به گزارش شهرآرانیوز، از ساعت اولیه صبح امروز صفهای طولانی در نقاط مختلف مشهد برای ثبتنام و دریافت سیم کارت شخصی در مقابل دفاتر پیشخوان دولتی، خصوصی و خدمات ارتباطی و حتی برخی موبایل فروشیها تشکیل شده است و به دلیل بروز مشکلات سایت مورد نظر هر لحظه بر شمار مردم منتظر در این صفها افزوده میشود...
مشاهدات عینی خبرنگار شهرآرانیوز حاکی از آن است که از همان لحظات اولیه مشکلات آغاز شده و از ساعت هشت صبح تاکنون سایت مورد نظر برای ثبت نام برخی از شهروندان و افراد متقاضی از دسترس خارج شده است و برخی نیز موفق شدهاند تا بعد از چند ساعت انتظار سیمکارت خود را دریافت کنند.
موضوع دریافت سیم کارت برای دریافت وام یک میلیون تومانی بهانهای برای نشستن پای درددل مردم بود. بیکاری و فاصله زیاد دخل و خرج از هم، حرف مشترک تمام مردم جامعه بود. دو ماه از بحران کرونا در کشور میگذرد، در این مدت شاهد همکاری مردم با مدیران شهرشان، دولت و وزارت بهداشت در اجرای پروتکلها و حمایت همهجانبه بودیم، اما امروز این قرنطینه طور دیگری در مشهد رقم خورد.
نبود فاصلهگذاری اجتماعی در دفاتر پیشخوان
صفهای طولانی مردم در مقابل دفاتر پیشخوان و دفاتر خدمات ارتباطی هر لحظه در حال افزایش است و با توجه به قطعی مستمر سایت هر لحظه بر خیل مردم حاضر نیز افزوده میشود و افراد منتظر نیز نگران ادامه این روند هستند.
در حالیکه مسئولان هنوز که هنوز است، تاکید فراوانی بر اجرای طرح فاصله گذرای اجتماعی دارند، اما مشاهدات خبرنگار ما حاکی از آن است که فاصله گذاری اجتماعی در دفاتر پیشخوان صفر است تشکیل صفهایی برای ثبت نام وام یک میلیون تومانی در جای جای مشهد نگران کننده است. این در حالی است که وضعیت مشهد هنوز قرمز است و تا رسیدن به وضعیت مطلوب خیلی فاصله دارد.
ساعت ۱۱ خیابان چمن/یکی از دفاتر پیشخوان دولت؛ مرد مسنی که ماسک به صورت زده با انتقاد از این وضعیت نابسامان نوبتدهی برای دریافت سیم کارت میگوید: سرپرست خانواده مشخص است، حسابش مشخص است، مگر تا به امروز دولت به حساب چه کسی یارانه واریز میکرده که امروز مجبورمان کردند برویم و سیم کارت شخصی بگیریم!
دو ماهه بیکارم، سیم کارت به نام همسرم بوده، حالا آمدهام تا سیمکارت به نام خودم که سرپرست خانوار هستم، بگیرم. به شدت شاکی هستم، مگر همسرم از من جدا شده که بخواهم سیم کارت جدا بگیرم یا مگر قرار است حسابم را از خانوادهام جداکنم؟!
مرد میانسال دیگری که خستگی در چهرهاش موج میزند، با انتقاد از وضعیت نابسامان دفاتر میگوید: «اگر میخواستند وام یک میلیون تومانی را واریز کنند، دیگر اینقدر زن و بچه آدم را اسیر نمیکرند، الان با این وضعیت کرونا، خودتان ببینید چه کسی اینجا فاصله را رعایت کرده؟ حتی دریغ از زدن ماسک و دستکش و.»
زن میانسال دیگری رشته کلام را از مرد مسن میگیرد و میگوید: در حالی که این روزها دائم از رادیو تلویزیون میشنویم که مراقب کرونا باشید و از منزل بیرون نیایید، الان چرا خود دولت ما را به زور به خیابانها کشانده و باعث شدهاند در این تجمع بدون هیچگونه رعایت موازین بهداشتی در کنار هم قرار گیریم. مردم را از کار بیکار کردهاند، از صبح به چند تا دفتر مراجعه کردهام، اما همین آش و کاسه بوده! شلوغ و پرجمعیت!»
میشود با نداری زندگی کرد و زنده ماند؟!
پسر جوانی که برای انجام امور اداری دریافت سیم کارت برای پدر سالمند خود به یکی از دفاتر پیشخوان خیابان گاز مراجعه کرده، میگوید: «واقعا وزارت بهداشت کجاست؟ بیاید و اینجا را از نزدیک ببینید، اگر یک نفر اینجا کرونا داشته باشد آیا بقیه به آن مبتلا نمیشوند؟ این همه جمعیت چه تضمیینی وجود دارد. واقعا این چه راهی است که مسئولان برای ما درست کردند، آیا واقعا کسی به فکر این مردم بوده، بعید میدانم هیچکس هوای مردم را ندارد!»
در این میان زنی حدود ۵۰ ساله به میان صحبت ما میآید و میگوید: «پسرم ۵ ماهه در خانه بیکار است، همه زندگیش را دیروز نابود کرد، تمام وسایل خانه را به فروش گذاشته، داغ نداری امان ما را بریده است! اگر مجبور نبودیم و به این پول نیاز نداشتیم هیچوقت به اینجا مراجعه نمیکردیم. میگویند کروناست و از خانه بیرون نیایید تا نمیرید، اما آیا میشود با نداری زندگی کرد و زنده ماند؟!»
«این چه وضعیته درست کردند، این وامی که قرار است بدهند، و قسطش را بگیرند چرا این همه مردم را سرکار گذاشتند، از صبح معطل دریافت یک سیم کارتم.»
این جملات واگویههای مرد مسنی است که خودش را کارگر یکی از هتلهای معروف مشهد معرفی میکند و میگوید: «چند ماهی است که به دلیل کرونا خانه نشین شدم و بیکار شدم، اگر میخواهند مردم کرونا نگیرند و زودتر این بیماری تمام شود، این برنامه را برای مردم درست نمیکردند. مردم اصلا رعایت نمیکنند و همه تقریبا بدون ماسک و دستکش و بدون رعایت فاصلهگذاری اجتماعی و در کنار هم ازدحام کردهاند.»
او میگوید: «مردم برای سیم کارت عجله کردند فکر میکردیم امروز آخرین روز ثبت نام است حالا شنیدیم که تاریخش تا چند روز دیگر تمدید شده است.»
کرونا را به عنوان سوغات به خانه میبریم!
مقصد بعدی ما یکی دیگر از دفاتر پیشخوان در خیابان طبرسی اول است، تقریبا مثل بقیه دفاتر شهر، جمعیت در داخل و بیرون این دفاتر موج میزند، هنوز هم برخی ماسک به صورت دارند و برخی نه، اصلا هیچ فاصلهگذاری اجتماعی را نیز رعایت نمیکنند.
سراغ یکی از مراجعه کنندگان این دفتر میروم. او میگوید: «از ساعت ۹ صبح آمدم، گفتند برو ساعت ۱۰ بیا، ۱۰ مراجعه کردم گفتند برو ۱۱ بیا، وقتی دوباره سر ساعتی که گفتند برگشتم، میگویند نوبتت رد شده، نه کاری! نه زندگی! تو این وضعیت باید بیایی و کرونا را به عنوان سوغات به خانه ات ببری!»
در همین حال با یکی از اپراتورهای این دفتر همکلام میشوم و از او در مورد شکایت مشتریان در خصوص معطلی در این دفتر میپرسم. او میگوید: «وقتی به یکباره ۱۵۰ نفر به ما مراجعه میکنند و میخواهیم اطلاعت این تعداد افراد را در سیستم وارد کنیم طبیعی است که سیستم دچار اختلال میشود، شبکه ایرانسل و همراه اول شلوغ است و زمانبر. برای همین مشتریان معطل میشوند و شاکی. زمانی که زیرساختهای مربوطه درست نیست، طبیعی است این مشکلات پیش بیاید.»
«شبکه قطع نیست، اما شلوغ است، من هر روز نهایتا ۱۰ تا ثبت نام سیم کارت داشتم، اما امروز ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر از صبح مراجعه کننده داشتم، طبیعی است که شبکه پرترافیک است و در مواردی قطعی ایجاد میشود. به فاصلهگذاری اجتماعی از سوی مشتریان تاکید داریم، اما مردم خود رعایت نمیکنند و ما دیگر واقعا در مقابل آنها کم آوردیم.»
راهنمای ثبت نام سیم کارت رایگان وام یک میلیونی؛ همراه اول، ایرانسل و رایتل
بازار سیاه قیمت سیم کارت
حاشیه خیابان طبرسی ۲۳، به یکی دیگر از دفاتر پیشخوان میرویم، جمعیت فراوانی جلوی این دفتر موج میزند، به محض دیدن ما، مردم به سمت ما هجوم میآورند و گلایههایشان را یکی پس از دیگری به زیان میآورند؛ مرد جوانی که در صف انتظار سیم کارت ایستاده، میگوید: «به نظرم تمام این کارها مسخره بازی است، وقتی تمام مشخصات و اطلاعات افراد بر روی کد ملی است دیگر چرا باید برای دریافت وام یک میلیون تومانی دولت دنبال سیم کارت شخصی بود.»
وی با گلایه از راه افتادن بازار سیاه قیمت سیم کارت در این روزها میگوید: «تا امروز میگفتند برای دریافت سیم کارت رایگان به دفاتر مراجعه کنید، اما اکنون میبینید هر سیم کارت را به مبلغ ۲۰ هزار تومان بفروش میرسانند؛ و این در حالیست که اکثرا کارگرانی هستند که دو ماهه بیکارند و تهیه این ۲۰ هزار تومان واقعا برایشان مشکل است. دولت نباید اینقدر سریع اعلام میکرد که سیم کارت باید به نام فرد باشد، میتوانست یک ماهی به مردم زمان بدهد تا مردم نیز بتوانند خودشان را با این شرایط وفق بدهند.»
مرد میانسال دیگری ادامه صحبت مرد جوان را میگیرد و میگوید: «۱۵ سال است که سیم کارت خودم را استفاده میکنم، اما سیم کارت به نامم نیست، اگر میخواهند مردم تجمع نکنند، پس چرا این بساط را راه انداختند؟ حساب بانکی یارانه مشخص است و دیگر نیازی به این کارها نبود. دیگر چرا اینقدر لقمه را پیچاندند؟ واقعا آشفته بازاری شده، و این اصلا در شان کشور جمهوری اسلامی ایران نیست. مقامات بالا کاش بهتر میاندیشیدند این چیزی نیست که حق دولت ضایع شود، و کسی از زیر بار پرداخت قسطش ممانعت کند.»
او ادامه میدهد: «بدتر اینکه برخی دفاتر از صبح که من مراجعه کردم، کارت ملی قدیمی را قبول نمیکنند و خوشبختانه این دفتر قبول میکند، اما هنوز هم ما نفهمیدیم چه کسی جواب مردم را میدهد: خط ثابت و خطی که به نام خودت بزنی واقعا فلسفهاش چیست؟»
«دو روزه در مشهد وضعیت سبز اعلام شده، مطمئن باشید با این وضعیت دوباره وضعیت قرمز میشود. روی صحبتم با رییس جمهور است، سئوال داریم: حاجی شما که پشت میز نشستی و فاصلهات را با وزیرانت رعایت میکنی، و وزرا با فاصله سه متر، سه متر نشستهاند الان این وضعیت کشوره؟! مگه ما با آن اقا چه فرقی داریم؟ مگر همه مثل هم نیستیم و مگر خدا ما را نیافریده؟ ما نباید فاصله داشته باشیم؟!»
زن میانسال دیگری که ظاهراش خیلی تکیده و نامرتب است، میکروفون را از دستم میگیرد و میگوید: «شوهرم مریض سرطانی است، نه سیم کارت دارم و نه او میتواند صحبت کند، زبان ندارد، خب این انصاف است او را با این وضعیت از صبح کشاندم به این دفتر؟ ما نیازمندیم و واقعا چارهای نداریم، هزینههای درمان و زندگی امان من و همسرم را بریده است.» او ادامه میدهد: «فقط امیدوارم این وضعیت کرونایی، گرفتاری مرا بیشتر نکند، ۱۵ سال است که همسرم را جمع میکنم الان درسته برای یک سیم کارت اینقدر اذیت شود.»
واگویههای مردم تمامی ندارد، در حالیکه این مصاحبه ادامه دارد، مشتریان ایستاده در صف در بیرون از دفتر به ما معترض میشوند، زیرا این دفتر به نشانه اعتراض به حضور ما، کرکره دفترش را پایین میکشد تا مبادا به سراغش برویم. از آنجا کمکم دور میشویم و همراه با دور شدن ما نیز کرکره دفتر بالا میرود و دوباره سیل جمعیت به این دفتر هجوم میآورد.