انتصابات جدید در شهرداری مشهد (۱۰ تیر ۱۴۰۴) اقدامات توسعه‌ای، تجهیز و بهسازی در سایت بانوان بوستان‌های بهشت و ارم مشهد در سال ۱۴۰۴ شهردار مشهد مقدس: دو توقفگاه ناوگان باری با ظرفیت توقف ۷۰۰ خودرو سنگین افتتاح می‌شود معاون اقتصادی نخست وزیر طالبان به باکو رفت بهره‌برداری از بوستان بانوان بسیج مشهد تا پایان ماه صفر سال ۱۴۰۴ جابه‌جایی بیش از ۶ میلیون مسافر از طریق پایانه‌های مسافربری شهرداری مشهد در سه ماه نخست سال ۱۴۰۴ دامپزشکی خراسان رضوی درباره قربانی‌کردن دام در معابر عمومی خراسان رضوی هشدار داد تداوم آلودگی هوا در کلانشهر مشهد (۱۰ تیر ۱۴۰۴) بهره‌برداری از ۵۵‌ هزار مترمربع توقفگاه جدید در مشهد برای ناوگان باری سنگین تا پایان ۱۴۰۴ اجرای پرشتاب پروژه‌های شهری مشهد در میدان انقلاب و تقاطع غیرهم‌سطح ابوطالب حسینیه‌ای به وسعت شهر مشهد ۶۰۳ مدرسه در مشهد و خراسان رضوی آماده برای اقامت زائران در تابستان درباره کوچه ناظر در خیابان شهید هاشمی‌نژاد مشهد | تاریخ کهنه کوچه «باغ نو» ورود ناوگان جدید اتوبوس‌رانی مشهد از اواسط سال ۱۴۰۴ | ۵۰۰ دستگاه اتوبوس به صورت کف‌کوتاه فعال هستند رئیس کمیسیون خدمات شهری شورای اسلامی شهر مشهد: دستگاه‌های دولتی به تعهداتشان در قبال تصفیه‌خانه سپتاژ عمل کنند پیشرفت کند پروژه‌های زودبازده ۳ در حاشیه شهر مشهد نظارت فعالانه شهرداری مشهد بر جمع‌آوری متکدیان در ایام محرم و دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ رئیس شورای عالی استان‌ها: مردم با هر نوع تفکری پای ایران ایستادند هوای کلانشهر مشهد، همچنان «ناسالم» (۹ تیر ۱۴۰۴) رئیس کمیسیون خدمات شهری شورای اسلامی شهر مشهد: آتش‌نشانی، پیشانی مدیریت شهری است شهردار مشهدمقدس: در دفاع از دین و میهن همه پای کار هستند | اعزام داوطلبانه آتش‌نشانان مشهدی به مناطق جنگی
سرخط خبرها

آمده‌ام تو به داد دلم برسی

  • کد خبر: ۲۴۹۰۷۶
  • ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۲
آمده‌ام تو به داد دلم برسی
پا‌های خسته‌مان رمقی برای راه رفتن ندارند، اما به امید باب‌الحوائجی شما ایستاده‌اند و قدم در راهت می‌گذارند.

به گزارش شهرآرانیوز، حالا که غم در اعماق وجودمان رخنه کرده چه حرفی برای گفتن می‌ماند. وقتی که کشتی‌های زندگی‌مان اسیر طوفان‌های بلا شده‌اند، وقتی که بغض تنها همسایه گلو‌های بی‌صدای‌مان شده، وقتی که بی‌کسی در تک‌تک نفس‌های‌مان موج می‌زند مگر حرفی برای گفتن می‌ماند.

پا‌های خسته‌مان رمقی برای راه رفتن ندارند، اما به امید باب‌الحوائجی شما ایستاده‌اند و قدم در راهت می‌گذارند. خرامان خرامان خودم را به حریم حرمت می‌رسانم. اینجا نوای غم و صدای حزن در فضا پیچیده است. چشم‌های خسته ام‌را بازتر می‌کنم تا تورا ببینم، این چشم‌ها در حسرت دیدن گنبد و بارگاهت هستند. حسرت آرزوهایم، حسرت باز شدن گره‌هایم، حسرت دیدن روی مهدی فاطمه‌ات.

به بهانه‌ای خودم را به اینجا رساندم تا گوشه چشمی به من هم داشته باشی. رقص پرچم‌های عزایت در فضا، حتی آبنمای نوستالژی دور میدان هم رنگ خون گرفته تا دیگر هیچ چیزی نتواند جلوی اشک‌هایم را بگیرد. به پیراهن مشکی تنم نگاه می‌کنم که عزادارم. عزای معشوق برای عاشق بزرگ‌ترین غم‌هاست. حالا جگر من هم می‌سوزد و در ذهنم خودم دست و پا می‌زنم. حضرت آقا امروز آمدم به پابوسی‌ات، تا دل خسته‌ام را نجات بدهید. دل خسته منم که در انتظار نجاتم.

دیگر نای گلایه و نق زدن ندارم، از همین جا سلامی می‌دهم و ایمان دارم جواب سلامم را می‌دهی. می‌دانم همسایه خوبی نیستم و رسم همسایگان را خوب بجا نیاوردم، اما از بچگی به ما گفتند دل‌های خسته را بهتر می‌خرید.

دیگر قلمم یارای نوشتن ندارد و در میان روضه‌ها و سوگواره‌ها به سر و سینه میزنم، حال من حال مریضی است که در انتظار ملک‌الموت است تا بیایی و دستم را بگیری. فقط آقا جانم من می‌دانم نور خورشید تمام نمی‌شود، مگر شما شمس‌الضحی نیستید، نور عاشقی را از قلبم نگیرید.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->