سعید مراغهچیان در شانزدههفدهسالگی بازیکن فیکس استقلال شد و جایگزین مناسبی برای ستارگان بزرگی، چون علی جباری، جواد قراب، حقوردیان و کردستانی در خط میانی شد و سالها پیراهن شماره۱۴ تاج و استقلال را به تن کرد. فوتبال حرفهای را با تاج آغاز کرد و با پیراهن باشگاه دارایی در سال۱۳۶۸ از فوتبال خداحافظی کرد.۱۴ سال برای استقلال بازی کرد و برای ۲ سال آخر، پیراهن دارایی را پوشید. خودش پس از سالها اعتراف میکند که جدایی از استقلال، بزرگترین تصمیم اشتباه زندگیاش بوده است. سعید مراغهچیان همان شماره۱۴ است که هواداران استقلال، لقب یوهان کرایف را برایش ساخته بودند و البته او را با شعار سعید باتعصب صدا میزدند. در سن هفدهسالگی مفتخر به پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی فوتبال ایران شد؛ بازیکنی که میتوانست حتی در جامجهانی۱۹۷۸ فیکس باشد، اما بهخاطر پدرش، سفر به آرژانتین را از دست داد. ۲۴ بازی برای تیم ملی انجام داد. بیشتر بازیهای او برای تیم ملی به بعد از انقلاب میرسد. با تیم ملی در سنگاپور، هند و در چند جام آسیایی و معتبر شرکت کردم. پس از جدایی از استقلال و در اولین حضورش در دارایی مقابل استقلال، او نمیخواست بازی کند؛ اما بهدلیل کریخوانیهای تعدادی از بازیکن استقلال مجبور به بازی شد و ۲ گل هم به تیم محبوبش زد؛ اما بعد از گل شادی نکرد و خیلی آرام به زمین دارایی برگشت.
۷ هزار تومان استقلال را به ۶۰ هزار تومان پاس ترجیح دادم
من بازیکن تیم افسر بودم. افسر آنسالها از تیمهای زیرمجموعه باشگاه استقلال محسوب میشد. سال۵۱ بود و عباس کردنوری و مصطفی شرکا با من صحبت کردند تا استقلالی شوم. برای آن سالها پول زیادی نمیدادند؛ فقط ۷هزار تومان. من از پاس هم پیشنهاد داشتم، آنها ۶۰هزار تومان به من میدادند. هر کس از این پیشنهاد باخبر شده بود، میگفت بهجای استقلالیشدن برو با پاس قرارداد ببند، اما من نتوانستم و نمیخواستم به رؤیاهای دوران کودکیام پشت کنم.
من اولین کاپیتان استقلال بعد از انقلاب بودم
من اولین کاپیتان استقلال بعد از انقلاب بودم. وقتی انقلاب پیروز شد، باشگاه به هم ریخته بود. همه بازیکنان رفته بودند و کسی نمیتوانست تیم را جمع کند. ناصر حجازی در شهباز بود و من بهواسطه اینکه رابطه خوبی با وی داشتم، صحبت کردم و وی را برگرداندم. در بازی اول که میخواستیم به زمین برویم، کردنوری گفت بازوبند را خودت بر دستانت ببند. من تا درِ خروجی رختکن این کار را انجام دادم، اما نتوانستم با خودم کنار بیایم و برگشتم بازوبند را به دستان حجازی بستم. ناصر خدابیامرز از من بزرگتر بود. آنزمان ما به آنهایی که از ما بزرگتر بودند، احترام ویژهای میگذاشتیم؛ البته او اصرار میکرد من با بازوبند وارد زمین شوم، اما هر چه اصرار کرد، قبول نکردم تا ناصر اولین کاپیتان استقلال بعد از انقلاب لقب بگیرد.
اولین بازیام برای استقلال بهتری خاطره ورزشیام بود
اولین سالی که به استقلال آمده بودیم، قبل از بازی با پاس در رختکن نشسته بودیم. استقلال هافبکهای بزرگی داشت که اسم آنها را تریلی هم نمیکشید. کارو حقوردیان، جواد قراب و حسن نگارش از بهترینهای ایران بودند. رایکوف اسامی بازیکنان ثابت را خواند و وقتی به هافبکها رسید، اولین نفر نام مرا صدا زد. خوشحال بودم، اما راستش را بخواهید ترسیده بودم. رایکوف متوجه این موضوع شد و به من گفت سعید ترسیدی؟ گفتم نه. بلافاصله گفت ترسیدی، اما شجاع باش، همانطور که در تمرینات هستی بازی کن، من امروز روی تو حساب ویژهای کردم. من به زمین رفتم و خیلی خوب بازی کردم، بازی را هم ۲بر ۰ بردیم.
حشمت مهاجرانی از ترس، یک پاکت سیگار کشید!
من عضو تیم ملی جوانان بودم که پایم شکست. داستان حضور من در تیم ملی جوانان هم جالب بود. پدرم مخالف فوتبال بود. با وساطت عمویم در اردو حاضر شدم و بعد که به تهران برگشتیم، پدرم میگفت من پسرم را سالم تحویل دادهام و سالم میخواهم. یکبار دیگر هم مشابه این اتفاق اینبار در اردوی بزرگسالان برای من افتاد. در اردوی شیراز بودیم که آپاندیسم ترکید. حشمت مهاجرانی حساب ترسیده بود. تا من را به اتاق عمل بردند، بندهخدا یک پاکت سیگار کشید.
من علی پروین استقلال بودم
بزرگترین اشتباه زندگیام را در ۲ سال آخر بازیگریام مرتکب شدم. من در آن سالها همهکاره استقلال بودم. به من میگفتند تو علی پروین استقلال هستی و همان کاری را که او در پرسپولیس انجام میدهد، در استقلال انجام میدهی.
آنروزها مشاور نداشتم و شاید اگر از یکی مشورت میگرفتم، هرگز این کار را انجام نمیدادم. با استقلال ۲ سال قهرمان ایران شده بودیم و پیش خودم فکر کردم اینجا نه جشنی میگیرند و نه کاری انجام میدهند. به دارایی رفتم تا آن تیم را جایگزین استقلال کنم؛ البته وقتی به دارایی رفتیم، این تیم در رده شانزدهم جدول قرار داشت، اما ۲ سال با اختلاف یکامتیاز دوم شد. این را هم باید بگویم پشیمان شدم و میخواستم برگردم که نشد. فردی که دیگر نیست، تلاش زیادی کرد تا این اتفاق رخ ندهد. او حتی رفته بود و به مسئولان دارایی گفته بود اگر سعید مراغهچیان به استقلال نیاید، ۷ بازیکن برای دارایی میخرد. آقای جعفرزاده مدیر وقت دارایی حتی اسم ۷ بازیکن را برای من آورد.
با تحریک استقلالیها، ۲ گل به این تیم زدم!
من در آن بازی به احترام استقلال نمیخواستم بازی کنم. به مربیان و مدیران تیم دارایی هم این را گفته بودم، اما چند روز قبل از بازی، برخی بازیکنان استقلال برای من پیغام میآوردند که فلانی گفته است در بازی به مراغهچیان لایی میاندازم، یکی دیگر میگفت او را دریبل میکنم و حرفهای دیگری زدند که باعث شد تحریک شوم و برخلاف میل باطنیام، جلوی استقلال بازی کنم و ۲ گل بزنم؛ اما هیچگونه شادی انجام ندادم.