سرباز هتاک مرز میلک دستگیر شد | ماجرا چه بود؟ (یکم آبان ۱۴۰۴) معاون وزیر گردشگری: آماده حمایت قانونی و مالی از سرمایه‌گذاران در مشهد هستیم مصرف این سبزی عمرتان را طولانی‌تر می کند تغییر خودسرانه در مصرف داروهای ضد افسردگی ممنوع! کشف انبار ۱۱۰۰ تُنی پیاز احتکارشده در مشهد (یکم آبان ۱۴۰۴) صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی تشدید دوباره آلودگی‌ها در مشهد (یکم آبان ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (پنجشنبه، یکم آبان ۱۴۰۴) | بارش‌های رگباری پراکنده در ارتفاعات استان آغاز واریز حقوق مهرماه ۱۴۰۴ فرهنگیان از امروز (یکم آبان ماه ۱۴۰۴) + فهرست استان‌های مشمول راهکار تغذیه‌ای برای آلودگی هوا با این روش‌ها از پوکی استخوان در امان بمانید چرا حقوق مهرماه ۱۴۰۴ بازنشستگان تأمین اجتماعی با تأخیر واریز می‌شود؟ چطور در هنگام صبح عملکرد ذهنی‌مان را تقویت کنیم؟ چرا بدن در پاییز تشنه‌تر است؟ درباره ابهامات طرح خدمات برخط دارورسانی | نسخه ناخوانای دارورسانی آنلاین مرگبارترین سوء‌استفاده‌های دارویی، عرضه کپسول‌های دست‌ساز لاغری در عطاری یا آرایشگاه‌های زنانه پلیس فتای مشهد جاعلان مدارک دانشگاهی را دستگیر کرد حق اولاد بازماندگان تأمین اجتماعی برای واجدین شرایط پرداخت شد (یکم آبان ۱۴۰۴) مسمومیت با دارو؛ بیشترین مسمومیت منجر به فوت در سالهای اخیر | مشهد رکورددار است در جهان، سرطان پستان شایع‌ترین سرطان بانوان است کاهش ۹ درصدی تصادفات در خراسان رضوی | عملیات تعریض سه خطه در محور گلبهار - مشهد پرداخت قطره چکانی معوقات بازنشستگان تأمین اجتماعی اعزام ۳۰۰ هزار دانش‌آموز به اردوی راهیان نور در سال تحصیلی ۱۴۰۵ - ۱۴۰۴ سامان دهی موتورسیکلت های آلاینده، درخواست  همیشگی مردم مشهد است | داد از دود و صدای اگزوز موتورها انتقاد رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس از دولت | تهران‌نشینان، آلودگی هوای مشهد را به فراموشی سپرده‌اند مردی میان سال در نزاع با همسایه اش به ضرب گلوله وینچستر جان باخت | قتل در  «قصر» بر سر گوسفند! از همین حالا به فکر تأمین آب تابستان بعد باشیم موزه لوور پس از ۳ روز بازگشایی شد | ماجرای سرقت از این موزه چه بود؟ آنچه باید از زمستان هسته‌ای بدانید
سرخط خبرها

سرگذشت دردناک عروس دایی| پای دختران خیابانی در میان بود

  • کد خبر: ۲۳۸۱۱۸
  • ۱۸ تير ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۵
سرگذشت دردناک عروس دایی| پای دختران خیابانی در میان بود
دختر ۲۴ ساله‌ای که با گذشت ۶ سال از عقدش هنوز به خانه شوهر نرفته بود، با مراجعه به پلیس برای طلاق از پسردایی بی‌وفایش ثبت شکایت کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، دختر ۲۴ ساله‌ای با مراجعه به پلیس درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یکی از روستا‌های خراسان شمالی به دنیا آمدم و روز‌های خوبی را در روستا گذراندم به طوری که لحظه به لحظه آن روز‌های رویایی را هنوز به خاطر دارم.

۶ سال بیشتر نداشتم که به همراه خانواده دایی‌ام به مشهد مهاجرت کردیم. دایی و پدرم شغلی در یک کارخانه تولیدی پیدا کرده بودند و به همین دلیل هم در یک ساختمان دوطبقه ساکن شدیم و زندگی شیرینی را در کنار خانواده دایی‌ام آغاز کردیم. من و پسردایی‌ام نیز در مدرسه ابتدایی ثبت‌نام کردیم و اوقاتمان را با بازی‌های کودکانه می‌گذراندیم. گاهی با هم عروسک‌بازی می‌کردیم و گاهی هم از تفنگ‌بازی لذت می‌بردیم.

در حالی ماه‌ها و سال‌ها را می‌گذراندیم که گویی یک خانواده هستیم. دایی‌ام از همان روز‌های کودکی مرا «عروس دایی» صدا می‌زد، ولی من منظورش را نمی‌فهمیدم. در این شرایط تحصیلات دبیرستان را به پایان رساندم و خودم را برای آزمون سراسری آماده می‌کردم که یک شب زن‌دایی‌ام مادرم را به گوشه آشپزخانه کشید و مرا برای رامین خواستگاری کرد. من که همواره رامین را به عنوان پسردایی‌ام دوست داشتم، از شنیدن ماجرای خواستگاری شوکه شدم چراکه هیچ‌گاه به ازدواج با او فکر نکرده بودم.

با سماجت دایی و زن‌دایی، من و رامین در حالی پای سفره عقد نشستیم که او در یک شرکت خصوصی مشغول کار شده بود. یک سال از دوران نامزدی ما می‌گذشت و من عاشقانه او را دوست داشتم، ولی آرام‌آرام رفتار‌های رامین تغییر کرد. او لباس‌های شیکی می‌خرید و انواع عطر و ادکلن‌ها را استفاده می‌کرد و توجهی به من نداشت. من هم اهمیتی نمی‌دادم و رفتار‌های سرد او را دلیل خستگی ناشی از کار می‌دانستم، اما دوران نامزدی ما خیلی طولانی شد به گونه‌ای که بار‌ها پدرم به منزل دایی‌ام رفت تا برای آغاز زندگی مشترک ما صحبت کند.

دایی و زن‌دایی‌ام نیز از هیچ تلاشی برای سر و سامان گرفتن زندگی ما دریغ نمی‌کردند، ولی رامین هر بار بهانه‌ای می‌آورد. از سوی دیگر، با آنکه ۶ سال از دوران نامزدی ما می‌گذشت، احساس می‌کردم رامین دیگر آن عاشق سابق نیست و به من خیلی کم‌محلی می‌کند تا جایی که حتی پاسخ تلفن‌هایم را نمی‌داد و روابط عاطفی سردی با یکدیگر داشتیم. با این احساس غریب، دلشوره عجیبی داشتم. به همین دلیل یک روز او را تعقیب کردم.

رامین با خرید یک شاخه گل در حالی به مسیرش ادامه می‌داد که می‌ترسیدم در این حالت با من روبه‌رو شود. از شدت اضطراب و نگرانی دستانم می‌لرزید تا اینکه او مقابل یک رستوران با دختری ملاقات کرد و با هم وارد رستوران شدند. حدسم درست بود، او به من خیانت می‌کرد و به این خاطر هم دوست نداشت زندگی مشترکمان آغاز شود. وقتی آنها را پشت میز رستوران دیدم که با صدای بلند می‌خندیدند و خوش می‌گذراندند، بلافاصله با دایی‌ام تماس گرفتم و موضوع را برایش بازگو کردم.

طولی نکشید که دایی‌ام خود را به رستوران رساند. رامین وقتی ما را دید، از خجالت و شرم دست و پایش را گم کرد. دایی‌ام با چهره‌ای خشم‌آلود گفت فکر نمی‌کردم چنین پسری را تربیت کرده‌ام. تو مرا نزد خانواده عمه‌ات سنگ روی یخ کردی. حالا با دختران هرزه در رستوران‌ها قرار می‌گذاری؟ با سکوت رامین، من و دایی‌ام به خانه بازگشتیم، ولی از آن روز به بعد دیگر روی خوشی ندیدم و مدام اشک می‌ریختم تا اینکه رامین همه چیز را تمام کرد. او گفت من به تو که دختری دهاتی هستی، هیچ علاقه‌ای نداشتم و تنها به خاطر پدر و مادرم پای سفره عقد نشستم.

اکنون به کلانتری آمده‌ام تا مقدمات طلاق را فراهم کنم چراکه دیگر نمی‌توانم با مردی زیر یک سقف بروم که اسیر هوس‌های خیانت‌آلود شده است.

با راهنمایی و تاکید سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره‌ای درباره این ماجرای تاسفبار در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->