معضلات و آسیبهای اجتماعی از دوران خلقت بشر تاکنون دسته بندیهای مشخصی دارند و آنچه در طول زمان تغییر مییابد پیچیدگی و در هم تنیدگی آنهاست. افراد از گذشته تاکنون با توجه به آنچه ماحصل رشد اجتماعی و خانوادگی آنهاست با پدیدهها مواجه شده و این روند ادامه خواهد داشت.
اما آنچه در دنیای امروز شرایط را متفاوت کرده است، نه تنها مواجه افراد با یکدیگر بلکه مواجه یک فرد با مجموعهای ارزشها و فرهنگ جامعهی وی با ابزارهایی است که صرفا بر اساس الگوریتمی مشخص شرایط کنش اجتماعی را گستردهتر کرده اند. به بیان سادهتر امروزه افراد میبایست زندگی در فضای مجازی و شبکههای مجازی را به عنوان بستری عاری از هنجارها و ارزشهای جامعه شان بیاموزند و بتوانند هوشمندانهتر اهدافی که عموما ظاهری است آن را مدیریت کنند.
بسترهای مجازی امکان بارگزاری هر نوع محتوایی را به افراد میدهد و این روزها وسوسه سرک کشیدن به زندگی سایرین را که شاید از سالیان دور همراه بشر بوده، فراهم میآورند. الگوریتمهای شبکههای اجتماعی نیز که مبنایشان دیده شدن است؛ هم سو با علاقه افراد به قضاوت کردن و سرک کشیدن، فضایی را به وجود میآورد که این شبکهها به جای آنکه بستری برای ارتباط موثر و به اشتراک گذاشتن تجربهها باشد به محیطی بدل شده است که خصوصیترین زوایای زندگی افراد را به نمایش میگذارد. در واقع هرچه محتوا خصوصیتر باشد، دیده شدن و دنبال شدن هم بیشتر میشود و این شاید یکی از مهمترین موضوع در روابط اجتماعی امروزه باشد.
نه آنکه دیده شدن در ذات آسیب باشد، بلکه ریختن قبح برخی ناهنجاریها و نهایتا تبدیل شدن ضد ارزشها به ارزشها آفتی است که سرعت گسترش اسیبهای اجتماعی را افزایش میدهد. در گذشته ورود به حریم خصوصی خانوادهها و حتی سخن گفتن از اختلافات خانوادگی و یا روابط شخصی افراد، قبح و چهارچوبی برای افراد داشت. اما این روزها طرح موضوعات خصوصی آنهم با بهانههای متفاوتی از جمله استمداد از سایرین و یا صرف به روز بودن، قبح مسائل را از میان برده و افراد را در معرض از میان رفتن هنجارها و نهایتا گسترش بی هویتی قرار میدهد. افراد اگر نتوانند تعریف مشخصی از ارزشهای جامعه خود داشته باشند دچار بی هویتی خواهند شد.
این لبه تیغ آن چنان برنده است که میتواند با پوششهای مختلف، جامعه را گرفتار خود کرده و به جای آنکه شهروندان را به کنش در خصوص موضوعات بااهمیت بکشاند به سمت موضوعات بی اهمیت پیش ببرد.
انتشار تصویر یکتا ناصر و ضجههای دردناک او شاید از نمونههای واضح این روزها باشد. این ویدیو بازخوردهای متفاوتی را از افراد میگیرد، برخی افراد با تحت تاثیر قراردادن عواطف زنانه و مادرانه، حکم میدهد و برخی دیگر بدون داشتن هیچ گونه اطلاعات دقیقی، حق را به پدر میدهد. همه این موضوعات در شرایطی است که نه بینندگان شرایط قضاوت درست را دارند و نه موضوع آنقدر عمومی و بزرگ است که به این میزان کنش اجتماعی نیاز داشته باشد. نهایتا آنچه میماند چالش افراد میان درست و یا نادرست بودن انتشار چنین وجوهی از زندگی شخصی است که برای برخی به معنای شکسته شدن قبح چنین رفتارهایی است و برای برخی قضاوت و محکوم کردن.