پدرم برق کار بود و در درگیری با طالبان شهید شد. من مانده بودم و یک خانۀ بیسرپناه که باید بارِ نبود پدر را به دوش میکشیدم. دقیقاً آخرین روزهای سال۹۶ با کولهباری از رنجهای گذشته و دلی پر از امید بههمراه مادر و سه خواهرم که از من کوچکتر هستند، به ایران آمدیم. درست لحظهای پایمان به مشهد رسید که فردای آن روز، سال تحویل میشد.
اینها بخشی از زندگی حیاتالله، پسر مهاجر افغانستانی است که بعد از دو سال زندگی در ایران، هم نانآور خانواده است و هم درس میخواند.