شیرین سیدی | شهرآرانیوز؛ فدیشه روستایی در ۱۶۰کیلومتری مشهد است با چهارصد خانوار جمعیت که غالب آنها حتی مقیمش نیستند و فقط زمانهای خاصی به آن سرمیزنند. این روستا در جنوبغربی نیشابور و در حاشیه بیابان یا بهقول اهالی: «جلگه»ای قرار گرفته که کاشمر و نیشابور را از هم جدا کرده است؛ روستایی با معماری ویژه کویر و مردمانی به مهربانی و سخاوت کویرنشینان؛ اما اینها همه ویژگیهای این دیار نیست و باید گفت فدیشه روستایی است که به عشق امامحسین (ع) زنده است.
شاید در وهله اول این جمله اغراقآمیز به نظر بیاید، اما وقتی روز عاشورا به این روستا سفر کنید و با اهالی آن گپ بزنید، خیلی زود این حقیقت بر شما آشکار میشود. آنچه در ادامه میخوانید گزارش سفری یکروزه به این روستاست که بزرگترین آیین تعزیهخوانی کشور در آن برگزار میشود.
برای رسیدن به فدیشه باید جاده را در اتوبان مشهد-تهران زیر چرخ ماشین بیندازید و تا سیکیلومتری جنوبغرب نیشابور برانید. در اینجا وقتی تابلوی روستای حسنآباد سالار دیده میشود، باز باید پانزده کیلومتر دیگر را در مسیر چپ جاده رفت تا به روستای فدیشه رسید. طی کردن این مسیر با خودرو سواری درصورت نبودن ترافیک، کمتر از دو ساعت زمان نیاز دارد. ما در اولین ساعات صبح به فدیشه رسیدیم، اما شهر کاملا مهیای عزا بود و اسباب پذیرایی از مهمانان و هیئات عزاداری فراهم شده بود.
اهالی روستا فضایی ویژه توزیع و صرف صبحانه مخصوص روز عاشورا را -که حلیم نیشابوری است- فراهم کرده بودند؛ همه هزینههای این مراسم را اهالی روستا تأمین میکنند و برای پذیرایی از عزاداران در برخی سالها بیش از صد دیگ حلیم نیز طبخ شده است.
همچنین میدان اصلی روستا برای دادن سلام به هیئت مرتب و جایگاه برگزاری مراسم تعزیه و شبیهخوانی ویژه آن، آبوجارو و فرش شده بود. موکبهای مردمی به یاد شهدا و متوفیان برپا بود.
نسیم صبحگاهی عطر اسپند را در فضا پراکنده بود و رایحه خوش خاکِ آبوجاروشده خبر از حضور مهمانان زیادی میداد، چنان که گمان میکردی اهالی از چندماه قبل، برای این روز تدارک دیدهاند. جالب است بدانید که معمولا و در اغلب سالها، در مراسم بزرگترین تعزیهخوانی کشور در روستای فدیشه بیش از پنج گروه تعزیهخوانی برتر کشور در قالب شصت تعزیهخوان، واقعه عاشورا را به نمایش میگذارند.
مراسم تعزیه خوانی و علم گردانی در روستای فدیشه سال ۱۴۰۳ / عکس : مهناز نعمتی
وقتی در فاصله صبحانه تا شروع آیینهای عاشورا، به خانههای روستا -که اکثرا همچنان بافت کویری خود را حفظ کرده بودند، اما شرایط مطلوبی نداشتند- سرزدیم، متوجه شدیم که خود آنها هم ساکن دائمی روستا نیستند و اغلب فقط چندروز در سال را برای برگزاری مراسم عاشورا به روستای آباواجدادیشان میآیند. جالب است بدانید همه خانههای روستای فدیشه که بر سردر آنها پرچم سیاه برافراشته شده، محفل سوگواری سالار دشت نینواست و همه آنهایی که در این روز (عاشورا) به این روستا میآیند، هر چند هزار نفر که باشند میتوانند به خانه اهالی فدیشه بروند و عزاداری کنند.
صدای نوحه هیئتها ما را به میدان شهر میکشاند. جمعیت یکبهیک از روستاهای اطراف مثل حسینآباد جنگل و زیرآب وارد میشوند. این هیئتها زنجیرزنان و حسین (ع) حسین (ع) گویان، درحالیکه علمهایشان در پیش حرکت میکنند، به سوی میدان فدیشه میآیند تا به میداندار سلام گویند و از او جواب بگیرند. هیئت روستای فدیشه از سویی دیگر میآید و به این جمع سیاهپوشِ ایستاده در میدان میپیوندد. در فدیشه مراسم صبح عاشورا با سنت تاریخی علمگردانی و با حضور هیئتهای عزاداری آغاز میشود و اهالی روستاهای مختلف «علمها» را که نمادی از «سرو» و نشانه آزادگی سالار شهیدان است، از تکایا و هیئتها بیرون میآورند و در کوچه و بازار میگردانند.
در گفتگو با یکی از روستاییان میشنویم که هرساله، پنجاه هیئت از روستاهای اطراف در این آیین که حالا قدمت آن از سیصد سال هم فراتر رفته، شرکت میکنند؛ آیین «عَلَمسلام» و همچنین تعزیه باشکوه فدیشه در فهرست میراثمعنوی به ثبت رسیده است.
مراسم تعزیه هم شکوه ویژهای دارد.
صحنهها طبق وقایع عاشورای سال۶۱هجری بازسازی و روایت نخستین همان صبح زود با ورود کاروان امامحسین (ع) به صحرا آغاز میشود و تا نزدیک غروب ادامه دارد. در این بازه زمانی، حدود ۲۵تعزیهخوان در صحنههای مختلف عاشورا را شبیهخوانی میکنند. هوا گرم است، اما گروههای مردمی با پاشیدن مه بر روی مردم و دادن آب و شربت به عزاداران سعی در سنگتمام گذاشتن برای سوگواران حسینی دارند.
کار کوچکی نیست پذیرایی کردن تمامعیار از حدود ۵۰ هزار نفر میهمان در روستایی که میزبانانش به هزار نفر هم نمیرسد. جمعیت آنقدر زیاد است که حتی شرکت مخابرات در ارائه خدمت به آنها عاجز مانده و اینترنت به سبب ازدحام جمعیت در روستا تقریبا از دسترس خارج شده است، اما مردم فدیشه با وجود همه مشکلات اقتصادی امسال هم مانند همه سالهای گذشته با روی باز خود از آن سربلند بیرون آمدند.
به هر خانه که میرفتی، با چای و میوه پذیرایی میشدی و برای صرف ناهار دعوتت میکردند. نزدیک ظهر از هرخانه بوی غذای نذری بلند بود و سفره هرکدام پهن. میهمانان و عزاداران بدون درزدن به هر خانه میرفتند و مهمان اهالی فدیشه بودند و این، به جز دیگهای حلیمی بود که از شب گذشته برپا کرده بودند و چنان که متوجه شدیم، تعدادشان به هشتاد دیگ میرسید.
آیین تعزیه -چنان که گفتیم- تا غروب برپا بود و پس از آن هم نوبت به شام غریبان، اما محسین (ع) رسید که در خانهها برگزار میشد. بهسبب ازدحام جمعیت مسیر آرامگاه نوساز امامزادهعبدا... (ع) را که در یککیلومتری غرب روستا و در مسیر جاده حسینآبادجنگل بود، بسته بودند؛ مقبرهای که بنای اولیه آن به حدود سیصد سال و پیش از روزگار زندیه میرسد. راه بازگشت به مشهد را پیش میگیریم، اما حالا تعریف ما از ارادت خالصانه به سیدالشهدا (ع) تغییر کرده است و البته افسوس برای حال روستا در روزهای غیرعزاداری سالار شهیدان (ع) همراه ماست.