شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او | ساعت و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشت

  • کد خبر: ۲۲۰۳۲۵
  • ۱۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۸
دلنوشته همسر کیومرث پوراحمد در سالگرد درگذشت او | ساعت و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشت
مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد به مناسبت سالگرد درگذشت همسرش یادداشتی نوشت.

به گزارش شهرآرانیوز؛ مهرانه ربی، همسر کیومرث پوراحمد به مناسبت سالگرد درگذشت همسرش نوشت:

برای قلب سوگوار من، اما زمان دیگر آن مفهوم خطی مرتب و منظمی نیست که ثانیه‌ها را یکی پس از دیگری پشت هم قطار می‌کند تا روز و شب و زمستان و بهار شوند. زمان به یک حجم کشسان قیرگون بدل شده- شبیه یک سیاهچاله- و مرا در گرداب هایلی فرو برده که در آن، لحظه‌هایم انگار جلو نمی‌روند، پای لنگ ثانیه‌ها به پای هم گره می‌خورند، دقیقه‌ها به روی هم می‌غلتند، زمین می‌خورند و در برزخی بی‌رحم سرگردانند. در یک شب طولانی. «شب یلدا»؛ و من از وقتی رفته‌ای، روزی صدبار لحظه رفتن تو را در همین بی‌زمانی زیسته‌ام. در این اقیانوسِ از کران تا کران درد که استخوان‌هایم را زیر امواج مهیبش خرد کرده است. تخته‌پاره‌ای شده‌ام شناور در دریای طوفانی خاطراتت؛ خاطراتی که هر لحظه یادم می‌آورند که زندگی چقدر می‌تواند بی‌رحم باشد.

کیو جانم «تمام لحظه‌های سعادت می‌دانستند که دست‌های تو ویران خواهد شد» و من نمی‌دانستم. چطور باید گمان می‌بردم که دست ویرانگر تقدیر روزی مرا از بالای ابر‌های خوشبختی این چنین به حضیض تیره‌روزی خواهد افکند؟

کیو جان من هنوز جرئت نکرده‌ام به وسایلت، به لباس‌هایت دست بزنم. حوله‌ات هنوز پشت در حمام آویزان است و من هربار که از آنجا رد می‌شوم دلم پایین می‌ریزد. کتاب‌هایت را دست نزده‌ام و فکر می‌کنم شاید این‌طور بشود حداقل حضورت را در امتداد شعور حیاتی که تو را به آنها دوخته احساس کنم.

کیو جانم، در این تقویم جدید من، که زمان مفهوم خطی‌اش را از دست داده، تو گاهی زنده می‌شوی و قامت بلندت در خم پیچی از این زمان مدوّر پدیدار می‌شود. می‌آیی و دستم را می‌گیری و می‌نشانی جلوی صفحه نمایش تا با هم فیلم ببینیم. مثل تمام این سال‌ها. سال‌هایی که من در کنار تو خوشبخت بودم و «عروس خوشه‌های اقاقی».

کیو جان من بی تو بلد نیستم زندگی کنم. لنگم، کورم، فلجم. این اندوه بی‌پایان امان نمی‌دهد. «من سردم است، من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد.»

کیو جان، «ای یار‌ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟»

مهرانه ربی
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۳

منبع: هفت صبح

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->