی از بینندگان شبکه نمایش خانگی را به وجد آورد. استفاده از قاب متفاوت و فیلم برداری قابل توجه علیرضا زرین دست، جلوه دل پذیری به وجه بصری سریال میبخشید. اشارات مختلف و کوتاه به برخی شخصیتهای تاریخی (چیزی که بیشتر به ادای دین شباهت داشت) از دیگر نوآوریهای این مجموعه بود که فضایی گرم به وجود میآورد و هم زمان با شرافت یک اثر تاریخی هم سازگاری داشت.
اگر جامعه ایرانی از سیطره غرب گرایی دل زده است، «شبکه مخفی زنان» در ۱۰ قسمت پایانی اش توانسته است روایتی دراماتیک، جذاب و گیرا از این موضوع ارائه دهد. قصه سریال با تشکیل کانون بانوان در وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه آغاز میشود؛ اقدامی فرمایشی و تبلیغاتی از سوی دربار که قرار بود به انتخاب یک سفیر زن منجر شود و به مثابه یک پروپاگاندای سیاسی بر شیپور آزادیهای زورکی در دوران پهلوی بدمد.
گروهی از مخاطبان دراین باره زود قضاوت کردند، اما در ۱۰ قسمت آخر، ورق کاملا برگشت و کانون وطنی بانوان در خانه خانم سلطان برقرار شد. اتفاقا این کانون دومی اصیلتر بود و به نحوی خودجوش شکل گرفت که در دلش روح ایرانی جاری بود. از این منظر، خط قصه سریال «شبکه مخفی زنان» در مسیری درست گام برداشت و تلویحا به مخاطب گفت که فقط خودمان میتوانیم غم خوار و یاور خودمان باشیم.
فیلم نامه «شبکــه مخفی زنان» که به قلم محمد رحمانیان به رشته تحریر درآمده، متنی منحصربه فرد است. فارغ از بررسی علمی ارزش ادبی این متن با وجود استفاده از اصطلاحاتی که ممکن است برای نسل جوان نامأنوس باشد، فیلم نامه «شبکه مخفی زنان» گیرا و جذاب بود، به طوری که شنیدن دیالوگهای سریال با آن لحن قدیمی منحصربه فرد، شاید مخاطبان را به خنده نمیانداخت، اما مایه انبساط خاطر آنها میشد.
استفاده از کلمه «علی حده» در سکانس غذاخوردن هووها یکی از دل چسبترین برشهای این سریال را رقم زد و البته که «شبکه مخفی زنان» پر از این قبیل نغزگوییها بود. بنابراین، بیراه نیست که در تیتراژ سریال آمده است: «با فکر داهیانه محسن قرایی و به خامه قلم شکرآمیز محمد رحمانیان.»
«شبکه مخفی زنان» به دلیل قسمتهای زیادش و شیوه خاص تدوین، ریتمش را به ویژه در قسمتهای میانی از دست داد و عملا دور خودش میگشت. این مجموعه اگر مثلا در پانزده قسمت تولید میشد، میتوانست به یکی از بهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. علاوه بر این، حاشیههای ناخواسته و سوءتفاهمهایی که برای این مجموعه شکل گرفت، سریال خوب افشین هاشمی را شش ماه تعطیل کرد و عملا رشته ارتباط مخاطب با مجموعه گسسته شد. ضمن اینکه برخی بازیگران مجموعه نیز در این آتش دمیدند تا سرنوشت پخش یکی از ایرانیترین سریالهای تاریخ شبکه نمایش خانگی به اماواگر کشیده شود.