جامعه پیشرو جامعهای است که در کنار برخورداری از منابع فرهنگی غنی و حوزههای سیاست گذاری پویا، از سازوکار و نظام کارگزاری و اجرایی قدرتمندی برخوردار باشد. هماهنگی و تناسب این کارگزاران که متولی اجرایی کشور هستند، با مردم و فرهنگ و ارزشهای این مردم از اهمیتی ویژه برخوردار است.
تجربه نشان میدهد هر زمان این تناسب رعایت نشده، به جای به سرانجام رسیدن امور، انحراف و اعوجاج در فعالیتها به وجود آمده است. در نظام اسلامی نسبت میان مردم و استقرار کارگزاران نسبتی مستقیم و پراهمیت است. این مردم هستند که با انتخابشان تعیین میکنند که دولتمردان در مسیر رشد و پیشرفت ارزش پایه و فرهنگ محور حرکت میکنند یا نه.
پس آگاهی در انتخاب، نقشی بنیادین دراین زمینه ایفا خواهد کرد. فقط زمانی که مردم به عنوان مجموعهای متنوع از سلایق، ظرفیت ها، طبقهها و... با شناخت از حوزههای گوناگون و دریافت از فرایندهای سیاسی و غیرسیاسی زیست بوم خویش، به درستی تصمیم بگیرند که کارگزارانی در ساختار اجرایی کشور عهده دار امور شوند، میتوان به پیشرفت کشور امیدوار بود. در واقع انتخاب آگاهانه مبتنی بر شناخت، کلیدواژه اصلی پیشرفت خواهد بود.
انتخاب آگاهانه مردم که باید در کلان رویدادهایی به نام انتخابات رقم بخورد، نیازمند و استوار بر ارتقای سواد سیاسی جامعه است. این سواد که در زمره سوادهای عمومی استاندارد جامعه قرار میگیرد، مهارت شناخت ویژگیها و اوضاع سیاسی و تشخیص سره از ناسره را فراهم میآورد. سوادهای عمومی از نوعی هستند که در زمره آموزشهای رسمی و فرایندهای مرسوم قرار نمیگیرند و به دلیل گستره وسیع مخاطب از یک استاد دانشگاه تا یک کارگر کارخانه، نیازمند ابزارها و روشهای عمومی دیگری هستند.
مطالعات پژوهشی و تجربه زیستی انسان نشان میدهد که کنش هنرمندان و آفرینشهای هنری همواره بزرگترین مدرسه پرورشی و آموزشی برای عموم مردم بوده است. مردم پیوسته و مدام و البته مستقیم و غیرمستقیم در معرض آثار هنری هستند و این امر زمینه و امکان گستردهای برای تأثیرگذاری و انتقال معنی و پیام را فراهم میآورد. ازجمله هنرهای مهم و برجسته در این حوزه، هنرهای شهری هستند. شهر بستر مهم زیست انسان معاصر است که با پیوندخوردن به هنر، محیطی بهتر برای زیست فراهم میکند و البته زمینه ساز رشد جامعه خواهد شد.
باتوجه به این موضوع، هنرمند به عنوان عضوی پویا از جامعه خویش، هیچ گاه نمیتواند نسبت به آنچه پیرامونش میگذرد، بی تفاوت باشد. این هنرمند است که موظف است ارتقای آگاهی ازجمله آگاهی سیاسی را دغدغه آفرینش خویش قرار دهد. رسالت اجتماعی هنرمند در این حوزه در نخستین گام بازنمایی هویت فرهنگی برای مردم است. مردم اگر هویتمند باشند، مسیر درست و کسانی را که میتوانند جامعه را در این مسیر هدایت کنند، آگاهانه تشخیص خواهند داد. دومین گام مهم یک هنرمند اقناع ساختن مخاطب در دریافت اهمیت لزوم انتخاب است.
مشارکت مردم عنصر اصلی توسعه اجتماعی و سیاسی است. حضور مردم در انتخابات زمینه ساز پویایی اجتماعی و قدرت یافتن و پشتوانه داشتن کارگزاران انتخاب شده خواهد بود. ممکن است بعضی گروههای مردم به دلایل مختلفی مانند فشارهای اقتصادی و برخی دل خوریها از عملکرد بعضی مدیران، به سرنوشت خویش و کشورشان بی تفاوت شده باشند. آگاه شدن مردم و تشویق به حضور از زبان مدیران و نطقهای صرفا حکومتی و رسانههای رسمی شاید چندان مؤثر نباشد.
هنر به دلیل زبان عاطفی، غیرمستقیم، جذاب و جهان شمول و جامع خویش بر جان مخاطب مینشیند و معنای درونی مدنظرش را منتقل خواهد کرد. هنرمند امروز وظیفه دارد این بار سنگین را که بسیاری از مدیران اجرایی از انجام آن شانه خالی کرده اند یا درک و دریافتی از لزوم آن ندارند، بر دوش بگیرد و جامعه خویش را به حضور در انتخابات در گام نخست و انجام انتخاب آگاهانه در گام بعد تشویق کند.