نمایشگاه نقاشی خط «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر درگذشت «سیداحمد مراتب»؛ نخستین ایرانی که بر بام خانه کعبه اذان گفت + فیلم مشهدی‌ها در کمین صید سیمرغ | نگاهی به مهم‌ترین آثاری که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر را دارند برنده جایزه گنکور متهم شد | مسئله اقتباس بدون مجوز و نقض محرمانگی پزشکی جشنواره بین‌المللی شعر فجر فراخوان داد + جزئیات بزرگ تر‌ها چطور شاهنامه را به کودکان یاد بدهند؟ ۱۰۵ فیلم، متقاضی حضور در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شدند
سرخط خبرها

سعید تشکری؛ خاطره‌ای خوب که به آنچه می‌خواست رسید

  • کد خبر: ۲۱۰۳۷۴
  • ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۰
سعید تشکری؛ خاطره‌ای خوب که به آنچه می‌خواست رسید
۱۹ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ بود که خبری تلخ، جامعه هنری کشور را متاثر کرد. کرونای لعنتی، باز هم کار خودش را کرد و یکی از مفاخر ادبی و هنری کشور را از میان ما برد. سعید تشکری نویسنده، کارگردان تئاتر و سینما و منتقد، چشم از جهان فروبست و اینگونه بود که کتاب بیش از ۴۰ سال فعالیت فرهنگی و هنری وی، بسته شد.

به گزارش شهرآرانیوز، نویسندگی مقالات در حوزه ادبیات و هنر، حضور در قامت داوری و منتقد در جشنواره‌های مختلف فرهنگی و هنری، شرکت در جشنواره‌های ملی و کشوری، خالق اثر برگزیده سه دوره کتاب سال رضوی، چاپ آثار در حوزه رمان و ادبیات نمایشی، ساخت فیلم، نگارش فیلمنامه و نمایشنامه، تربیت شاگرد در حوزه نگارش و... فقط بخشی از فعالیت‌های این نویسنده متعهد است. 
او در قامت یک استاد، شاگردان بسیار زیادی را در حوزه هنر و ادبیات تربیت کرد و بدون اغراق، یکی از رمان نویسان طراز اول کشور در حوزه ادبیات دینی و انقلاب بود. 

تشکری، دلداده امام رضا (ع) بود. این دلدادگی و ارادت او را می‌توان در بسیاری از آثار او یافت و شاید مهمترین شاخص منحصر به فرد در روش و منش تشکری نیز همین ارادت خالصانه او است و همین ارادت خالصانه بود که پایان کار او را نیز با امام مهربانی رقم زد و حرم مطهر رضوی، آرامگاه ابدی او شد.

اما امروز و در آستانه دومین سالگرد درگذشت این هنرمند متعهد، جمعی از دوستان قدیمی و پیشکسوتان فرهنگی و هنری مشهد در منزل مرحوم تشکری گرد هم آمدند تا از روش و منش تشکری بگویند.

نسرین اکرامی، احمد مینایی، جواد نعیمی، محمد ملتجی، حمید سهیلی، سید علیرضا مهرداد و ... از جمله افرادی بودند که در این مراسم، از تشکری و روحیات و آثار او گفتند.

محمد ملتجی در ابتدا از آن روزی گفت که در میانه مراسم بزرگداشت مرحوم بایزان‌منش، خبر درگذشت دوست قدیمی خود را شنید. پس از آن نیز شعری را که در رثای دوست دیرین خود گفته بود، برای حاضران خواند:

باز از برم رفیق ِ گلی پرکشید و رفت
ما را به غم سپرد، درآن سو چه دید و رفت؟
کوته نمود راه اقامت دراین سرای
برچید دفتر خود، حق بدید و رفت
باد خزان گرفت دراین دیو ِلاخ دهر
ناگه دلش به شوق گلستان تپید و رفت
پای از فنا بکش که بقا می‌دهد ندا
یار هنر، مراد خود آنجا بدید و رفت
مامانده ایم باقفس تنگ روزگار
لیکن "سعید" حاصل نیکوخرید و رفت

احمد مینایی از ارادت‌های خالصانه تشکری به امام رضا (ع) گفت.

سید علیرضا مهرداد نیز ضمن اشاره به برخی آثار مرحوم تشکری و ارادت او به امام رضا (ع) که در جای جای این آثار نمایان بود، تشکری را خاطره‌ای خوب معرفی کرد که به آنچه می‌خواست، رسید. او همچنین شعری برای سعید تشکری خواند. برای مردی که ناشناخته زیست وناشناخته رفت و اینچنین برای تشکری سروده بود:

مردی که رنگ و روی دیارحبیب داشت
از طوس بود وبوی امام غریب داشت.
چون چینی‌ِ شکسته‌ی مادربزرگ‌ها
صد تکه بود، باز جلایی عجیب داشت
سنگ صبور جمله‌ی یاران بی شکیب.
اما خودش زعشق دلی بی شکیب داشت
جامانده بوداز سفر کاروان عشق
از همنشینی شهدا بوی سیب داشت
یک زخمِ کاری از غمِ یاران رفته داشت.
اما هزار زخم دگر از رقیب داشت
بهر شفا ندادنِ این زخم‌ها مدام
در زیر لب تلاوت امن یجیب داشت
گفتند بهر مزد قلم کیسه دوخته.
اما قسم به عشق نه کیسه نه جیب داشت

جواد نعیمی از خصوصیات اخلاقی مرحوم تشکری گفت و دلنوشته‌ای را خواند که آن را در همان روز‌های درگذشت دوست دیرینش نوشته بود:
 سعید ما، خوش‌بخت بود و کامروا. از آن روی که هماره سلاح قلم را به نیکی در دست داشت و با بال‌های بلند احساس و عاطفه، پرواز‌های بس بلند و ارجمند را پی می‌گرفت و تا فتح قله‌های برجسته و شکوهمند باور‌های نورانی، دمی از تلاش و پویش باز نمی‌ایستاد. می‌نوشت و می‌نوشت و چه بسیار عمیق و زیرکانه. می‌خواند و می‌خواند و چه بسیار
دقیق و کنجکاوانه.

مجدانه به اعتلای ادب اسلامی و انقلابی می‌اندیشید و ایمان و آرمان را هماره فراروی داشت. قلم اش را به درستی نذر و وقف گسترش نیکی‌ها و پاکی‌ها کرده بود و خویشتن خویش را وامدار خورشید تابناکی می‌دانست که از پرتو گران قدرش، توش و توان مییافت.

مولای هشتم عشق علیه السلام و دل در پی برون آوردن گنجینه‌هایی که در دل این فرهنگ و ستیغ هویت این قوم قائم نهفته میسپرد و با احترام به قبیله‌ی، قبله تاریخ را می‌پایید و به استخراج گوهر‌های ناب آن می‌پرداخت، قطعه‌های قابل را صیقل میزد و با مُهر، نگارش نقش جاودانه گی آن‌ها را تضمین میکرد پس آنگاه آن همه را فراروی همه گان می‌نهاد تا به بهره وری از واژه‌ها گنجینه گی جمله‌ها و والایی، معنا‌ها وفاداری نماید و عشق را و ادب را و فرهنگ را به درستی به ما بنمایاند.

سعید، سپاس گزار بود و تشکر گرا سپاس گزار کردگاری که قلم را به مهر به دستان اش سپرده بود تا به حق و به راستی و به فضیلت و به شایسته گی دیده‌ها و دل‌ها را در خنکای ادب و در سایه سار فرهنگی فهم افزا و عاطفه نگر و اندیشه‌ای پویا و مستمر، رمان‌ها و داستان‌هایی روح افزا و پرثمر را به پیشگاه دوستان و علاقه‌مندان به هدیه بسپارد. او، حرمت قلم را پاس میداشت و با بهره وری‌های به جا و درست از این امانت والای خدا، پیوسته پویا و پرنیرو، به سوی هدف در حرکت بود. از روح زبان مدد میجست و سیمرغ نگرش و نگارش را با همه‌ی توان، در آسمان زیبای نوشته‌های ناباش فرصت و بشارت پرواز میداد.
سعید تشکری صادقانه میزیست و عالمانه مینوشت و به رغم هر مشکلی که پیشارویش پدید می‌آمد، دلیرانه و دلاورانه ایستادگی میکرد و به پیش روی ادامه میداد چندان که تلاش‌های بی بدیل اش برای بسیاری از اهالی قلم، غبطه انگیز و تشویق آمیز بود. با این همه دریغا که دیرتر نپایید و ناگهان و شتاب ناک پر کشید و به ژرفای تاریخ که عاشق آن بود، دوید و زها زه که پرده‌های مانع را درید و به حضور حضرت دوست رسید هرچند که ما را در تنهایی و بهت و حیرت و گیجی رها کرد...

رواناش در آرامشی ابدی و راه خجسته اش پر از پویش و بالنده گی باد!

پایان بخش این مراسم هم غزلی از حافظ بود که سید علیرضا مهرداد، با چشمانی اشکبار و گلویی بغض آلود برای حاضران خواند:

آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود
سر تا قدمش، چون پَری از عیب بَری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد
تا بود فلک، شیوهٔ او پرده دری بود
منظورِ خردمندِ من آن ماه که او را
با حُسنِ ادب شیوهٔ صاحب نظری بود
از چنگِ مَنَش اختر بَدمِهر به در برد
آری چه کنم؟ دولتِ دورِ قمری بود
عُذری بِنِه‌ای دل، که تو درویشی و او را
در مملکتِ حُسن سَرِ تاجْوَری بود
اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود
خود را بکش‌ای بلبل از این رشک که گُل را
با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه گری بود
هر گنجِ سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->