به گزارش شهرآرانیوز، بهبود شاخص امید به زندگی و کاهش باروری سبب شده در سالهای اخیر تعداد سالمندان افزایش یابد. به طوریکه برآوردهای سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ حاکی از آن است که جمعیت سالمندان ۶۵ ساله به بالا در جهان ۷۲۷ میلیون نفر است که این تعداد در سال ۲۰۵۰ دو برابر خواهد شد و جمعیت سالمندان به بیش از ۱.۵ میلیارد نفر خواهد رسید.
برآوردهای سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ حاکی از آن است که جمعیت سالمندان ۶۵ ساله به بالا در جهان ۷۲۷ میلیون نفر میباشد که این تعداد در سال ۲۰۵۰ دو برابر خواهد شد و جمعیت سالمندان به بیش از ۱.۵ میلیارد نفر خواهد رسیدبه عبارت دیگر سهم جمعیت ۶۵ سال و بالاتر در جهان از ۹.۳ درصد در سال ۲۰۲۰ به ۱۶ درصد در سال ۲۰۵۰ افزایش پیدا خواهد کرد. در ایران نیز با این مساله رو به رو هستیم. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، سهم جمعیت سالمندان ۶۵ سال و بالاتر ۶.۱ درصد بوده که همین مرکز در پیشبینیهای جمعیتی خود برآورد کرده است که در سال ۱۴۱۵ به ۱۱.۰ درصد برسد.
هر چند افزایش تعداد سالمندان از دستاوردهای بشری محسوب میشود، اما با این حال به نظر میرسد افزایش تعداد سالمندان با مسایل و چالشهایی رو به رو باشد که از جمله آنها احساس تنهایی است. مساله تنهایی و احساس طرد شدن از جامعه اگر چه توسط سالمندان در جوامع مختلف تجربه میشود، اما به نظر می رسد اگر دولتها و سیاستمداران در این زمینه چاره اندیشی نکرده و به عوامل زمینهساز آن توجه نکنند، این موضوع به یک مساله جدی تبدیل شود.
«عباس عسگری ندوشن، علی روحانی و محدثه عابدی دیزناب» در مقالهای تحت عنوان «تحلیل داده بنیاد از احساس تنهایی و چالشهای مدیریت عواطف در بین بازنشستگان» به این موضوع توجه کرده و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی و واکاوی قرار دادهاند که در ذیل به آنها اشاره میشود:
احساس تنهایی مترادف با زندگی کردن به تنهایی نیست. احساس تنهایی هنگامی رخ میدهد که تعاملات مهم و معنادار اجتماعی از نظر کمی یا کیفی دچار نقصان گردد. سالمندان در زندگی خود بازنشستگی را در انواع مختلفی لمس کردهاند.افزایش تنهایی با بالارفتن سن روی میدهد.
مشغلههای فراوان و کمرنگ شدن روابط، کاهش ارتباطات با فرزندان و شکل گیری حس تنهایی، نارضایتی ناشی از روابط نامناسب، افزایش مشاجره در منزل، بحث با همسر، بی معنایی زندگی در اثر روابط نامناسب خانوادگی همه از مفاهیمی هستند که حکایت از شکلگیری تنهایی در روابط عاطفی افراد دارد.
بازنشستگی و خانه نشینی جدایی از جامعه را در پی داردکه این جدایی عاملی برای دلتنگی برای فعالیتهای اجتماعی و شکلگیری حس تنهایی استبازنشستگی و خانه نشینی جدایی از جامعه را در پی دارد که این جدایی عاملی برای دلتنگی برای فعالیتهای اجتماعی و شکلگیری حس تنهایی است که البته سبب شکلگیری حس بیقدرتی در افراد نیز شده است. خستگی و یکنواخت بودن بازنشستگی، بی قدرتی بعد از بازنشستگی، کم قدرتی در برابر سختیهای زندگی، بی معنا شدن زندگی، انتظار برای فرا رسیدن مرگ، یادکردن اموات و دلتنگی برای فعالیت اجتماعی اموری هستند که تشکیل حس بی قدرتی را در افراد نمایان میسازند.
وجود ویژگیهای درونی افراد، ایجاد کننده شرایط زمینه ای تاثیرگذار بر زیست تنهایی است که از جمله آنها میتوان به کم طاقتی ناشی از سن، درماندگی مالی و عدم تجربه بازنشستگی اشاره کرد.
بازنشستگان از نظر عاطفی به شدت تحت تاثیر هستند. حساس شدن در این برهه از زندگی در شکلهای مختلفی از جمله مشاجرههای ناشی از افزایش سن، کم طاقتی، بهانهگیریهای ناشی از بالا رفتن سن و کم حوصلگی و افزایش بحث نمود پیدا می کند.
فشارهای اقتصادی تاثیر بسزایی در شکل گیری عواطف و احساسات منفی در بازنشستگان داردفشارهای اقتصادی تاثیر بسزایی در شکل گیری عواطف و احساسات منفی در بازنشستگان دارد. درماندگی مالی با اموری از قبیل خانه نشینی اجباری دردآور، نارضایتی از زندگی به دلیل مشکلات و کمبودها، درماندگی و در عذاب بودن ناشی از دریافتی کم، ناکافی بودن دریافتی و اشتغال مجدد، وضع نامناسب مالی و ناتوانی در تغییر مکان شرایط را سخت کرده و سبب میشود بازنشستگان موقعیتهای خاص زندگی را تجربه کنند.
با توجه به درماندگی مالی و وضعیت مالی نامناسب ناشی از نداشتن بیمه و کم بودن حقوق بازنشستگی، تعدادی از افراد معتقدند هنوز بازنشستگی را در معنای واقعی کلمه تجربه نکردهاند؛ زیرا همچنان در جامعه فعالیت دارند.
شرایط مداخلهگر خارج از حوزه ویژگیهای شخصی و زمینهای حضور دارد. به همین دلیل در سطح خرد دارای معنی نیستند، بلکه به سطوح کلان و میانی خارج از بستر مورد بررسی مربوط هستند.
افراد بازنشسته به دلیل وابستگیهای موجود در زندگیشان تعلق مکانی پیدا کرده بودند و به مرور زمان دیگر قدرت ترک نداشته و نتوانستهاند تغییری در سبک و روند زندگی خویش ایجاد کنند. وابستگی به آشنایان، تغییر نکردن مکان به دلیل وابستگی همسر و وابستگی به خاطرات گذشته همگی نشان دهنده این واقعیت هستند که این وابستگیها مانعی برای پیشرفتشان بوده و اکنون از تصمیمات خود راضی نیستند.
افراد بازنشسته با توجه به نسلی که در آن دوره شخصیتشان شکل گرفته، یاد گرفتهاند کمتر شاکی باشند و با شرایط موجود زندگی حتی در سختترین روزها خم به ابرو نیاورند. عادت به شرایط ناخوشایند بازنشستگی و رضایتمندی در حین مشکلات و کمبودها به خوبی نشان میدهد که آنان حاضر به تحمل سختیها هستند و حتی در مواقعی اظهار رضایت نیز میکنند.
گذر زمان باعث تغییر فرهنگ میشود. جامعهپذیری گذشتگان با جامعهپذیری نسلهای امروزی متفاوت است زیرا آگاهی افراد در کنار سایر عوامل دخیل نیز افزایش یافته است. از این رو، تفاوت نسلی فرهنگی باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده و این تفاوت و سردی روابط در مواقعی به شکل جر و بحث نمود پیدا میکندتفاوت نسلی فرهنگی باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شده و این تفاوت و سردی روابط در مواقعی به شکل جر و بحث نمود پیدا میکند و این امر طبیعی است، زیرا هم برای والدین و هم فرزندان تحمل و درک تفاوتها سخت است و در نهایت برای اینکه بحثی پیش نیاید سکوت میکنند و رفته رفته روابط شان سردتر میشود.
سالمندانی که از تنهایی رنج میبرند و ترس از تنها ماندن دارند به دنبال فرار از این حس و موقعیت هستند و سعی دارند با دور شدن از آن محیط و با مشغول کردن خود با کارهای جدید این حس را فراموش کنند.
افرادی هم هستند که از زندگی خود لذت می برند و خود را با کارهایی مشغول میکنند که شادی بخش زندگی شان باشد. حضور در طبیعت، خوش رفتاری در بیرون از منزل، مشغولیتهای روزمره و بها ندادن به مشکلات و تنهایی، اعتقاد به توانمندی و تسلیم نشدن در برابر کم قدرتی، مشغولیت با پیاده روی صبحگاهی و سالمند نپنداشتن خود عواملی هستند که نشان میدهد سالمندان با ایجاد ذهن مثبت به زندگی خویش ادامه میدهند.
برخی از سالمندان با همه درگیریها و مشکلات بعد از بازنشستگی و تحمل سختیها و فشارهای روانی ناشی از وضع اقتصادی نامناسب به دنبال آرامش در زندگیشان هستند و چنانچه در منزلشان مشکلی پیش بیاید به مدیریت آن مشکل و صحنه میپردازند. کنترل شرایط برای جلوگیری از ایجاد بحث، دوری از جر و بحث به دلیل کم حوصلگی و حضور کم در اجتماع و نداشتن تجربه درگیری نشان میدهد که آنان دیگر حوصله جر و بحث ندارند و تلاش میکنند حداقل در محیط خانه از آرامش روانی برخوردار شوند.
با شروع دوران پیری و بازنشستگی و کم شدن مسئولیتهای کاری، افراد نسبت به قبل آرامش بیشتری پیدا میکنند و این آرامش تاثیر زیادی در نوع ارتباط شان میگذارد. کاهش استرس شغلی و افزایش روابط با فرزندان، وقت آزاد بیشتر برای ملاقات فرزندان، روابط دوستانه با همسر، رضایتمندی کامل از زندگی، تداوم رابطه خوب با فرزندان، روابط ایدهال خانوادگی از جمله مصادیق این امر هستند.
اکنون این سوال مطرح است که در کشور چقدر برای سالمندی جمعیت برنامهریزی شده است؟ زیرا در جوامع امروزی با افزایش امید به زندگی، روند رو به رشد جمعیت سالمندان را شاهد هستیم. سالمندانی که دوست دارند اطرافیان به آنها توجه کنند و وجودشان برای خانواده و اجتماع مهم و باارزش باشد. وقتی افراد پا به سن میگذارند به تدریج از بازار کار خارج می شوند.
بنابراین بازنشستگی و سالمندی تقریبا در مراحل پایانی چرخه زندگی نمود پیدا میکند. سالمندان به عنوان بخش مهمی از جامعه مورد غفلت واقع شدهاند، حال آنکه مسایل و مشکلات مربوط به سالمندی با افزایش روزافزون جمعیت آنان بیش از پیش اهمیت مییابد. پس جامعه در سطح کلان و خرد باید شرایطی را فراهم کند که افراد سالمند احساس تنهایی نکنند و از همین روی، توجه به نیازهای غیرمادی و عاطفی این افراد ضرورت دارد.
طبق پیشبینیهای جمعیتی دنیا و ایران، جمعیت ۶۵ ساله و بالاتر کشور تا میانه قرن پانزدهم هجری شمسی به بیش از ۲۵ میلیون نفر خواهد رسید. ایران در درجهبندی کشورها از نظر کیفیت سالمندی از میان ۹۸ کشور جهان در رتبه ۷۵ قرار گرفته است. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته موضوع سالمندان به ثبات رسیده و بیمه مراقبتی از سالمندان وجود دارد و حتی برای این نوع بیمه از جوانی برنامهریزی میشود. یعنی هزینهای برای زمان سالمندی به نام بیمه مراقبتی پسانداز میشود.
منبع: ایرنا