ما مردم سال بدی را میگذرانیم، سالی که بدی آن را نمیشود انکار کرد و همین بیماری کرونا کافی است بهعنوان نشانه انکارناپذیر بدی این سال. سالی که بدیاش برای همه یکسان نیست و گویا برای گروههایی از مردم از همه بدتر است. همچون محمدآقاشاه، عزیز آقا و حاج رضا. پیرهایی که به قول خودشان کرونا هنوز نتوانسته جانشان را بگیرد، اما تنها دلخوشی روزهای پیریشان را گرفته است. پیرهایی که تا قبل از شیوع کرونا در کوچهپسکوچههای اطراف حرم بقالی داشتند. صبح آفتاب نزده کرکره مغازه را بالا میدادند و با اولین ا... اکبر اذان غروب تعطیل میکردند. کارشان هم از صبح تا شب فروش چند تکه صابون، پفک و کیک، تخمه، تخممرغ و... بود. اما حالا بحرانی گریبانشان را گرفته که ترس فرورفتن در باتلاق بیپولی را به جانشان انداخته است. ترسی که عزیز آقا آن را در کار روی کورهها برای خودش تصور میکند و حرفش این است: «از جوانی بقالی داشتم و تا همین چند هفته پیش خودم را با چند مشتری مشغول میکردم. با همان اندک درآمدش هم زندگی یکه و تنهای خودم را میچرخاندم، اما کرونا حال بقالی من را هم گرفت. بقالی کوچکی که از تغییر سلیقه مردم و رویآوردنشان به سوپرمارکتهای بزرگ و فروشگاهها جان سالم به در برده بود و درش تخته نشده بود و هنوز هم چند مشتری برای خودش داشت، با کرونا تعطیل شد. طی ۱۰ روز فقط یک کیک و چند دانه تخممرغ فروختهام. گویی همان چند مشتری هم برای اینکه در روزهای کرونایی کمتر بیرون بروند حالا مشتری فروشگاههای بزرگ شدهاند تا انتخابهای زیادی داشته باشند و همه مایحتاجشان را یکجا بخرند.»
عزیز آقا حالا به دلیل نبود مشتری برای بقالی قدیمیاش در شصتو دو سالگی خانهنشین شده است. او با اندک اندوختهاش این روزها را میگذراند و میگوید: «نه پولی دارم که بروم بازار و بقالیام را بهروز و تبدیل به سوپرمارکت کنم و نه جان و توانی برای دوباره شروع کردن. من فقط دنبال این هستم که فردا صبح که از خواب بیدار شدم و کرکره بقالی را بالا دادم چند مشتری هم سراغ من بیایند تا مجبور نشوم در این سن از کورهپزخانه و سرگذر سر دربیاورم.»
حاج رضای محله قبرمیر هم مثل حرفهای عزیزآقای عیدگاه را تکرار میکند و با فرستادن چند لعنت خالی بودن دخلش را در این روزهای سخت معیشتی نشان میدهد. محمدآقاشاه که بقالیاش را سال گذشته بهدلیل طرح نوسازی اطراف حرم از دست داد، امسال با شرایط کرونا نتوانست همان بقالی را چند کوچه پایینتر راه بیندازد آن هم از ترس نبود مشتری و استقبالنشدن از سوی مردمی که دوست دارند بیشتر در فروشگاهها قدم بگذارند.
همه اینها را تعریف کردیم تا بگوییم اگر این روزها حواسمان به این است که کرونا نگیریم یا در حد توانمان به کم بضاعتها کمک کنیم باید حواسمان به بقالیهای محلی و کوچک هم باشد. همانهایی که شاید یک قلم از ۱۰ قلم مایحتاج خانهمان را داشته باشند، اما زندهاند به فروش همان چند قلم کوچک و نکند به دنبال تغییر سلیقهها که گریبان خیلی از ما را گرفته، سفره فروشگاهها را گستردهتر کنیم که نتیجهاش جمع شدن بقالیهای محلی بهویژه قدیمی است، بیایید حداقل در این روزهای سخت که شیوع کرونا همه ما را غافلگیر کرده است، بیشتر هوای این بقالهای پیر را داشته باشیم تا تنها دلخوشی و منبع درآمدشان را از دست ندهند.