نگاهی به مجریان زن موفق تلویزیون درگذشت «آرت ایوانز» بازیگر فیلم جان سخت رونمایی از مجموعه‌کتاب‌های «کی؟ چی؟ کجا؟» خاطره عجیب «محمد شیری» از مرگ برادرش + ویدئو فیلم قاتل وحشی، ساخته حمید نعمت‌الله به جشنواره فجر می‌رود؟ برنامه کنسرت خوانندگان پاپ در زمستان ۱۴۰۳ بهنوش طباطبایی و حامد بهداد با «گیس» به جشنواره فجر می‌روند ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم
سرخط خبرها

چرخ زنان

  • کد خبر: ۲۲۴۴
  • ۳۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۲
چرخ زنان
احیای یک عروسی قدیمی بعد از نیم قرن، در جوار آسبادهای نشتیفان

کوچک زاده - سور و سات عروسی، در بالادست روستای نشتیفان برپا شده است؛

در کنار آسبادهای هزارساله که رزق و روزی مردم، از چرخیدن چرخ و پرش دشت می شود. مسافتی سیصدکیلومتری را از مشهد به سمت خواف طی کردیم و ١٨کیلومتر هم پیش تر آمدیم تا در نشتیفان، در مراسم عروسی هومن بزم آرا، راهنمای محلی آسبادهای این دیار شرکت کنیم. او یک رسم دیرین و زیبا را بعد از 50سال، در زادگاهش زنده کرده است.
داماد جوان، فوق لیسانس جغرافیا دارد و و از افراد پیگیر در روند ثبت جهانی آسبادهای نشتیفان است. شهرستان خواف بیشتر از 90 اثر ثبت شده ملی دارد که 3اثر آن نماینده ثبت جهانی هستند. آسبادهای نشتیفان، مسجد ملک زوزن و مدرسه غیاثیه خرگرد.
در سال 96، شهرستان نشتیفان، رتبه بیشترین گردشگر شب خواب را بعد از مشهد در کشور کسب می کند و بزم آرا، بر آن می شود که بیش از پیش به بازتاب سنت های فراموش شده زادگاهش بپردازد. او می گوید: همیشه یکی از سؤالات گردشگران، درباره مراسم عروسی اینجا بود و همین موضوع مرا به فکر برگزاری مراسم عروسی خودم با شیوه ای که بیش از نیم قرن پیش برگزار می شد و از یادها رفته، انداخت.
حالا هومن و محیا، تاریخ عروسی خود را روزهای پایانی تیر گذاشته اند. هوا گرم است و گرما انگار لایه لایه توی پوست آدم نفوذ می کند. اما خوشبختانه از گرد و خاک اثری نیست که به گفته محلی ها، بارندگی های نوروز امسال، کارگر افتاده و هنوز خاک بلند نشده است.
کوچک و بزرگ، زن و مرد که به دوهزار نفری می رسند در مراسم شب اول حضور دارند. خانم ها رفته اند عقب تر و روی پستی و بلندی آسبادها نشسته اند اما بچه ها بالاترین فضای این بناهای تاریخی را برای تماشای پایکوبی انتخاب کرده اند و با لباس های محلی سفیدشان، آن بالا، یله شده اند. جالب اینجاست که زنان نشتیفان، با چادر سیاه نشسته اند و اتفاقا این شهری ها هستند که از تهران و شمال، لباس های سنتی آن ها را که بسیار خوش آب و رنگ است به تن کرده اند. پیراهن های نخی گلدار با کمرهای چین دار و شلوارهای پایین کش دار.
در گذشته این مراسم در سه شب برگزار می شده است. شب اول حنابندان، شب دوم جشن و تماشا که به قول بزم آرا فقط رقص و پایکوبی بوده و هیچ کس هیچ کاری نمی کرده و شب آخر شب حجله بوده است. اما بزم آرا تصمیم گرفته عروسی را در دوشب خلاصه کند. شب اول، مراسم آیینی باشد و شب دوم شبیه عروسی های امروزی.
آن ها زمان برگزاری عروسی را از ساعت 6 تا 8 عصر انتخاب کرده اند. یعنی در بهترین زمان جلوه گری آسبادها زیر نور و البته توجه به این موضوع که بین اهل سنت 5وعده اذان می دهند و بهترین زمان برگزاری عروسی برای آن ها، فاصله بین نماز مغرب و عشا بوده است. گرچه بعد از نماز عشا، جشن و بزم تا پاسی از شب ادامه پیدا می کند.
طبق مراسم دیرین، لباس های تازه داماد روی سینی های مسی چیده شده است. النگونه یا دستار در یک سینی، پیتابه(ساق بند)، لباس خوافی از جنس متقال که از کمر چین می خورد و به گفته داماد جوان، لباسی ویژه جمع آوری گندم است روی سینی دیگری. اهالی، سینی ها را روی سر می گذارند و در میان پیچ و خم بنای آسبادها با صدای ساز و دهل و رقص چوب، داماد را تا قنات که نماد پاکی است، بدرقه می کنند. داماد هم، در فضای استخر مانند قنات که سقابه نام دارد، شست وشو می کند و جامه های کهنه را به در آورده و جامه نو به تن می کند. وقتی از سقابه بیرون می آید، نقل و نباتی است که روی سرش می ریزند و رباعی خوان ها در وصفش می خوانند:


این قبای پادشاهی راست بر بالای تو
زینت و تاج و نگین از گوهر والای تو
آفتاب صبح را هر دم طلوعی می کند
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو
یک نفر دیگر نیز آهنگین می خواند:
مبارک، مبارک، مبارک، آی مبارک
سر داماد باشد سلامت
و آنگاه مهمانان همه باهم می خوانند: مبارک مبارک مبارک ای مبارک...


اهالی از این همه شادی و هیجانی که عروسی به جانشان ریخته، به وجد آمده اند؛ طوری که خودشان هم جا خورده اند. آن ها در گفتن رباعی ها از هم پیشی می گیرند و گاهی هنوز ترانه ای تمام نشده، ترانه بعدی شروع می شود.
لباس های داماد که عوض می شود، او را بر اسب می نشانند و به سمت مراسم حنابندان و پایکوبی می روند. جشن حنابندان در آداب عروسی ایرانی، مراسم خداحافظی عروس بوده است. حنا از جنت است و نشانه ای از شادی، مهر و نیکبختی دارد.

 

چرخ زنان


محوطه بزرگ ورودی آسبادها، با فرش های لاکی پوشیده شده است و رنگ ها درمیان خاکی بی رنگ آسبادها، دلربایی می کنند. در این بین، هم زمان با مراسم حنابندان و پایکوبی، خانم ها هم در تالاری از شهر، دور هم جمع شده اند و به شادی مشغول اند. حتما قدیمی ترها، آنجا برای محیا خانم می خوانند:


هزار و یک هنر در پنجه داره
خدا رحمت کنه بر شیر مادر
عجب ماهی به پس پرده داره


اما اینجا در کنار آسبادها، نوای خوش موسیقی خراسان می آید؛ بادها را به رقص و طرب در می آورد تا در پره های چوبی بپیچد و این بناهای هزارساله را بچرخاند و بچرخاند.
دامادِ باسلیقه، اینجا هم ابتکار به خرج داده است. او چند گروه سرشناس موسیقی را از اطراف خواف و نشتیفان دعوت کرده است تا چیزی برای یادآوری سنت ها کم نگذاشته باشد.
گروه موسیقی مولانا، از تایباد آمده اند و بساط رباب و طبله را گشوده اند. این گروه به خاطر نزدیک بودن تایباد به مرز افغانستان و جریان زیاد این موسیقی در این محدوده، دعوت شده اند. هنرمندان تربت جام هم هستند و با لهجه محلی طنزپردازی می کنند. موسیقی سرنا، ویژه خواف و نشتیفان هم نواخته می شود که با رقص محلی همراه شده است.
به اهالی گفته اند با لباس های خوافی بیایند و آن ها که آن متقال سفید چین دار را پوشیده اند، وسط فرش های گلی، چوب به دست گرفته و رقص چوب می کنند. رقصی به نشانه تمرین آیین نبرد.فلسفه این رقص هم به این برمی گردد که این منطقه مرزی، از زمان نادرشاه تحت هجوم اقوام ازبک و افغان قرار داشته است.
رقص اُپِر(هَتَن) هم می روند. رقصی برای تمنای باران که معرفی مراحل کاشت و داشت و برداشت گندم است و داماد جوان، بهتر از هر کسی آن را اجرا می کند. گاهی دودست حنابسته اش، رو به آسمان بالا می رود و بذرها را می پاشد و بعد به سمت پایین خم می شود و دانه های گندم را دانه به دانه، می چیند و روی دامن لباس دامادی اش جمع می کند، می چرخد و می چرخد.
تماشاچیان به هیجان آمده اند و در کنار کف زدن های مدام، هر از گاهی با صدای بلند ،«ای والله » می گویند تا خستگی را از تن رقص کنندگان و نوازنده ها به در آوردند.
و پره های چوبی آسبادها، در بین چراغانی های عروسی، چونان معبدی مقدس می درخشد و انگار تمام تار و پود خشتی اش، رخ عیان می کند..

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->