سرخط خبرها

رضا بابایی و آخرین مقاومت‌ها دربرابر فروپاشی عالَم سنت*

  • کد خبر: ۲۳۱۱۶
  • ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۶
رضا بابایی و آخرین مقاومت‌ها دربرابر فروپاشی عالَم سنت*
بیژن عبدالکریمی
گاه نوشتن درباره برخی از شخصیت‌ها دشوار می‌شود، چراکه در آنان آنچه نیرومندتر از اندیشه‌هاست «نحوه هستی» شان است، و «هستی»، چون به‌مفهوم و واژه درآید از کف می‌رود. برخی از سنخ زندگی‌اند، و هیچ مفهوم و واژه‌ای نمی‌تواند بودن و زندگی را به‌تصویر درآورد. واژگان و مفاهیم همچون عکس‌های غیرمتحرکی هستند که نمی‌توانند حرکت، جوشش و سیلان زندگی را بازنمایند. حتی فیلم‌های متحرک نیز تنها وجه و نمایی از زندگی را بازمی‌نمایانند و نه خود زندگی و شیوه زیست یک انسان را در کلیت و تمامیتش. همه کسانی که استاد رضا بابایی را می‌شناسند به‌خوبی می‌توانند این سخن بنده را تأیید کنند که در شخصیت و رفتار ایشان بارقه و لطیفه ناب و توصیف‌ناپذیری وجود دارد که آدمی را شیفته خویش می‌کند، لطیفه‌ای که از سنخ تواضع، گشودگی، خلوص، مهربانی و بزرگی روح است. وی همان‌گونه می‌نویسد و زیست می‌کند که می‌اندیشد و، تاآنجاکه دانش بنده یاری می‌دهد، هرچند برای امرار معاشش می‌نوشت و می‌نویسد، لیکن هرگز آنچه را که بدان باور نداشته و ندارد برای خوشامد اشخاص، نهاد‌ها یا صاحب‌کارانش بر زبان و قلمش جاری نساخته است. او از معدودافرادی است که به دین عافیت‌جویی و عافیت‌طلبی و به مذهب مصلحت‌پرستی کافر است و همان‌گونه زیست می‌کند که باور دارد و به آن چیزی باور دارد که خود در درونش زیسته است. او اندیشه‌هایش را قربانی هیچ منفعتی نکرده است و از ایمانش پیشه‌ای نساخته است. او کمتر غم نان خورده است و در اعماق وجودش بیشتر غم جان پرورده است. وی حریت، آزادی و آزادگی را به‌پای هیچ متاع دنیایی نفروخته است و از سادگی، ساده‌زیستی و قناعت برج سترگ و شکوهمندی برای دفاع از آزادی و آزادگی خویش برساخته است. رضا بابایی در میانه نزاع میان روشن‌فکران دل‌سپرده و شیفته ارزش‌ها و جهان‌بینیِ عصر روشنگری از یک سو، که سراپا بغض و کینه نسبت به سنت و مأثر تاریخی ما هستند، و سنت‌گرایانی که میان حیات دینی و دیانت به منزله نوعی خودآگاهی با دین فرهنگی و دین سیاست‌زده تمایزی قائل نیستند ازسوی‌دیگر، راه سومی را برگزیده است. وی در برابر نیهیلیسم و بی‌معنایی جهان کنونی از سنت تفکر دینی و مأثر تاریخی آن به‌دفاع برخاسته، لیکن هرگز از باور‌های سنتی و تاریخی‌اش برای خویش زندانی فرقه‌گرایانه نساخته است و مهر و محبت و عشق سرشار انسانی را قربانی باور‌های کلامی و فرقه‌گرایانه نگردانیده است. او دین را نه در سیمای مجموعه‌ای از باور‌های متصلب‌شده فرهنگی و تاریخی، بلکه به‌منزله نوعی خودآگاهی، نوعی تجربه زیسته و نحوه‌ای از تحقق جان و اگزیستانس آدمی جست‌وجو کرده و می‌کند. به همین دلیل است که چه زیبا می‌گوید: «اگر عمری باشد، کمتر می‌گویم و می‌نویسم و بیشتر می‌شنوم و می‌خوانم.... اگر عمری باشد، از دین‌ها تنها مذهب انصاف را برمی‌گزینم.... اگر عمری باشد، عدالت را فدای عقیده، و آرزو را فدای مصلحت ... نمی‌کنم.... اگر عمری باشد، درپیِ هیچ عقیده و ایمانی نمی‌دَوَم. در خانه می‌نشینم تا ایمانی که سزاوار من است به‌سراغم آید. اگر عمری باشد، رازگشایی از معمای هستی را به کودکان کهن‌سال می‌سپارم. اگر عمری باشد، از هر عقیده‌ای می‌گریزم، چونان گنجشک از چنگال عقاب.... اگر عمری باشد، خدایی را می‌پرستم که جز محرابِ حیرت، در شأن او نیست.» رضا بابایی از نسلی است که به‌لحاظ آموزش‌های مقدماتی و فرهنگی در آغوش حوزه‌های علمیه پرورده شده است، اما جانش را، در دوران قبل از انقلاب، اندیشه‌های شریعتی و طالقانی و، بعد از انقلاب، آموزه‌های جریان نواندیشی دینی، به‌خصوص دکتر عبدالکریم سروش، تسخیر کرده است. یک عمر تلاش فرهنگی، نظری و قلمی وی نشانه‌ای از آخرین مقاومت‌های نسلی است که می‌کوشد به‌کمک آموزه‌های اصیل اسلامی درمقابل فروپاشی عالم سنت دربرابر طوفان اندیشه و شرایط مدرن و پسامدرن و ظهور نیهیلیسم و بی‌معنایی حاصل از آن مقاومت کند. بازهم خودش چه زیبا مذهب عشق و محبت انسانی خویش را، که روح مسیح، روح اسلام، روح تشیع و روح خرد ایرانی است، توصیف می‌کند، آنجا که می‌گوید: «اگر عمری باشد، پس از این هیچ فضیلتی را هم‌پایه مهربانی با آدمیزادگان نمی‌شمارم.... اگر عمری باشد، پس از این خویش را بدهکار هستی و هستان می‌شمارم، نه طلبکار. اگر عمری باشد، دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگ‌تر قربانی نمی‌کنم.... اگر عمری باشد، چندان در خطا و کوتاهی‌های دیگران نمی‌نگرم که روسیاهی خود را نبینم.... اگر عمری باشد، هیچ ظلمی را سخت‌تر از تحقیر دیگران نمی‌شمارم.... اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر می‌دانم.» از صمیم قلب برای ایشان آرزومند سلامت و توفیق روزافزون خداوندی در همه ساحات زندگی پاک و زلالشان هستم.
بیژن عبدالکریمی
۱۹/۱۰/۱۳۹۸
* [آقای دکتر بیژن عبدالکریمی این یادداشت را برای درج در ارجنامه استاد رضا بابایی تحت‌عنوان «فرزند قلم» نوشته بودند که از ره لطف، آن را در اختیار ما گذاشتند.]
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->