جلسه آشتی کنان پروین و قلعه‌نویی! حرف عجیب نیکبخت به قلعه نویی دلیل غیبت کریم باقری در مراسم مادر استیلی نتیجه و ویدئو خلاصه بازی تراکتور و گل گهرسیرجان در جام حذفی (۲ آذر ۱۴۰۳) | حذف ناباورانه شاگردان اسکوچیچ در خانه مهرداد محمدی شانسی برای بازگشت ندارد ماشاریپوف، برگ برنده موسیمانه مقابل پاختاکور پاختاکور در اوج بحران مقابل استقلال نتیجه بازی پرسپولیس و مس سونگون در جام حذفی(۱ آذر ۱۴۰۳)+ ویدئو گل‌ها| برد آسان در روز شکستن طلسم گلزنی ویدئو خلاصه بازی پرسپولیس و مس سونگون در جام حذفی(۱ آذر ۱۴۰۳) رضا مهاجری در بیمارستان بستری شد (۱ آذر ۱۴۰۳) پخش زنده بازی پرسپولیس و مس سونگون (۱ آذر ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین بازگشت فرجی به قلب دفاع پرسپولیس استادیوم آزادی تا پایان سال ۱۴۰۳، آماده میزبانی نیست پاتریس کارترون، سرمربی سپاهان، وارد ایران شد (یکم آذر ۱۴۰۳) + عکس تاریخ‌نگاری حضور تیم‌های مشهدی در مسابقات فوتبال باشگاهی کشور/ قسمت ۱۸۴ روزبه چشمی از جمعه در تمرینات استقلال اسکوچیچ: در جام حذفی، جای اشتباه‌کردن نداریم
سرخط خبرها
گفتگو با علی صلاحی، مدیر عامل سابق پیام به بهانه یازدهمین سال سقوط این تیم

شرآدم‌های خداداد، دامن پیام را گرفت!

  • کد خبر: ۲۴۷۱۰
  • ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۴
شرآدم‌های خداداد، دامن پیام را گرفت!
مرتضی اخوان/ شهرآرانیوز - فردا یازدهمین سال سقوط تیم پیام است. یکی از ۲ تیم خاطره‌انگیز تاریخ فوتبال مشهد درچنین روزی در فصل ۸۸-۸۷ به زهر تفاضل گل در جدول پایین‌تر از ابومسلم همشهری ایستاد و محکوم به سقوط به لیگ دسته‌یک فوتبال کشور شد. به بهانه این اتفاق، در سالروز سقوط پیام، به سراغ علی صلاحی، آخرین مدیرعامل ایم تیم رفته‌ایم؛ مدیرعاملی که در سالی جنجالی، پیام را در لیگ‌یک تحویل گرفت، به لیگ برتر آورد و دوباره به لیگ‌یک برگرداند. مدیرعامل وقت باشگاه پیام مشهد که به‌نوعی جعبه‌سیاه این باشگاه است، در این گفت‌وگوی جذاب، حرف‌های ناگفته زیادی می‌گوید؛ از ماجرای اصرار خداداد به نشستن روی نیمکت پیام تا داستان اتفاقی که او توصیفش می‌کند به توطئه شبانه در دفتر مدیرکل وقت ورزش و جوانان خراسان رضوی!

از سال ۸۶ شروع کنیم. سالی که شما برای مدیرعاملی پیام به مشهد آمدید...
آن زمان (سال ۸۶) محمدزاده مالک پیام بود. احمد انوری، افشین داوری و مرحوم نجمی اعضای هیئت‌مدیره این باشگاه بودند و در آن زمان بنی‌اسد، جانشین ناصر شفق، مدیرعامل ابومسلم بود. ظاهرا آن موقع پیامی‌ها و ابومسلمی‌ها با هم مشورتی داشتند و گفته بودند برای پیام مدیرعاملی بیاوریم، این‌ها هم با خودشان گفته بودند ابومسلم که سرداری بر سر کارش است، برای پیام هم یک مدیرعامل سردار بیاوریم! آن موقع به من رسیدند و گفتند بیا مدیرعامل پیام باش.

آن موقع دیگر نظامی نبودید؟
تازه از کسوت نظامیگری بیرون آمده بودم و دیدم پیام یک تیم ارزشی است و تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و شرایط را بررسی کنم.

چطور شرایط پذیرش مدیرعاملی پیام را بررسی کردید؟
به مشهد که آمدم، شاکری که سهام‌دار کارخانه پنبه کاشمر و یکی از ملاک‌های بزرگ در شاندیز بود، در فرودگاه به استقبالم آمد و قبل از اینکه نزد پیامی‌ها برویم، به من گفت بیا یک سر تا پیش بنی‌اسد برویم. او جانشین مدیرعامل ابومسلم است و می‌تواند به ما درباره فوتبال اطلاعات خوبی بدهد. ببینیم اصلا این فوتبال چه میدانی است، ورود کنیم یا نکنیم. نزد بنی‌اسد رفتیم و او هم گفت من می‌دانم پیامی‌ها توی پولش مانده‌اند و می‌توانیم همین الان امتیازش را مُفت بخریم. بیایید شریک شویم و پیام را بخریم.

پس پیشنهاد ابتدایی خرید امتیاز پیام را بنی‌اسد به شما داد.
بله. ما آنجا یک تفاهم‌نامه نوشتیم؛ من و شاکری و بنی‌اسد. من گفتم، چون پول ندارم بدهم، همین مدیرعاملی را بدون حقوق حساب کنید و در عوض به من درصد بدهید. قرار شد ۳۳ درصد من باشم. ۳۴ درصد شاکری که پول‌دار بین ما بود و بنی‌اسد هم گفت، چون الان پول ندارم، به اندازه ۳۳ درصد چک می‌دهم.

امتیاز پیام را چقدر خریدید؟
از محمدزاده، مالک آن زمان تیم، امتیاز را ۳۰۰ میلیون تومان گرفتیم و بدهی‌هایش را هم پذیرفتیم.

همان روز پیام و تراکتورسازی هم در تبریز بازی داشتند و ظاهرا هتل به دلیل پرداخت‌نشدن پول از سوی پیام، بازیکنان را آزاد نمی‌کرده است...
دقیقا. پول هتلشان را نداشتند بدهند و هتل آزادشان نمی‌کرد. شاکری یک‌میلیون و ۳۰۰ هزار تومان داد تا با هتل تسویه کنند. ما این تیم را خریدیم و شاکری هم به هر میزان که محمدزاده نامه می‌داد، به طلبکاران چک می‌داد.

فردای آن روز چه شد که بعد از بازگشت تیم از تبریز و در حالی که تازه تیم را تحویل گرفته بودید، عباس چمنیان را در راه‌آهن از کار برکنار کردید؟
تیم را که خریدیم، فردا به راه‌آهن رفتیم و وقتی تیم از تبریز رسید، همان‌جا در راه‌آهن بنی‌اسد که از ما فوتبالی‌تر بود، گفت عباس چمنیان به درد نمی‌خورد و باید عوضش کنیم.

ولی شما مدیرعامل بودید. چه شد که این قدر راحت پذیرفتید؟
من به‌عنوان مدیرعامل، بنا داشتم عباس را حفظ کنم؛ اما شاکری که با محمدزاده چک‌ها را ردوبدل می‌کرده، به او گفته است من یک شرط دیگر هم دارم که باید اخلاقا به من قول بدهی عباس چمنیان را برداری. شاکری هم بدون اینکه ازمن بپرسد نظرت چیست، این قول را داده است. بنی‌اسد گفت علی حنطه را بگذارید. ما هم حنطه را برداشتیم و رفتیم راه‌‎آهن و همان‌جا از کادر فنی قبلی تشکر کردیم و حنطه را مربی جدید معرفی کردیم. این‌طوری بود که پیام را به دست گرفتیم.

بعد از انتصاب حنطه سر و کله خداداد پیدا شد...
خداداد را خواستیم تا از او مشورت بگیریم. او هم قبل از آن با شفق در ابومسلم دعوا کرده بود و بیکار بود. از او خواستیم رئیس سازمان ورزش ما باشد. او هم نظرش این بود که اگر این تیم می‌خواهد به لیگ برتر بیاید، با مربیگری علی حنطه نمی‌شود. با علی حنطه هم ما همان اول یک شرطی بسته بودیم و آن این بود که هرموقع من تشخیص بدهم باید به تیم شوک وارد شود و شما را جابه‌جا کنیم، باید بروی. این توافق را حنطه قبول کرد و انصافا روی توافقش ایستاد. بعد از تعطیلات که بازی‌ها شروع شد، طبق توافق با حنطه، او را برداشتیم و با مشورت خداداد، هادی برگی‌زر را سرمربی تیم گذاشتیم. با برگی‌زر هم همین شرط را بستیم که آنجا که لازم بدانیم، تغییر ایجاد می‌کنیم و این شد که خداداد را به روی نیمکت بردیم.

بعد از این ماجرا‌ها آماده سازی جالبی برای پیام در نظرگرفتید و تیم را به امارات بردید...
تیم پیام را که در طول عمرش کسی برای اردو به خارج از استان هم نرفته بود، به دبی بردیم. با حشمت مهاجرانی تلفنی صحبت کرده بودم و او هم لطف کرد و محل هتل ایرانیان را برای استقرارمان در نظر گرفت. حشمت مهاجرانی هم گفت اگر روی این بچه‌ها خوب کار کنید، این‌ها استعدادشان را دارند به لیگ برتر بیایند. آن‌موقع هم اگر مثلا ۱۸ تیم در لیگ دسته‌یک بود، پیام تیم سیزدهم بود و چهارپنج تا با قعر جدول فاصله داشت.

چهارپنج بازی به پایان فصل بود که تصمیم گرفتید بازیکن خارجی بیاورید. چه شد که به اشپیتیم آرفی رسیدید؟
در ۵ بازی آخر لیگ، خداداد را مدیرفنی کردیم که شرایطمان در جدول هم خیلی بهتر شد. وقتی دیدیم برای رسیدن به پلی‌آف امید داریم، تصمیم گرفتیم یک بازیکن خارجی بیاوریم. عباس‌نامی بود که، چون کلمنته را به ایران آورده بود، به «عباس کلمنته» مشهور شده بود. دلال بازیکن‌ها بود. او اشپیتیم آرفی را به ما معرفی کرد. فیلم بازی‌هایش را خداداد و هادی برگی‌زر دیدند و اشپیتیم را آوردیم.

بابت همان چند بازی چقدر به اشپیتیم پول دادید؟
۵ بازی آخر، او را به ۱۲ میلیون آوردیم و قرار شد اگر به پلی‌آف رفتیم، ۸ میلیون دیگر به او بدهیم. اشپیتیم آرفی که بعدا پرسپولیس او را ۹۰۰ میلیون خرید، با ۱۲ میلیون به ایران آمد. قرارداد سال دوم آرفی ۹۰ میلیون تومان بود.

بعد از صعود به لیگ برتر و پیروزی بر فولاد در اهواز یک پیشنهاد وسوسه‌کننده از سوی فولادی‌ها مبنی بر فروش امتیاز تیم به گوش می‌رسید. از آن پیشنهاد بگویید.
روزی که فولاد را در اهواز بردیم و به لیگ برتر آمدیم، نماینده فولاد خوزستان در حضور من و علی ظهورنیا، هاشم حسینی و داوری آمد و گفت شما بیایید ۷ میلیارد تومان پول بگیرید، امتیاز لیگ‌یک فولاد را هم به شما می‌دهیم، امتیاز لیگ‌برتری‌تان را به ما بدهید. ما به شاکری زنگ زدیم و گفتیم چنین پیشنهادی هست. شاکری گفت نه، این کار را نکنید، فردا مردم می‌گویند ۲ تا جانباز آمدند و تجارت کردند، ۷۰۰ میلیون خرج کردند و ۷ میلیارد گرفتند!

پشیمان نیستید آن پیشنهاد را نپذیرفتید؟
خیلی پشیمانم. ما اگر آن شرط را قبول می‌کردیم و ۷ میلیارد را در حساب بانکی می‌گذاشتیم، با سودی که از آن می‌گرفتیم، می‌توانستیم سال بعد مجددا تیم را از دسته‌یک به لیگ برتر بیاوریم و مثل امروز منحل نمی‌شد.

می‌گویندبرای فروش امتیاز پیام نزد امام جمعه هم رفته اید.
بله. وقتی برگشتیم، به آقای شاکری گفتیم برویم با آیت ا... علم‌الهدی هم مشورت کنیم. حاج‌آقا هم گفتند نه. این کاری که شما با جوانان می‌کنید، هر یک بازی‌شان، اثرش بیشتر از یک سال خطبه‌خواندن من در کنار حرم مطهر است. این کار فرهنگی با جوانان باید ادامه پیدا کند. حاج‌آقا مخالفت کرد که ما امتیاز را بفروشیم. شاکری هم گفت نه، من هنوز ۷ هکتار زمین در شاندیز دارم. آن موقع هم وضع زمین‌ها خوب بود. بعدا یک‌مرتبه افت کرد و تو سرش خورد.

ماجرای شراکت خداداد در سهام تیم چه بود؟
وقتی به لیگ برتر آمدیم، باید شرکت تأسیس می‌کردیم. ما هم فهمیدیم لیگ برتر خیلی پول می‌خواهد و نداریم، به این شکل سهام را تغییر دادیم که ۱۰ درصد من شدم، ۵ درصد خداداد عزیزی و ۸۵ درصد شاکری. خداداد مطالبات فصل قبلش را طلب داشت و، چون پول نداشتیم بدهیم، به جای پول به او سهام دادیم. ۸۵ درصد شاکری، از آنِ خودش، همسرش و پسرش بود؛ ۶۵ درصد خودش، ۱۰ درصد پسرش و ۱۰ درصد همسرش.

چرا ۱۰ درصد سهام باشگاه به نام همسر شاکری بود؟
علت اینکه ۱۰ درصد سهام به نام همسرش شد، این بود که قرار بود کانون هواداران تأسیس کنیم و ۱۰ درصد به این کانون بدهیم؛ اما، چون هنوز تأسیس نشده بود و کانون هوادارانی وجود نداشت، ۱۰ درصد را به نام همسر شاکری زدیم تا بعدا منتقل شود. بعد هم نشد و یکسری از اختلافات نیز از همین‌جا شروع شد.

بنی‌اسد چه شد؟ مگر ۳۳ درصد سهام باشگاه به نام او نبود؟
بنی‌اسد همان فصل قبل، چون چک‌هایش پاس نشده بود، از مشارکت خارج شد و مدیرعامل ابومسلم شد.

یکی از سؤالاتی که در ذهن دوستداران پیام است، این است که چرا باوجود اینکه هادی برگی‌زر تیم را به لیگ برتر آورده بود، به‌یک‌باره با شروع لیگ، خداداد سرمربی تیم شد؟
یکی از علت‌هایی که خداداد سرمربی شد، این بود که عزیزی اینجا ۵ درصد سهام‌دار بود؛ البته اول هادی بود و بعد ابومسلم برگی‌زر را خرید. به محض اینکه تا اینجا را بستیم و هنوز جذب بازیکن می‌کردیم، من و شاکری یک کاروان را به سفر حج عمره بردیم. وقتی که برگشتیم، خداداد تیم را بسته بود. در بستن این تیم نه من و نه شاکری، دخالت نداشتیم.

از تیمی که عزیزی بسته بود ناراضی بودید؟
خداداد تیم گران و پیری را بست. بعدا شر آدم‌هایی که خداداد آورده بود، دامن تیم را گرفت. بازیکنانی که سن‌وسالشان بالا بود و بچه‌ها را تشویق به تحصن می‌کردند.

چرا تن به قرارداد‌های گران عزیزی دادید؟ شما مدیرعامل تیم بودید و می‌توانستید مخالفت کنید.
هر چه به شاکری می‌گفتیم این قرارداد‌ها خیلی بالا بسته شده و نمی‌توانی پولش را پرداخت کنی، می‌گفت هنوز ۷ هکتار زمین دارم، هر چه خداداد می‌گوید؛ امضا کنید؛ البته آن زمان محمدزاده، استاندار وقت، قول‌هایی به شاکری داده بود و بنده‌خدا روی آن‌ها حساب می‌کرد. مثلا در یک جلسه با خداداد و شاکری نزد محمدزاده رفتیم که او از خداداد پرسید چقدر تیم را بستی؟ خداداد گفت با سفر‌ها و پاداش‌ها ۲ میلیارد و ۱۰۰ میلیون. بعد محمدزاده گفت چطور باید این پول را بدهید؟ گفت ۳ تا ۷۰۰ میلیون. محمدزاده هم وعده داد همین فردا ۷۰۰ میلیون اول را از عبدالمالکی (مالی استاندار) بگیر. شاکری هم امیدوار بود که می‌دهند و با جرئت به این موضوع قرارداد‌ها را بستیم و توافقات خداداد را امضا کردیم.

اما پولی از استانداری نیامد...
درست است. خداداد یک مصاحبه علیه استاندار کرد و گفت: وقتی استاندار مملکت قولی بدهد و دروغ می‌گوید و عمل نمی‌کند، بقیه باید چه‌کار کنند؟! بعد از دفتر استاندار زنگ زدند که شما خداداد را اخراج کنید و فردا بیایید پول را بگیرید.

این کار را کردید؟
هرگز. من زیر بار این موضوع نرفتم. چون گفتم خداداد حرف حق را زده است. حاضر نشدیم خداداد را برداریم و آن‌ها هم حاضر نشدند پول بدهند؛
 
و این تصمیم تبعاتی برای شما داشت.
شبانه شاکری را به اداره تربیت‌بدنی بردند و داوری و انوری یک قرارداد با شاکری نوشتند، تیم را از او تحویل گرفتند و متعهد شدند هزینه‌هایش را بدهند و تا پایان فصل نگه دارند. بعد تیم را بفروشند، هزینه‌هایی را که کرده‌اند، بردارند و مازادش را به شاکری بدهند. شاکری صبح آمد و به من گفت دیشب چنین توافقی کردیم و قرار شده سیدهاشم حسینی، مدیرعامل تیم شود و عباس چمنیان هم سرمربی.

به نظر شما پشت پرده‌ای در این تصمیمات بود؟
من فکر می‌کنم داوری و دوستانش سر شاکری هم کلاه گذاشتند. بعد باشگاه را به یک بنده خدایی فروختند؛ فردی آذری‌زبان که می‌گفتند جن‌گیری می‌کند. کسی که بعدا ابومسلم را هم خرید. ۲۰۰ میلیون از او گرفتند، اما بعدا اتفاقاتی افتاد که مدیرعامل کوهسر آمد. او هم برای ساخت کوهسر پول نداشت و استاندار ۷ میلیارد به او دادتا مخارج تیم پیام را تا آخر فصل بدهد. ۷ میلیارد تومان را گرفت، کوهسرش را هم ساخت و باشگاه‌ها را رها کرد. من فکر می‌کنم یک گروهی آن زمان به سرکردگی آقای داوری (مدیرکل وقت تریبت‌بدنی) خیلی تمایل نداشتند باشگاه پیام به موفقیت برسد.

ماجرای حضور ایزدی، مدیرعامل وقت پیام، در فرودگاه، پیش از بازی آخر با استقلال در لیگ برتر چه بود؟
ایزدی پیام را تا هفته آخرلیگ نگه داشت و آن هفته وقتی استقلال برای بازی با پیام به مشهد آمد، آقای مدیرعامل با دسته‌گل در فرودگاه به استقبال قلعه‌نویی رفت. شبی که فردای آن بازی دارند، پیامی‌ها را از هتل مرخص می‌کنند و فردایش هم آن بازی را که اگر مساوی می‌کردند پیام در لیگ می‌ماند، باختند!

یعنی فکر می‌کنید توافقی پشت پرده بین ایزدی و قلعه‌نویی صورت گرفته است؟
من فکر می‌کنم ایزدی با قلعه‌نویی توافق کرد؛
 
و به این ترتیب تیم به دسته‌یک رفت. در دسته‌یک دوباره مدتی تیم را در دست گرفتید...
بله. وقتی تیم به دسته‌یک افتاد، آن آقای جن‌گیر هم پا پس کشید و گفت من تیم را برای لیگ برتر گرفتم و ۲۰۰ میلیون تومان او را هم ندادند. تیم رها شد. بازیکنان، هتل‌ها و همه طلبکار بودند. بعد دکتر صلاحی آمدند و استاندار خراسان رضوی شدند. ایشان با آیت‌ا... علم‌الهدی هم صحبت کرده و گفته بودند بالاخره این تیم حیف است. این تیم، تیم بچه‌مذهبی‌ها و هیئتی‌هاست و باید دوباره آن را سامان دهیم. با خودشان گفتند چه‌کار کنیم، چه کار نکنیم، بالاخره محمود صفایی تولیت موقوفه معتمدالسلطنه را پیدا کردند که ایشان آمد و تیم را خرید. باز من مدیرعامل ایشان شدم و قرار شد هزینه کنند و تیم را دوباره سال بعد بالا بیاوریم. ما هم داوود مهابادی را به‌عنوان سرمربی به مشهد آوردیم.

اما باز هم خبری از پول نشد.
باز هم تا پنجم جدول بالا آمدیم و قرار شد ۵ بازی آخر، صفایی هر بازی ۱۰۰ میلیون تومان پول بدهد که این اتفاق نیفتاد و من هم با صفایی به اختلاف خوردم و از باشگاه رفتم. بعد از آن خودشان مدیرعامل شدند. آن سال تیم در دسته‌یک ماند؛ اما سال بعد به دسته دوم سقوط کرد و بعد هم برای همیشه نابود شد.

اگر امروز به گذشته برگردید، چقدر خودتان را در نابودی و محو شدن پیام از فوتبال، مقصر می‌دانید؟
واقعیت این است که اگر بخواهم بین خودم و خدایم قضاوت کنم، من هر چه در توان داشتم، برای پیام گذاشتم. بیشتر از این دستم به جایی نرسید. ازسوی‌دیگر پیام وارد بازی‌های سیاسی شد که پشت‌پرده‌هایی با شاکری، مالک باشگاه، داشتند؛ مثل آن قرارداد شبانه و من هم دستم بسته بود. خودم به‌شخصه نه ریالی از باشگاه دریافت کردم و نه برای این تیم وقت کم گذاشتم. شاید امروز اگر از هواداران باشگاه نظرسنجی کنید، ببینید که هنوز با من در ارتباط‌اند و قدردان هستند.
 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->