علی قدیری - مصاحبه با نایبرئیس پنجمین دوره شورای اسلامی شهر مشهد، به بهانه انتشار سالنامه نوروزی شهرآرا فرصتی مناسب برای به پرسش کشیدن یکی از مسئولان بود. در طول گفتگو آرام و سنجیده سخن میگفت و در پاسخگوییها چربش منطق بر احساس بهخوبی حس میشد. حتی زمانی که مورد نقد واقع میشد صبورانه میشنید و با متانت پاسخ میداد. انتقادها را پذیرفت و در حد توان خود قول اصلاح داد. برخلاف برخی از مدیران و مسئولان، برای جلب رضایت، تلاش نکرد وعدههای نشدنی بدهد. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از گفتوگوی تفصیلی ما با حمیدرضا موحدیزاده است. در این گفتگو از بسترهای موجود برای مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت شهریشان، امکانسنجی آزاداندیشی در مشهد، فشارهای موجود بر شورای پنجم و راهبرد شورا در برابر این فشارها، نیازهای جوانان از جمله موسیقی و دورنمای مطلوب مشهد و ... سخن به میان آمده است.
همواره در نطقهای خود بر حق تعیین سرنوشت از سوی شهروندان تأکید کردهاید. فکر میکنید شورای پنجم چقدر توانسته است بسترهای لازم را برای مشارکت شهروندان در سرنوشت شهریشان فراهم آورد و چه میزان به آرایی که از مردم گرفته وفادار مانده است؟
شورای پنجم شهر با برنامه مشخصی رأی مردم مشهد را اخذ کرد. این برنامه به رغم مشکلاتی که میدانستیم بر سر راهمان وجود خواهد داشت، مبتنی بر توسعه شهر بود و در میان نخبگان و کارشناسان برجسته شد. مردم نیز از آن استقبال کردند. بدین ترتیب، پیش از اینکه عضو شورا بشویم، ماهها روی برنامه نحوه اداره شهر کار کرده بودیم. پس از مطالعاتی که مبتنی بر نیاز شهروندان داشتیم، شعاری را انتخاب کردیم. این شعار «تغییر، امید و زندگی» بود و برخاسته از متن جامعه و شهر ما. معتقدیم امید در برابر ناامیدی، انزواگرایی و افسردگی میتواند موتور محرکه جامعه باشد و افراد را از چالشهای مقابلشان عبور دهد. با نیروی امید است که زنده هستیم. ناامیدی بزرگترین دشمن هر جامعه است. به همین دلیل، سعی کردیم امیدی را که در آن شرایط تا حد زیادی از دست رفته بود به جامعه شهریمان بازگردانیم. در همین راستا در بیش از ۲ سال گذشته تلاش کردیم فضای فرهنگی شهر را تغییر دهیم چه در شعارها و المانهای شهری، چه در استقبال از نوروز، چه در جشنها و اعیاد و چه در مناسبتهای مختلف. سازمان فرهنگی شهرداری موظف است برنامههایی نشاطآفرین و امیدبخش اجرا کند. سعی کردهایم هنرمندان و مشاهیر شهر را که منزوی شده بودند به صحنه بازگردانیم و آثار آنان در شهر بدرخشد. دیگر آنکه شعارهای معقولتری را وارد گفتمان شهر کردیم تا از وضعیت تکگویی یا مونولوگ به دیالوگی میان مدیریت شهری و شهروندان بدل شود. توسعه و عمران شهر را هم به عرصههای فرهنگی و اجتماعی گره زدهایم. همچنین سعی کردهایم به بخش اجتماعی توجهی ویژه داشته باشیم. در این راستا شورای اجتماعی محلات که اعضای آن تا پیش از شورای پنجم منصوب میشدند، طی مصوبهای در شورا، اکنون به جای انتصاب، طی مجامع داوطلبی توسط خود مردم محلات از میان اقشار مختلف انتخاب میشوند. اگر شهروندان میخواهند نقش مؤثری در اداره شهر خود و محل زندگی و کسبوکارشان داشته باشند، از آنان میخواهم که شوراهای اجتماعی محلات را جدی بگیرند و عضو آن شوند. همچنین ما موضوع زندگی را مطرح کردیم. مهمترین حقی که شهروندان از ابتدای خلقت بشر داشتهاند حق زندگی کردن است. مهمترین اصلی که میتواند تأمینکننده و بسترساز حق زندگی کردن باشد، اصل تعیین سرنوشت توسط خود افراد است. مادامی که ما بر حق سرنوشت خودمان حاکم باشیم، سایر حقوق نظیر حق شغل، حق تفریح، حق مهاجرت، حق انتقاد، حق سرنوشت و ... تأمین میشود، زیرا ذیل آن است. در قرآن کریم هم خالق ما به ما گفته است: سرنوشت شما را تغییر نمیدهم مگر آنکه خودتان درصدد تغییر برآیید. شعار دیگر ما جذب سرمایهگذاری بوده است. اگر بخواهیم به اقتصاد شهر رونق بدهیم و بیکاری را کاهش دهیم، راهی جز جذب سرمایه نداریم. تجربه جهانی نشان میدهد که دنیا از همین شاهراه به درآمد و اشتغال و رشد و توسعه شهری رسیده است. اگر فرهنگ سرمایهگذاری را نهادینه نکنیم و سرمایهگذاران ما احساس امنیت، عزت و سود مشروع و قانونی را نداشته باشند، سرمایهها فرار میکنند. جذب مغزها هم در کنار سرمایه مادی مورد توجه ما بوده است. مردم باید به محیط زندگی خود دلبستگی داشته باشند. اگر نیروهای جوان و متخصص ما بروند و پس از اتمام تحصیلات دیگر بازنگردند، خطرناک است و مایه افسوس در آینده خواهد بود. جذب نخبگان و شهروندان و دلبستگی آنان برای ماندگاری در شهر به درک مشترک میان نهادهای مختلف حاکمیتی نیاز دارد و باید شهر خود را پر از جاذبه کنیم. معنای این حرف این نیست که خداینکرده به سمت هرجومرج و بیبندوباری پیش برویم. هیچکس چنین ارادهای ندارد. مردم ما نیز از آن استقبال نمیکنند. اما نیازهای معقولی وجود دارد که نمیتوان از آنها شانه خالی کرد. جامعه به شادی، نشاط و تفریح سالم نیاز دارد. جامعه نیاز دارد موسیقی گوش کند، تئاتر ببیند، سینما برود و در آن گفتگو شکل بگیرد. اینها نیازهای طبیعی است.
شاید به سبب همین تلاشهای شورای پنجم برای ایجاد تغییراتی در گفتمان حاکم بر شهر، شاهد حملات جناح مقابل به شورای پنجم هستیم. اما شورای پنجم در برابر این حملات و فشارها، نوعی انفعال در پاسخگویی و مقاومت در مسیر خواست عمومی شهروندان را در پیش گرفته است. راهبرد شورای پنجم برای غلبه بر فشارها چیست؟
از ابتدای شورای پنجم راهبردی را تحت عنوان تعامل برد-برد با نهادهای حاکمیتی انتخاب کردهایم. علت اخذ این راهبرد آن بود که در نهایت قرار است در شهر فعالیت و به شهروندان خدمت کنیم. در شهر نیز نهادهای حاکمیتی و انتصابی مهم و جدی وجود دارد. البته این نهادهای انتصابی باید به نهادهای انتخابی نظیر شورا و رأی مردم احترام بگذارند، زیرا خواست مردم در انتخابات تبلور پیدا میکند. لیست امید حدود ۲۶۰ هزار رأی اخذ کرده است. این را با شورای چهارم مقایسه کنید که سقف رأی آن حدود ۸۴ هزار رأی بود. این اعداد چه معنا و پیامی دارد؟ پیام آن است که ۲۶۰ هزار نفری که به ما رأی دادهاند و آن یک یا دو میلیون نفری که در کل انتخابات شرکت کردهاند خواستههایی دارند و خواسته آنان باید توسط ما نمایندگی شود. پرچم مطالبات مردم را شورای شهر باید به دوش بکشد. اما باید دانست که همیشه در برابر تغییرات، مقاومتهایی در میان جوامع وجود دارد. علت این مقاومت آن است که برخیها به فواید تغییرات پی نبردهاند و از آن ترس دارند. فکر میکنند که در صورت اعمال تغییرات، جای آنان تنگ میشود یا اصلا حذف میشوند، در صورتی که اینطور نیست. این تغییرات میتواند به نفع آنان نیز باشد، به شرط آنکه آنان نیز بهروز شوند و خود را با خواست عمومی جامعه تطبیق دهند. فکر نمیکنم اینکه برخیها در تلاش باشند اثر رأی مردم را خنثی کنند تا برنامههای منتخبان پیش نرود عامدانه باشد و بیشتر ناظر بر همین غفلت از فواید تغییر میدانم و بهتحقیق میگویم که این مخالفتها ریشه در جهل و نادانی دارد. با وجود این، نمیتوانم بگویم که آیا شورا در برابر فشارها نوعی انفعال در پیش گرفته است یا نه. مردم باید قضاوت کنند. اگر واقعا مردم چنین حسی داشته باشند، من اکنون اصلا احساس خوشایندی نخواهم داشت. با برخی از جوانان یا مردم که در فضای مجازی گفتگو میکنیم، در مجموع از تحولاتی که در مشهد در مقایسه با دیگر کلانشهرها رخ داده است، رضایت نسبی وجود دارد و نباید این را نادیده گرفت. در سال گذشته طی سفر اعضای شورای شهر تهران به مشهد جلسه مشترکی داشتیم و آنان اذعان داشتند که طی افکارسنجی صورتگرفته در میان کلانشهرها، مشهد وضعیت بهمراتب بهتری دارد. در نتیجه، برخی از انتقادها خواسته و ناخواسته تخریب وجهه شورای پنجم است تا آن را از چشم مردم بیندازند و امیدشان ناامید شود. باید بر وجوه اثباتی عملکرد تمرکز کرد همانطور که ما چنین کردهایم. مثلا به نقاط ضعف دورههای پیشین نپرداختیم. حتی مجمع ادوار شوراهای اول تا پنجم را تشکیل دادیم تا نمایندگان پیشین نیز در مسائل شهری نظر دهند. با وجود این، بخشی از انتقادهایی هم که به عملکرد شورای پنجم وارد است میتواند بحق باشد و باید آنها را شنید و برطرف کرد. منکر آن نیستم که ممکن است برخی مسائل از چشم ما دور مانده باشد. البته این را هم اضافه کنم که اگر برخی نظرات به صورت آَشکارا ابراز شود، به تشنج منجر میشود. به همین دلیل، این نظرات را در جلسات خصوصی مطرح میکنیم.
به ضرورت راهبرد تعامل برد-برد با نهادهای انتصابی و حاکمیتی اشاره کردید. فکر میکنید این راهبرد تا چه میزان عملیاتی و کارآمد است؟ نهادهای انتخابی در طول بیش از ۴ دهه تجربه جمهوری اسلامی، تحت تأثیر نهادهای انتصابی بودهاند. به همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند برای استفاده بهینه از نهادهای انتخابی باید از ظرفیت مردمی و حمایت عمومی برخوردار بود. فکر میکنید شهروندان مشهدی همانند روز انتخابات از شورای پنجم حمایت خواهند کرد؟ اگر نه، علت چیست و برای پیشبرد برنامههای نهاد انتخابی شورای شهر در قبال فشارها چه خواهید کرد؟
به باور من، نهاد شوراها آخرین پایگاه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران است، به این معنا که یک شبکه اجتماعی قوی و گسترده در سراسر شهرها و روستاها با رأی مستقیم مردم اداره شهرها و روستاها را بر عهده گرفتهاند. این فرصت مغتنمی است که ممکن است دیگر به این شکل تکرار نشود. باید قدر و ارزش رأی مردم را بدانیم. در واقع هم ما منتخبان باید پای عهد و پیمان خود با مردم و شعارها و وعدههایی که دادهایم بایستیم و هم رقبا و منتقدان نباید تا پایان ۴ سالی که رأی مردم بر شهر حکمرانی میکند، مقابل آن بایستند. اگر میتوانند برنامه بهتری برای اداره شهر ارائه کنند، باید بر آن متمرکز شوند و در دوره بعدی آن را به رأی مردم بگذارند و نظر اکثریت را جذب کنند. یکی از مهمترین شعارهای ما پیش از انتخابات این بود که شیوه اداره شهر را تغییر میدهیم. اکنون میبینید که در حوزههای فرهنگی و اجتماعی تغییراتی ایجاد شده است. به طور نسبی، این تلاش ادامه دارد و تا آخرین روزی که مسئولیت داشته باشیم، از پای نخواهیم نشست و قطعا در پایان دوره مسئولیت خود، کارنامهمان را به مردم عرضه خواهیم کرد، چنانکه اکنون نیز در گزارشهای سالانه اقدامات خود را در برابر دیدگان شهروندان قرار میدهیم و سامانههای مختلف نظیر «فاش» را راهاندازی کردهایم تا مردم بتوانند بر عملکرد ما نظارت کنند. البته ممکن است برخی از منتقدان ما نیز از میان گفتمان اصلاحطلب باشند. من هیچوقت در برابر انتقاد حس بدی نداشتهام. این منتقداناند که میتوانند معایب عملکردی ما را برجسته کنند تا بتوانیم آنها را برطرف کنیم.
اگر یکی از مهمترین برنامههای شورای شهر پنجم -همانطور که گفتید- تغییر گفتمان فرهنگی و اجتماعی شهر مشهد باشد، انتقادها را کمی جدیتر از پیش میکند، زیرا این حوزه در ۲ سال گذشته بسیار بیثبات و دارای نوسانات مختلف بوده است. همچنین در بودجه سالیانه بهای چندانی به آن داده نشده و تنها حدود ۳ درصد بودجه مصوب شورای پنجم به حوزه فرهنگی و اجتماعی اختصاص یافته است. این سبب شده است بسترهای مطلوب ایجادشده نظیر شورای اجتماعی محلات به دلیل کمبود بودجه برای فعالیتهای خود، نتوانند چنان که باید نتیجهبخش باشند. همچنین اهالی فرهنگ و هنر در سال نخست فعالیت شورای پنجم بیشتر با آنان همکاری میکردند تا اکنون که بیانگیزه شدهاند و رغبت چندانی به همکاری ندارند.
در موضوع بودجه، بحثهای زیادی در کمیسیون برنامه و بودجه داریم و موارد بسیاری مطرح میشود. بودجه مصوب فرهنگی و اجتماعی در مقایسه با بودجه سایر بخشهای شهرداری ممکن است کم باشد، اما همین رقم اندک نیز بسیار قابل توجه است. مثلا بودجهای که اکنون برای ساختوسازهای زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی نظیر فرهنگسراها هزینه میشود بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان است. امکانات سایر بخشهای شهرداری نیز میتواند در اختیار گفتمان فرهنگی و اجتماعی مد نظر قرار گیرد. البته ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی ایجادشده نظیر شوراهای اجتماعی محلات نیز، خود، بستری مناسب برای پیشبرد گفتمانهای فرهنگی و اجتماعی مطلوب است، اما باید بتوانیم از این ظرفیتها و بسترها استفاده کنیم. مسئولان سازمان فرهنگی و اجتماعی باید بتوانند با سازماندهی بهتر نیروهای خود، ظرفیتهای بالقوه موجود را بالفعل کنند. هیچ سازمانی به اندازه شهرداری با بخشهای مختلف اجتماعی در ارتباط نیست و سازوکارهای ارتباطی با اقشار مختلف را در اختیار ندارد.
درباره موسیقی در مصاحبهای با ایسنا اعلام کردید که در شرایط تحریم، موسیقی عامل همبستگی است و تا پایان شورای پنجم در مشهد کنسرت خواهیم داشت. اکنون کمتر از نیمی از عمر شورای پنجم باقی مانده است و در حوزه ذکرشده دستاورد محسوسی وجود ندارد. همچنان بر وعده خود تأکید دارید؟
در شورای شهر مسئول مستقیم و متولی برگزاری کنسرت نیستیم. فقط میتوانیم از برگزاری آن حمایت و برای این اتفاق بسترسازی کنیم. اگر متولی صدور مجوز کنسرت شورای شهر بود، ممکن بود این ریسک را بکنم و مجوز را صادر کنم. در آن مصاحبه هم من امید و آرزوی خودم را بیان کردم نه آنکه وعدهای داده باشم که حتما محقق خواهد شد. ممکن است اصلا نگذارند، اما میتوانیم این مطالبه را زنده نگاه داریم و این مطالبه را به آنانی که نمیبینند یا نمیخواهند ببینند، نشان بدهیم. این هم یک درخواست حداقلی است و این همه مقاومت در برابر آن باعث تحیر من است.
بسیاری از نطقهای جنابعالی و برخی دیگر از اعضای شورا، ناظر بر مضامین آزاداندیشی بوده است. در یک نطق، شما گفتهاید که مشهد باید نمادی از آزاداندیشی باشد. این گفتارها فاصله بسیار زیادی با واقع امر در زندگی شهروندان مشهدی دارد. برای تحقق عملیاتی این قبیل شعارها چه اقداماتی انجام گرفته است یا باید انجام گیرد؟
این گفتارها ریشه در فرهنگ و تاریخ شهر ما دارد. مثلا امام رضا (ع) ۱۲ قرن پیش در همین شهر مناظره برگزار میکردند و مسیحیان و یهودیان و حتی آنانی که خدا را قبول نداشتند هم طرف مناظره ایشان بودند. تأکید ما این است که در شهری که ۱۲ قرن پیش محل مناظره و گفتگو میان گروههای مختلف بوده است، چرا اکنون نباید چنین رویهای باشد؟ اگر هنوز امکان عملیاتی کردن وجود ندارد، نباید از سخن گفتن درباره آن دست بکشیم، زیرا بر اثر فراموشی، حتی ممکن است دیگر امکان صحبت درباره آن هم وجود نداشته باشد. بخشی از این فرایند هم البته باید از سوی مردم دنبال شود. ما در حوزه عملکرد مدیریت شهری بارها و بارها با اقشار مختلف مردم جلسات متعدد داشته و شنوای تندترین انتقادات آنان بودهایم. آزاداندیشی و پذیرش سخن دیگران را از خودمان آغاز کردهایم. وسع ما در همین حد بوده است. امیدواریم این الگو به دیگران نیز تسری پیدا کند.
به شورای پنجم چه نمرهای از صفر تا ۲۰ میدهید؟
نمره دادن به خودمان کار دشواری است، اما برداشت من آن است که شورای پنجم نمره متوسطی از مردم اخذ میکند. البته میتواند بهتر از این هم باشد. گاه نقطهضعفهای خودمان و گاه موانع سختی که پیشروی ماست سبب میشود در کلانشهر مشهد که دهها سیستم دیگر محیط بر ما وجود دارند، نتوانیم برنامههای خود را چنانکه میخواهیم عملی کنیم. نمیتوان شهر را به تشنج کشید و باید با توافق و تعامل برد-برد با سایر نهادها و در فضایی آرام، برنامههای مد نظر را پیش برد.
زمانی که کلمه «مشهد» را میشنوید چه چیزی در ذهنتان تداعی میشود؟ چشمانداز و دورنمای مطلوب شما از مشهد چیست؟
مشهد به رغم تمام مشکلات و محدودیتهایی که دارد، شهر دلپذیری برای زندگی است. لذت زندگی در این شهر هم همین است که در میان موانع گفتمانهای چالشبرانگیز رشد میکنیم و این باعث میشود به بلوغ برسیم. در رقابت میان گفتمانهای رقیب، بهترینها ظاهر میشوند و مردم آنها را انتخاب میکنند. مشهد شهر فرصتهاست. بیشترین فرصت را دارد برای آنکه بتواند از زائران و مسافرهای بیشمار به نفع رونق اقتصادی بهرهبرداری کند. گاهی برداشتهای ناصوابی میشود مبنی بر اینکه ما قصد داریم فرهنگ غربی را جایگزین فرهنگ رضوی حاکم بر شهر بکنیم! نمیدانم این تصورات از کجا نشئت میگیرد یا چه اطلاعاتی به برخیها میرسد که چنین اظهار نظر میکنند. آقای ثابت در جزیره کیش سرمایهگذاریهای بزرگی کرده است. چرا نمیتواند همین کار را در مشهد انجام دهد؟ نمیشود ما از همه آنانی که مشهد را دوست دارند دعوت کنیم، اما امنیت و عزت و احترام سرمایهگذار را تأمین نکنیم. سعی کردهایم در حد توانمان موانع سرمایهگذاری در مشهد را از بین ببریم اگرچه ما با شهرهای دیگر کشور فرقی نداریم و شرایط تحریم بر ما نیز اثر میگذارد. امیدوارم در سال آینده با بهبود شرایط، شهری بهتر از این داشته باشیم، شهری آرامتر، فعالتر، سرسبزتر، زیباتر، تمیزتر و روانتر. اراده ما میتواند شهر را به جایگاه واقعیاش برساند، اما با همبستگی، این ارادهها باید در کنار یکدیگر قرار بگیرد. به نظر من، هرکه در برابر پیشرفت شهر بایستد، در تاریخ خوشنام نخواهد شد.