به گزارش شهرآرانیوز مادر دلش میلرزد و راضی به تنها گذاشتن کودک شش سالهاش در خانه نیست، پدر، اما نظر دیگری دارد. دوره کودکی خودش را یادآوری میکند و میگوید ما به سن این بچه که بودیم باید نان خانه را هم میخریدیم. دیگر بزرگ شده است، باید تنها بماند تا چند سال آینده در جامعه هم بتواند روی پای خودش بایستد.
معمولا این اختلافنظرها بین پدرومادرها رایج است و یکی از آنها به اشتباه فکر میکند وقتی فرزندشان را تنها میگذارند باید از پس هر کاری بربیاید و برای نمونه تخممرغ هم بشکند.
در نهایت هم نظر والدی که توجیههای بیشتری میآورد به دیگری میچربد، ولی از نظر روانشناسان موضوع ابعاد دیگری دارد. آنها پیش آمادگیهایی را مطرح میکنند که لازم است حتما کودک پیش از تجربه تنهایی، آنها را کسب کرده باشد. موضوعی که میخواهیم با کمک دینا جانعلیپور، روانشناس و رواندرمانگر کودک بیشتر به آن بپردازیم.
اگر بخواهیم کودک را در خانه تنها بگذاریم پیش از آن باید توجه داشته باشیم که چند توانمندی ضروری در او رشد یافته باشد.
کودک بتواند بهتنهایی دستشویی برود و خودش را بشوید و از تمیزیاش یقین داشته باشد. همچنین بتواند غذا بخورد و از همه مهمتر توانایی سرگرم کردن خودش را بهتنهایی داشته باشد. اینطور نباشد که در کل زمانی که تنهاست با گوشی تلفن همراه مشغول باشد و نتواند خودش را با اسباببازیهایش سرگرم کند.
باز کردن پنجره و خم شدن از آن، بهکار بردن نادرست چاقو و ابزارهای تیز یا اطلاعات دادن پشت تلفن به افراد غریبه همه موقعیتهای خطرناک در زمان تنهایی کودکان در خانه هستند. کودک باید آموخته باشد که نباید اطلاعات شخصی و خانوادگی را به افراد ناشناسی که تلفنی با آنها صحبت میکند، بدهد. آگاه باشد به افراد غریبهای که تلفن میزنند نباید بگوید در خانه تنهاست یا در را روی آنها باز نکند و بتواند از خودش در اینطور مواقع مراقبت کند.
قدرت استدلال و تحلیل را پیدا کرده باشد و به قول خودمان زود گول نخورد. والدین باید توجه داشته باشند اگر میخواهند کودک را در خانه تنها بگذارند محیط خانه تا جای ممکن امن باشد. مواد و وسایل آسیبزا را دور از دسترس او بگذارند و اطلاعات کافی را درباره این وسایل و مواد به او بدهند.
اعداد را بشناسد. شماره تلفنها را بداند و بتواند از تلفن و گوشی تلفن همراه استفاده کند. وقتی کودک را در خانه تنها میگذاریم باید شماره تلفنهای مامان، بابا، مادر و پدربزرگ، خاله و عمه را برای او بگذاریم تا هر زمان احساس نیاز کرد با آنها تماس بگیرد.
نکته مهم دیگر این است که ما در دسترس باشیم و فوری و آنی تلفنش را جواب دهیم، زیرا اگر در دسترس نباشیم در مواقع بعدی اعتماد نمیکند و دچار اضطراب میشود. در واقع باید اعتماد و امنیت را برای کودک تأمین کنیم و به او این اطمینان را بدهیم که ما در هر شرایطی پاسخ تلفن او را میدهیم و اگر نیاز بود فوری خودمان را به خانه میرسانیم.
برای نمونه بداند رفتار مناسب در زمانهای اضطراری چیست و شماره تلفنهای اورژانس و آتشنشانی را بلد باشد.
از نظر تغذیه هم حتما ضروری است برنامهای برای کودک داشته باشیم و از قبل غذای آماده و میوه پوست کنده شده برایش فراهم کرده باشیم و او هم در تنهایی قادر به خوردن آنها باشد.
فرایند تنها گذاشتن کودک در خانه را تدریجی و از زمانهای کوتاه شروع کنیم. اگر فرزندمان در سن پایین است ابتدا باید از ده تا پانزدهدقیقه و اگر بزرگتر است باید از سیدقیقه شروع کنیم و تدریجی زمان را افزایش دهیم.
دوازدهسالگی، سنی است که میتوانیم کودک را کامل تنها بگذاریم، هرچند این موضوع بازهم بستگی به ویژگیهای فردی و خانوادگی کودک دارد. در واقع هرچه تربیت، استقلال و عزت نفس از گذشته در خانواده رشد پیدا کرده باشد بهنوعی به کودک هم منتقل و سبب میشود او هم در سن پایین این تواناییها را کسب کند، ولی در خانوادههایی که رشد این دو توانمندی پایههای ضعیفتری داشته باشد تا دوازده سالگی کودک آمادگی تنها ماندن را ندارد.
برای نمونه در کودکی که در ششسالگی هنوز با تکیه بر مادرش به حمام و دستشویی میرود یا لباس و کفش را میپوشد، هنوز فرایند استقلالسازی شکل نگرفته است. کودک در این سن از نظر رشد جسمانی و روانی میتواند این کارها را انجام دهد، ولی به دلیل حمایت بیش از اندازه مادرش، باورِ انجام این کارها را ندارد.
میل و خواسته فرزند برای تنها ماندن هم خیلی مهم است، یعنی ما به عنوان والد ضروری است نظر او را هم بدانیم. احساس نگرانیاش را درک کنیم و به تک تک پرسشهایش پاسخ بدهیم. اگر میبینیم کودک توانایی تنها ماندن در خانه را ندارد حتما باید از متخصص کمک بگیریم. در چنین شرایطی باید ببینیم مشکل از عزت نفس کودک است یا اینکه اضطرابش ریشه در موضوعی دیگر دارد. پس از برطرف کردن مشکل میتوانیم کودک را در خانه تنها بگذاریم.
دانستن آمادگیها و توانمندیهایی که کودک در مراحل مختلف رشد کسب میکند از اینرو اهمیت دارد که ما والدین بدانیم در هر سنی چه اتفاقاتی برای کودکان میافتد، نه اینکه بخواهیم با آنها مانند یک بزرگسال رفتار کنیم یا فرصت کودکی کردن را از آنها بگیریم. برای نمونه سهسالگی، سنی است که کودک میتواند تنها ماندن در مهد کودک را تجربه کند، بنابراین ما والدین هم میتوانیم با توجه به این مرحله از رشد روانی کودک در این اندازه از او انتظار داشته باشیم و این را دریابیم که اکنون توانایی این را دارد یکیدوساعت در روز را تنها بماند.
اگر ما بهعنوان والد میخواهیم فرزندمان در بزرگسالی از نظر سلامت روان، طبیعی باشد و بتواند روابط خوبی با دیگران برقرار کند ضروری است از بدو تولد تا یکونیم سالگی به او توجه کافی داشته باشیم و تنهایش نگذاریم. حتی به مادران شاغل توصیه میشود اگر میتوانند تا سه سالگی کودک، خودشان مراقب اصلی او باشند، زیرا همه تصمیمگیریهایش در مراحل بعدی زندگی مانند انتخاب همسر به همان دوره بدو تولد تا یکونیم سالگی برمیگردد، ولی از آنجا که گاهی شرایط اقتصادی خانوادهها فقط بر مدار یک درآمد نمیچرخد، این موضوع الزامی برای همه مادران ندارد و فقط یک توصیه است.
البته والدین پیش از تصمیم گرفتن برای فرزندآوری لازم است به همه این جنبهها بیندیشند و آگاه باشند که پس از تولد فرزند، اولویت با او و رشد روانیاش است. طبیعی است که در چنین شرایطی والدین بهویژه مادران باید قید خیلی از خواستههایشان را بزنند یا در آنها تغییر بهوجود بیاورند.
صحبت کردن درباره موضوعی مانند تربیت جنسی کودکان پیش از تنها گذاشتن آنها در خانه هم از اهمیت بالایی برخوردار است. زمانی که دو، سه فرزند در سنهای مختلف داریم و میخواهیم آنها را در خانه تنها بگذاریم باید حتما درباره این مهم با آنها صحبت کنیم و خودمراقبتیهای جنسی را به آنها آموزش دهیم. بیتوجهی به این موضوع بهویژه اگر کودکان در بازه سنی کنجکاویهای جنسی باشند، میتواند مشکلاتی را به وجود بیاورد.
آموزشهای خودمراقبتی را میتوانیم از راه بازی به کودکان بیاموزیم، برای نمونه مادر به فرزندش بگوید من، یک غریبه هستم و وقتی که تنها در خانه هستی، میخواهم وارد خانه شوم. حالا تو چه پاسخی به من میدهی؟ و بازیهایی از این دست که موضوعی را عملی به کودک میآموزد. همچنین اگر سن کودک بالاتر بود از راه گفتگو میتوانیم این آموزشها را به او بیاموزیم. موقعیتهای خطرناک را توضیح دهیم و با نظر و راهحل او حل مسئله کنیم.