آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت نصرت الهی در پرتو صبر و پایداری دهک‌بندی ارائه خدمات به ایثارگران از بودجه حذف می‌شود خوش‌به‌حال گردو‌ها اعتکاف ماه مبارک رجب با حضور ۱۵۰۰ معتکف در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + فیلم (۳۰ آبان ۱۴۰۳) مروری بر زندگی و خدمات استاد «مهدی ولائی»، مأمور ثبت‌احوال نسخه‌های خطی حرم امام‌رضا(ع) زیارت، مدارِ معرفتیِ تربیت لبخند بزن تا سعادتمند شوی | مروری بر بیانات امام رضا (ع) درباره شادی و سرور خانه‌هایی که حکم بهشت را دارند «پدر»؛ مایه رحمت، مظهر قدرت | بررسی بایدهای نقش پدر خانواده براساس آموزه‌های دینی رونمایی از پایگاه تخصصی «مقاومت» در کتابخانه آستان قدس رضوی (۲۹ آبان ۱۴۰۳) برگزاری انتخابات مجمع عمومی اتحادیه مؤسسات و تشکل‌های قرآنی در مشهد کاهش مصرف برق در حرم مطهر امام رضا(ع) درراستای مصرف بهینه‌ انرژی کار و تلاش برای سعادت خلق و رضایت خدا | چند توصیه اقتصادی برگرفته از سیره امام محمد باقر (ع)
سرخط خبرها

تصویر روضه هایش تجسم عاشوراست* | درباره حاج محمود کریمی و روضه خوانی‌های متفاوتش

  • کد خبر: ۲۴۶۷۷۰
  • ۰۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۱
تصویر روضه هایش تجسم عاشوراست* | درباره حاج محمود کریمی و روضه خوانی‌های متفاوتش
حاج محمود کریمی و روضه خوانی‌های متفاوت او سال‌ها با ذکر مصیبت سیدالشهدا (ع) در میان مردم محبوبیت ویژه‌ای به دست آورده است.

به گزارش شهرآرانیوز، هر روز ساعت به همین حوالی ده یازده ظهر که می‌رسد، دیگر انگشت‌های نحیفش بی جان می‌شود. به زحمت آجر‌ها را برمی گرداند و دقیقه‌ای چند بار دست هایش را سایه می‌کند و به تیغ آفتاب کم جان شهریور اخم می‌کند. مادرش کمی آن سوتر، با چادر گل دار رنگ و رو رفته ای، کمرش را سفت بسته و چند وقتی می‌شود به روی خودش نمی‌آورد، کمردرد، چه امانی از او بریده است. جز صدای باد و گرُگُرِ کوره آجرپزی، گوشش به هیچ صدایی آشنا نیست جز آواز‌های گاه به گاه یکی از بچه‌های قدیمی که با خودش عهد کرده از اینجا که بیرون زد، خواننده شود، اما او دلش می‌خواهد نوازندگی کند. 

یک سنج کوچک هم چندسال پیش از یک هیئت کوچک حاشیه شهر هدیه گرفته بود و هرازگاهی با همان اندک صدای ضعیفش، چنان ذوقی می‌زند که انگار در صف اول یک ارکستر بین المللی ایستاده است. توی خیالاتش پرسه می‌زند که از دور یک وانت نیسان آبی در غبار جاده خاکی می‌تازد و با یکی دو اتومبیل همراه، عین پیکی عجول به سمتشان می‌آید. آفتاب تند و طوفان برخاسته از زیر چرخ ها، هرقدر هم که چشم‌ها را تنگ کنی، مجال نمی‌دهد صورت سوارش را بشناسی. این وانت هیچ شبیه به ماشین‌های حمل آجر نیست. غریبه است. این را می‌شد از دست انداز‌هایی فهمید که مچ راننده نابلدش را می‌خواباند. 

دقیقه‌ای بعد اوستا، بچه‌ها را دور یک چهارپایه جمع می‌کند. از توی نیسان، یک آقای دشداشه پوش با یک شال سیاه عربی روی سرش، از ماشین پیاده می‌شود. هرقدر چشم هایش را می‌مالد باور نمی‌کند. حاج محمود است. حاج محمود کریمی. همانی که نوحه هایش را از حفظ می‌خواند. بار‌ها با سنج کوچکش، روی منبر نداشته اش رفته و برای مادرش روضه‌های حاج محمود را زمزمه کرده است تا کمتر دلش بگیرد و گریه هایش را خرج امام حسین (ع) کند. 

یک آقایی که نمی‌شناسد، از یک کنار به بچه‌ها ماسک می‌دهد و همه را دور یک چهارپایه چوبی کوچک جمع می‌کند. دهه اول محرم است و حالا هیئت به کارگاه غریب آن‌ها سر زده است. حاج محمود همین طور که دارد یادداشت هایش را ورق می‌زند، سری بلند می‌کند و از بچه‌ها می‌پرسد: «دوست دارین براتون شعر بخونم یا سینه زنی کنیم؟» و بچه‌ها بی معطلی انگار که از قبل با هم هماهنگ شده باشند فریاد می‌زنند: «سینه زنی»! رسم چهارپایه خوانی از آن رسم‌های قدیمی زیبای ایرانی است. 

بازاری‌ها راه را برای مداح باز می‌کردند، یک چهارپایه می‌گذاشتند وسط راه و جمعیت کسبه به دو دسته می‌شدند. مداح آغاز می‌کرد و پاسخ‌ها از دسته پیش و پس او به نوبت شنیده می‌شد، اما این بازارچه بی سقف، زیر آسمان خدا، با جمعیت محدود و کوتاه قامتی که حاضر شده، نه چهارپایه می‌طلبد نه دودستگی. از تمام این چهارپایه خوانی، یک بلندگو کافی است و دستان کوچک زخم آلود و دلمه بسته‌ای که بالا برود و به سینه بکوبد.

همان مرد دشداشه پوش

پیرزن، مدت هاست خانه نشین شده. شادی اش قاب کوچک تلویزیون است. روضه اش هم همان. با خودش حرف می‌زند. با خودش اشک می‌ریزد. با خودش خاطره بازی می‌کند و می‌داند از اینجا تا نزدیک‌ترین هیئت حوالی خانه، انگار زمین کش می‌آید و پاهایش، دیگر قوت ندارند وزن او و غصه هایش را تا زیر علم امام حسین (ع) بکشانند. تو خیالات خودش پرسه می‌زند و خیره شده به کتیبه سیاه کوچک روی پرده که شب اول محرم از گنجه اش بیرون کشیده بود. 

زیر لب به حسین (ع) و اصحابش سلام می‌دهد و از ته دل به آن‌هایی که اولین بار به محمد (ص) و یاران محمد (ص) ظلم کردند، لعنت می‌فرستد که صدای خش خش بلندگو‌ها از محل، رشته اذکارش را پاره می‌کند. ثانیه‌ای بعد صدای بلند یک دسته عزاداری به گوش می‌رسد. انگار چند ده نفر جوان برومند، با طبل‌های بزرگ یاما‌ها و سنج‌های برنجی سنگین، راسته کوچه را بالا می‌آیند. صدا، اما صدای آشنایی است. 

این صدا را خوب می‌شناسد. تلویزیون بار‌ها نشانش داده. هم روی منبر امامزاده چیذر ذکر مصیب کرده هم برابر آقا نشسته و شعرهایش را خوانده. هم سن و سال کوچک‌ترین پسرش به نظر می‌رسد. اما حاج محمود کجا و محله پایین دست آن ها؟ آن هم در این روز‌ها که آدم از آدم فرار می‌کند! کشان کشان خودش را می‌کشاند توی کوچه. خبری از دسته‌های عزاداری نیست. چند بلندگوی بزرگ سیاه پشت یک وانت نیسان روشن شده و جلوتر همان حاج محمود با بلندگویی در دست راه می‌رود و ذکر مصیبت می‌خواند.

همسایه‌ها یکی یکی آمده اند بیرون دارند با چشم هانی حزن آلود و بهت زده به قامت مردی نگاه می‌کنند که با همان دشداشه سیاه و شال بلند عربی روی شانه هاش، روضه می‌خواند. اشک‌ها یکی یکی از چشم‌ها پایین می‌چکد و توی ماسک‌های سه لایه حل می‌شود. یک نفر پیدا شده، در روزگاری که چراغ هیئت ها، غریبانه در سکوت می‌سوزد، دست از جایگاه و اعتبار و شهرتش کشیده، توی کوچه‌های پایین شهر راه می‌رود تا پرچم حسین (ع) را بالا نگه دارد.

حسابش با همه فرق می‌کند

مجالش روضه جای سوزن انداختن نیست. دسته دسته عزادار سیاه پوش سربالایی امامزاده علی اکبر چیذر را گرفته اند تا هیئت هرساله حاج محمود. اینجا، یک جور دیگر انس گرفته اند. زخم صدای حاج محمود، شاگرد خلف حاج منصور ارضی، نمک گیرشان کرده. اولین بار همین جا بود صدای دمام زنی عرب‌ها از لابه لای روضه خوانی اش پیچید. همین جا بود چهارپایه را آورد بین جمعیت و به رسم آیین‌های غبارگرفته عزاداری ایرانی ها، مرثیه خوانی کرد. 

خاطره نوحه خوانی با زبان عربی و آذری و لری هنوز در خاطر درخت‌های حاشیه خیابان چیذر پیدا می‌شود. نوحه خوانی که پیش از نوکری اهل بیت (ع)، قاری قرآن بود. اینکه پامنبری هایش هربار روضه‌ها را بنا به مضمون، در دستگاه موسیقایی خاص خودش می‌شنوند، برمی گردد به روزگار قاری بودنش. روز‌هایی که یک پایش در جشنواره‌های بین المللی قرآن بود، پای دیگرش در هیئت‌های کوچک تهران. او از همان کودکی با همان دوتومان صله پدر شهیدش، بخیه خورد به عالم مداحی. حاج محمود، با جان کلام آشناست. عموما شعر نوحه هایش را خودش می‌نویسد. 

گاهی پشت شلوغی ترافیک، گاهی توی خلوت خانه، گاهی پای منبر مداحی دیگر؛ اما وجه اشتراک تمام کارهایش، تصویرسازی ست. همان طور که حضرت آقا یک بار بعد از مراسمی از صاحب شعر نوحه اش پرسیده بودند. گفته بود: «خودم نوشته ام». آقا فرموده بودند: «می دانستم! من تصویر روضه هایت را خوب تجسم می‌کنم.» بیراه نیست در شب‌های ماه محرم، پای ثابت روضه‌های بیت می‌شود. 

آبروی حاج محمود، نه فقط از سوز دل و خلوص نوای حنجره اش می‌چکد که مدیون هوشیاری همیشگی اوست. سیاست را از روضه‌های اباعبدا...  (ع) سوا نمی‌بیند. باور دارد سیاست، گره سفتی خورده با حکایت عاشورا. همیشه در هر بازه زمانی، سمت روشن حقیقت را می‌گیرد و بی هیچ ابایی از قضاوت آدم ها، راست حسینی حرف دلش را می‌زند. عین پدری دلسوز، گاه به گاه با گوشه‌ای از سر تفقد، جوان‌های سیاه پوش پایین منبر را نصیحتی می‌کند، توصیه‌ای می‌کند، از تجربه هایش می‌گوید که به قیمت تار‌های سفید سرش تمام شده است. 

مردم هنوز یادشان هست آن فهرست شانزده تایی کتابی را که برادرانه توصیه کرد در ایام خانه نشینی کرونا تورق کنند. این بار اولی نبود که با دغدغه مطالعه، به میان مردم می‌آمد. یک زمانی کار به جایی رسیده بود که جوان‌های هیئت «رایه العباس» چشم می‌کشیدند ببینند امشب حاج محمود چه کتابی معرفی می‌کند. او حرفش قیمت دارد، آن قدر که چند هفته بعد، آمار فروش کتاب‌هایی که توصیه کرده بود، تکانی خورد. شده از متن کتاب «آفتاب در حجاب» سیدمهدی شجاعی بالای منبر روخوانی می‌کرد و «فتح خون» ِ آوینی را ورق می‌زد. 

هرچه بود و هرچه هست، حساب حاج محمود با دیگر ذاکران فرق می‌کند. آن قدر که توی پلی لیست تمام زائران اربعین هرقدر بالا پایین کنی، نمی‌شود قطعه‌ای از محمود کریمی را پیدا نکنی. اصلا می‌شود مداحی توی روضه اش بخواند «دامن کشان رفتی، دلم زیر و رو شد» و پامنبری ها، دنباله روضه اش را نگیرند؟ حاج محمود، مثل یک نقطه مشترک، یک صدای مشترک، یه سوز مشترک، در دل تمام عزادار‌ها ماندگار شده است.

*برگرفته از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره روضه خوانی محمود کریمی

«مسافر جامانده را با خود ببر»

نوحه‌ای ماندگار و جان سوز با نوای حاج محمود کریمی که در اوایل دهه ۹۰ منتشر شد. مضمون این مرثیه، شرح حال حضرت زینب (س) چهل روز پس از شهادت امام حسین (ع) است که به مزار برادر برگشته و غریبانه نجوا می‌کند. سال هاست، جاماندگان سفر اربعین، با زمزمه این نوحه اشک می‌ریزند و هم گریه با زینب کبری (س)، در فراغ زیارت مزار حسین بن علی (ع) بی قراری می‌کنند: 
حسین من بیا و این دل شکسته را بخر / حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->