بعداز ظهر ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ بود که قلب آرام ایرانیها با انتشار یک خبر عجیب و غیرقابل باور پریشان شد. تا پیش از آن، همه مردم اخبار حضور رئیسجمهور در آیین افتتاح یک پروژه بزرگ دیگر را دیدند، شنیدند و آن را یک طرح جهادی دیگر در کارنامه دولت سیزدهم دانستند؛ مثل قبلیها، اما اینبار یک تفاوت عمده در کار بود که هیچکس فکرش را نمیکرد. این پروژه به آخرین طرح عمرانی دولت سیزدهم تبدیل شد و بالگردی که به قصد پالایشگاه تبریز اوج گرفت، هیچگاه فرود نیامد. ۱۶ ساعت بیتابی و بیخوابی مردم اگرچه در نهایت به اعلام رسمی خبر شهادت رئیسجمهور و هیئت همراه او ختم شد و از اقشار مختلف ملت گرفته تا مسئولان و حتی سردمداران کشورهای جهان را در بهت و ناباوری فرو برد، اما از دل همان آتشی که در سانحه سقوط بالگرد شعله گرفت و پیکر بیجان خادمان مجاهد ملت را سوزاند، بذر امیدی رویید که ارزش آن اگر به اندازه عظمت این واقعه نباشد، کمتر نیست.
شهادت هشتمین رئیسجمهور ایران به همراه هشت نفر از یاران خود در سالروز ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، از جمله تلخترین رویدادهایی بود که از سال ۱۳۹۸ و پس از شهادت شهید سلیمانی اتفاق افتاد. آنچه در ظاهر امر شکل گرفت، شهادت رئیسجمهور بهعنوان نماد انتخاب و اراده مردم بود، اما در لایههای زیرین، هم جایگاه سیاسی رئیس قوه مجریه بهعنوان یک مقام انتخابی و هم شخصیت آیتالله رئیسی شرایطی را رقم زد تا نهفقط همراهان و موافقان او بلکه نمایندگان طیف وسیعی از جریانهای سیاسی مشتمل بر مخالفان و منتقدان نیز در سوگ شهادتش با ملت همنوا شوند. وحدتی که پس از این شهادت تلخ و جانسوز شکل گرفت، نمونههای کمنظیری در تاریخ انقلاب اسلامی دارد و در حافظ تاریخی ملت، نمونه مشابه آن شاید فقط پس از ۱۳ دی ۱۳۹۸ و شهادت حاج قاسم سلیمانی مشاهده شده بود.
به تصدیق همه رسانهها، آحاد ملت به چشم مشاهده کردند که حتی رقبای سیاسی شهید رئیسی که تا پیش از این هیچ بخش از دولت سیزدهم از گزند انتقادات بیرحمانه آنان در امان نبود، این بار زبان به تصدیق اخلاص و مجاهدت شهید جمهور گشودند و در این عزا به آغوش ملت بازگشتند. از همان لحظات اول که فراخوانهای رسمی درخصوص دعا برای سلامتی رئیسجمهور منتشر شد، از رجال سیاسی و فرهنگی گرفته تا جناحهای مختلف همگی دست به دعا برداشتند، تیتر رسانههای مکتوب و غیرمکتوب یا همسو و غیرهمسو به ابراز اندوه از این واقعه اختصاص یافت، مصاحبههای خبری در تلویزیون و خبرگزاریها به خاطرهگویی از همنشینیهای شیرین با شهیدرئیسی اختصاص پیدا کرد و پیامهای تسلیت متعدد به زبانهای مختلف انتشار یافت تا این ضایعه دردناک به موازات تلخکامیهای ذاتی خود، شیرینی وحدت کمنظیر و اتحاد جریانهای مختلف ذیل منافع و عزت ملی را به مردم بچشاند.
در تاریخ پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی، تجربیات تلخ و شیرین زیادی به موازات پیشرفتها و بحرانهای گوناگون ثبت شده است. گاهی انتخابات پرشور سال ۱۳۸۸ با مشارکت گسترده مردم، انقلاب را به قله بازدارندگی رسانده و گاه فتنه سیاسی همان سال، کشور را به لبه پرتگاه برده است. گاه بهموازات آزادسازی خرمشهر و تبلور غرور ملی، یک ضایعه اسفبار همچون شهادت حاج قاسم سلیمانی، داغ بر دل ملت نشانده است. با این حال، انقلاب اسلامی ثابت کرده که در کشاکش پیشرفتها و بحرانها، همچنان بر راهبردهای اساسی، اصول و مواضع حیاتی خود استوار مانده و این استقامت نیز در هر زمان بر بستر وحدت شکل گرفته است؛ چه بر اثر اندوه شهادتهای جانکاه و چه برپایه دستاوردهای شیرین. اکنون این سؤال مطرح است که آیا شهادت خادم محبوب ملت، رئیس دولت سیزدهم، آیتالله سیدابراهیم رئیسی خواهد توانست برخی التهابات سیاسی را التیام ببخشد، جریانهای سیاسی را دوباره باهم آشتی دهد و همچون دوران حیات بابرکت او، ظرفیتها را برای پیشرفت ایران عزیز بسیج کند؟